شوش پایتخت حکومت ایلام بود.
ایلامیان از آغاز دوره پیش ایلامی تا پایان دوره ایلام نو، حدود ۲۶۶۱ سال در جنوب غربی ایران زندگی و حکومت میکردند و این طولانی ترین حکومت در ایران بود.
سال ۶۴۰ ق.م. آشور بانیپال پادشاه نیرومند آشور، ایلام را تصرف و مردم ایلام را کشتار و دولت ایلام را نابود کرد. تمدن دیرینه ایلام، پس از هزاران سال مقاومت در برابر اقوام نیرومندی چون سومریها، اَکَدیها، بابلیها و آشوریها از دشمن خود آشور شکست خورد و از صفحه روزگار ناپدید گردید.
آشوری ها توسط کلدانی های سامی بابل و مادها نابود شدند کلدانی های بابل و مادها هم توسط کوروش شکست خوردند.
هیتی ها هم که چهارهزار سال قبل در ترکیه و سوریه امروزی بودند همزمان با مادها توسط سلسله کیمری نابود شدند.
کاسی های لرستان بر حمورابی
... دیدن ادامه ››
بابل پیروز شدند ولی بابلی ها مجدد حکومت بنیان نهادند اکدی های سامی هم بر سومری ها بر مدت سیصد سال حکومت کردند.
در سال ۲۲۸۰ پیش از میلاد ایلامیان که در اوج قدرت خود بودند، اور پایتخت سومریان ( اور در نزدیکی بصره است) را اشغال و غارت و خدای ویژه آن را به اسارت بردند. سومر مستعمره و خراجگذار ایلام شد و در پایان در ۲۱۱۵ ق. م در دوره فرمانروایی ریم-سین یکم دولت مشترک سومری – اکدی را به طرزی نابود کردند که ملت سومر هیچگاه نتوانست از خرابههای تاریخ سر برآورد. مشیرالدوله پیرنیا در این باره مینویسد:
دِمورگان و سایر نویسندگان فرانسوی بهاین عقیدهاند که غلبه ایلامیان بر سومریها و مردمان بنی سام نتایج تاریخی زیادی دربرداشته، توضیح اینکه ایلامیان به قدری با خشونت و بقسمی وحشیانه با ملل مغلوبه رفتار کردهاند، که آنها از ترس جان از مساکن و اوطان خود فرار کرده، هرکدام به طرفی رفتهاند؛ بنابراین عقیده دارند مردمی که ربّالنوع آسور را پرستش میکردند، بطرف قسمت وسطای رود دجله و کوهستانهای مجاور آن رفته شالوده دولت آسور را نهادند. مهاجرت ابراهیم با طایفه خود به فلسطین و بالاخره هجوم هیکسوسهایِ سامینژاد به مصر و تأسیس سلسلهای از فراعنه در آن مملکت نیز از نتایج غلبه ایلامیان بر ملل سامینژاد بود. اما کینگ باین عقیدهاست، که غلبه ایلامیان در ممالک غربی دوام نیافته، زیرا ایلامیان، چون استعداد اداره کردن مملکتی را نداشتند و غلبه آنها بیشتر به تاخت و تاز شبیه بود، نتوانستند ممالک مسخره را حفظ کنند.
مهاجرانی که از بخش علیای فرات آمده بودند در دلتای نیل ساکن شدند و در سال ۱۶۴۰ پیش از میلاد فرمانروایی مصر سفلی را بدست گرفتند. امکان مقاومت مصریان در مقابل متجاوزان بسیار اندک بود، زیرا آنها اسب داشتند حیوانی که پیش از آن مصریها هرگر ندیده بودند و سرعت و چالاکیاش از هر جانور دیگری که آنها میشناختند بیشتر بود. اما هولناک تر از آن: هیکسوسها این جانوران عظیم و ترسناک را جلوی ارابههایی بسته بودند که با آنها میتوانستند میدان جنگ را همچون باد درنوردند و حریفان گریخته از جنگ را تعقیب کنند. ارابههای جنگی، تانکهای دوران باستان بودند. شکست مصریان اجتناب ناپذیر بود.
