رستم :(بیچاره وار) چرا به یاوه دشنه ای بزنی،تا نیازمند نوشدارو شوی؟چون چشم بسته تیغ بر پاره ی تن خویشتن زدم!
(نیمه گریان)اه_چرا خود به شاگردی پزشک نرفتم،چرا روی گرداندم از دانش؟
اهای بنگرید که دست نیاز،از پهلوانی گدایی ساخته!
اه-چرا رزم پیشه کردم؟
چرا فرو نهادم آموختنه کاره این جهان؟
(گیج)در پی سرابی رفتی گردافرید،در پی هیچ!
اینست پاداش جان نهادنم،در سر این سرزمین،که سبکسرانش بر سرند!
سهراب: به من میگویند برو سربلند باش،که آن که خونت ریخت دشمنت نبود!
به من میگویند برو شادمانه بمیر تو را کم کسی نکشت!
برو شادمانه بمیر
... دیدن ادامه ››
که برایت دخمه ای میسازند رشک دخمه های شاهان!
مادر-از دخمه میترسم مادر!
ترسناک تر از آن دخمه کجاست،اگر مهربانی شما با من نیست!
تو کشته ی سهراب بودن خویشی!
نمایشنامه سهراب کشی_اثر بهرام بیضایی