مگه یه آدم از یه تئاتر خوب چه انتظاری میتونه داشته باشه که برما اون رو برطرف نکنه؟ یه کارگردانی بینظیر، یه کست فوق العاده، موسیقی شنیدنی، طراحی دکور عالی، طراحی لباس چشم نواز، نورپردازی مناسب، نمایشنامه خوب و یه دکتر رفیعی نازنین...
واقعا کارگردانی دکتر رفیعی توی این کار ستودنیه: درک درست از نمایشنامه ای که شاید در دست هر کارگردان دیگه ای بود یا از سد سانسور نمی گذشت یا به شدت از لحاظ کیفیت لطمه می دید، انتخاب و هدایت صحیح بازیگران، فضاسازی های درست، میزانسن های دقیق و...همه و همه فقط گوشه ای از موفقیت های دکتر رفیعی در یرماست.
گروه بازیگران -به خصوص بازیگر نقش یرما، خانم درخشان زاده، همگی عالی ظاهر شدند. شناخت درست دکتر رفیعی از ویژگی های هر شخصیت باعث شده که همه عوامل درست در جای خودشون باشند. صداها رسا و بازی ها به معنای درست کلمه تئاتری (در مقابل بازی برخی از بازیگران مطرح این سال ها که به شدت تلویزونی یا سینماییه). واقعا باور اینکه اکثر این بازیگران اولین تجربه بازگیرشون را میگذرونن سخته. با اینکه من اجرای سوم کار رو دیدم اصلا از تپق ها و دستپاچگی های معمول در اجراهای اول خبری نبود.
موسیقی زنده کار نه تنها بسیار شنیدنی و زیبا بود بلکه درست و به جا روی تک تک صحنه های نمایش نشسته بود و توی نمایش
... دیدن ادامه ››
به تمامی حل شده بود. طراحی دکور مینیمال کار که از 3 قسمت نسبتا مجزا تشکیل شده بود هم در فضاسازی و هم در القای حس کار نقش خیلی مهمی رو ایفا می کرد. طراحی لباس هم همزمان هم چشم نواز بود و هم کارا.
نمیشه از یرما لذت برد و از ترجمه عالی شاملو، با اون موسیقی کلام روان و جاری در تک تک هجاهای نمایشنامه تعریف نکرد...
"آخ ، چه جای پرتی!
چهآستانهی فروبسته بر زیبایییی!
وقتی میخواهم برای پسری رنج بکشم
هوا کوکبیهای ماهِ خوابالوده را میگسترد
و دوفوارهی شیرگرم
در عمق تنم .
دو سُم ضربهی اسب
که شکنجهام را تپندهتر میکند.
ای پستانهای کور زیر پیرهنم
کبوترهای بیچشم، بیسفیدی ! آه
خون محبوسی که تحمل میکنم
نیش زنبورها را زیر پوستم میدواند.
اما باید به دنیا آیی کودکم
چراکه آب نمک میدهد، خاک ثمر
و آینده در میانِ کمرگاهِ ماست
آن گونه که باران میان ابرِ مهربان."
قبل از دیدن کار واقعا انتظار نداشتم با کاری تا این حد وفادار به متن نمایشنامه روبرو بشم. تنها جایی از نمایشنامه که در اجرا کوتاه شده آغاز پرده دوم از صحنه سوم نمایشه که به نظر من حذفش نه تنها لطمه ای به کار نزده بلکه ریتم و زمان اجرا رو هم تا حد زیادی بهبود داده (زمان اجرای نمایش بدون این صحنه هم چیزی نزدیک به 2 ساعته). تمام تغییرات کوچکی که دکتر رفیعی در کار داده در جهت اعتلای فضای کار درومده. برای مثال نگاه کنید به اضافه کردن شخصیت فرشته در نمایش که خیلی خوب تقابل دنیای ذهنی و عینی یرما رو نشون میده و تاکید بیشتریه بر عمق شکنجه روحی و جسمی ای که یرما داره تحمل میکنه، یا صحنه مواجهه یرما با دختر دیوونه که به زیبایی هر چه تمام تر بچگی دختر را با ورود یه عروسک به داستان نمایش میده، صحنه درخشان رنج کشیدن یرما در قبرستان که فضای سوررئال کار رو عالی درآورده، جایگزینی پیرزن اغواگر داستان با دو زن میانسال و مهم تر از همه تغییر کوچک ولی به شدت درخشان پایان کار)...
بعد از دیدن کار خاطره خوب شکار روباه دوباره واسم جون گرفت و فهمیدم که چقدر تئاتر ما بدون رفیعی، بیضایی و رحمانیان و... فقیره. حیف، واقعا حیف که یک چنین کاری اینهمه وقت باید پشت درهای سالن های نمایش منتظر باشه و اونوقت نمایش های ضعیف و متوسط به سادگی روی سن تالارهای تهران اجرا برن.
و کلام آخر اینکه یرما رو از دست ندین. به خاطر تئاتر، به خاطر دکتر رفیعی، به خاطر تیم جوان و آینده دار پشت کار، و مهم تر از همه به خاطر خودتون.