شاهان هیکسوس، که با سه فرعون، سالیتیس، ششی و خیان، پادشاهی دودمان پانزدهم و در نتیجه، دومین دوره بینابینی مصر را افتتاح کردند، ابتدا در حاشیه شرقی دلتای نیل قرارگاهی مستحکم-شهر آواریس- را بنا نهادند. از این پایگاه، آنها میتوانستند مصر و فلسطین را زیر نظر بگیرند و اداره کنند. اگرچه نخستین هیکسوسها بر سراسر مصر تسلط داشتند، در دوره جانشینان آنها -که هیکسوس کوچک نامیده میشدند-دامنه قلمرو هیکسوسها، در شمال، آشکارا محدود شد و این موقعیتی مطلوب برای مصریان بود تا اقدام برای بیرون راندن هیکسوسها را از جنوب آغاز کنند.
با آنکه هجوم هیکسوس به مصر اغلب توسط مصریان بهمانند یک فاجعه جبرانناشدنی که نابودی نیایشگاهها و بنیانهای فرهنگی مصر را در پی داشته به تصویر کشیده میشود، آنها با خود فناوریهایی را نیز به مصر آوردند؛ از جمله اسب که تا پیش از آن مصریان با آن ناآشنا بودند و پس از آنکه به تواناییهای اسبان پی بردند خود از پرورشدهندگان آن شدند و این خود یکی از عوامل اصلی در دگرگونی بنیادین یگانهای لشکری در دودمانهای آتی گشت.
هیکسوسها روشهای حکومتمداری مصریان را به کار بستند و برای خود لقب «فرعون» اختیار کردند. آنها گاهی با فرعونهای حاکم در تبس نیز روابط خوبی برقرار میکردند که از جمله آنها روابط نزدیک فرعون هیکسوس آپوپی و اینتف هفتم بوده. با این حال پس از قدرت گرفتن دوباره فرمانروایان حاکم بر تبس، نبرد از سوی آنان برای بیرون راندن «اشغالگران» و آزادسازی مصر آغاز شد. تائو دوم ملقب به «تائوی دلیر» و کاموسه دو شاهی بودند که بیشترین نقش را در رهبری خیزشهای این دوره ضد اشغالگران داشتند که آخری در ادبیات حماسی مصر باستان نیز جایگاه بالایی به خود اختصاص دادهاست. سرانجام پس از نزدیک به ۳۰ سال جنگ، هیکسوسها در سال ۱۵۵۵ پ.م. شکست خوردند و پایتخت آنان توسط اهمسه یکم نابود شد.
منبع اینترنت
پی نوشت
میگویند موسی و بنی اسراییل ، ۳۵۰۰ سال قبل برده فرعونیان بودند که با متن بالا میفهمید،پدربزرگ های قبیله موسی، آنها کسانی بودند که ابتدا مصر را. بدلیل داشتن اسب، اشغال کردند و سپس بت خانه های کاهنان را نابود کردند و چندین سال بر مصر حکومت کردند، در انتها مجدد شکست خوردند و برده شدند.
این ایده از نیل تا فرات ، اسراییلی ها هم احتمالا از اینجا آمده است چون شهر اور که ابراهیم متولد شد کنار فرات در نزدیکی بصره بود، اشورهای سامی زبان هم که در نینوا موصل کنونی بودند و اکدی های سامی زبان هم در بابل نزدیک تیسفون بغداد بودند و آنها محدوده سومریان،اشور و اکدی تا کنعان فلسطین و نیل را محل تولد فرزندان خود در نسل های مختلف میدانستند. البته این موضوع مربوط به سومریان هست و هنوز اینکه افرادی مانند ابراهیم،یوسف،موسی،سلیمان در بینشان بوده اند اثبات نشده است. و احتمالا یکتا پرستی را اگر مستند تاریخی بخواهیم بگوییم از آخناتون مصری در انقلابش یاد گرفتند چون حالت چپ نسبت به حزب حاکم فراعنه مصر و ایلامیان و آشور و بابل که بتخانه داشتند، بود.