در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال امین موسوی ت | درباره فیلم شمعی در باد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:26:32
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اون آهنگ های دوبس دوبس دقیقه هفتاد باحال بود. البته دانشجو ها اون موقع فقط توپ رنگی نور را داشتند با باند کامپیوتر هم صدا زیاد میکردند با کلید برق هم نور چشمک زن درست میکردند چه کیفی میکرد کسی که نور چشمک زن با کلید برق درست میکرد.

البته تقریبا همزمان با این فیلم بود که سنتوری را داریوش مهرجویی اومد با بهرام رادان و گلشیفته فراهانی ساخت، داریوش مهرجویی هم دست فرمون پایه یک اتوبوس شد. داریوش مهرجویی فکر میکرد با ساخت فیلم سنتوری سبب اصلاح دانشجوها میشود نمیدونست دانشجو ها مشکلشون نبود عدالت،دموکراسی،نابودی سیستم آموزشی و امثال هم توسط حکومت است که همگی را در انتخابات آزاد دنبال میکردند. چرا که دستمزدهای میلیارد دلاری کارهای مهندسی ساخت پالایشگاه ها،نیروگاه ها،سدهای بزرگ و امثالهم نصیب مهندسانی میشود که سواد دارند وقتی حکومت سیستم آموزشی دانشگاه را نابود کند این پولها نصیب مهندس فرنگی میشود و مهندس ایرانی باید در فقر زندگی کند.گرچه مهرجویی پس از لامینور به دیار باقی شتافت. مهرجویی میخواست با فلسفه ای که خواند هم حرف و حال دل دانشجوها را به تصویر بکشد و هم بگوید تونستم نسل جدید را درک کنم و به تصویر بکشم. یعنی دانشجوی مهندسی فریاد میزند این سیستم آموزشی دانشگاه که حکومت درست کرده است ما را بیسواد دارد میکند و دانشجوی این سیستم به فلاکت میرود نهایت باید مهاجرت کند،مهرجویی میخواد بگه حالا مواظب باش از چاله حکومت به درون چاه فلاکتی که توسط حکومت به بار آمده است نیافتی یعنی تازه بدترش هم تو ایران هست.

بهرام رادان هم احتمالا حس سنتوری را از همینجا کلید زد گرچه فکر کنم تفریحش ایستگاه گلشیفته بود.ولی ایستگاه کردن گلشیفته خیلی لذت بخشه.


شهاب ... دیدن ادامه ›› حسینی نمیدونست در اوضاع ویرانی این مملکت چطور زیر آوار کمک کند آزیتا حاجیان هم کلا همون حس مامان بچه های خودش رو داشت که هم میخواست آزادشان بگذارد پیشرفت کنند و هم میدید که مثل بچه های خودش هیچ کدوم تن به ازدواج نمیدن.
جمشید مشایخی هم نقش همیشگی انسان فرهیخته را داشت که مثل دکتر حسابی منتظر هست شاگرد وارد کلاس شود تا باسوادش کند ولی زندگی دانشگاه نیست.

در نهایت این مشکلات جامعه ای هست که مولد نیست و تولید کلان ندارد در نتیجه نیاز به همدیگر را از دست میدهند.

اون قسمت که دشت لاله خوارسگان اصفهان یا دشت شقایق لار انگار بود یا دشت سنگ های خزه ای جنگل اسالم بود قشنگ بود ولی بجای دور تند می‌توانست آرام تر و رمانتیک تر جنگل اسالم را نشان بدهد.جنگل اسالم ،قلب جنگل شمال هست.

آزیتا حاجیان بازیش خوب بود.
میثم محمدی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید