در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آنا عـلـامی | درباره نمایش زورو محاکمه می شود
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:56:00
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام و سپاس از تمامی عزیزان هنرمندی که در تهیه نمایشی که کاملا واقعگرایانه و سرشار از مفاهیمی بسیار تامل برانگیز بود، که بیننده ی واقعیِ تئاتر!رو خیلی درگیر میکرد.به شخصه احساس خوشایند و همچنین حسرت و غمی سنگین بر دل!بهم القا شد.
دیالوگهای کوتاه و پر معنا که هرچند هر از گاهی تکیه کلامهایی به حالت طنز داشت اما طنزِ تلخ حقیقی بود و خوشحالم که حقیقتِ جامعه ام که همیشه هرروز دارم می بینم و وقایع تلخی که در اجتماع و سالهای اخیر با اون مواجه بودیم و همچناااان مواجه خواهیم بود ( و عجیبببب پیشروی بَدی هم در این زمینه،مملکت ما داره.:|!)رو به نحوی بیان کردند.

از جناب آقای افکاری سپاسگزارم که با هنرمندی تمام و عزمی راسخ!اقدام کردند برای نویسندگی و کارگردانی نمایشی که تلنگری میتونه باشه برای تمامی اقشاری که خودشون رو عمدا و سهوا! به خوابِ عمیقی زدند و مسائل اجتماعی و بحرانهای مملکتشون(چه در اینجا چه در هر جای کره خاکی) براشون مهم نیست اگر هم کمی مهم باشه!!منتظر زورویی !هستند، که تک نفره به حل تمامیه مسائل بپردازه....
و این بی مسئولیتی و بی فرهنگی و عقب افتادگی یک جامعه رو در پی خواهد داشت و نشون میده . و ای کاش این تلنگر، بیدار کنه افراد رو که: '' یک دست هیچ وقت صدا نداره ''
:) سپاس از شما آقای افکاری عزیز

و سپاس ویژه از هنرمند عزیز و محترم آقای احسانِ کرمی که به خوبی، تمامی ... دیدن ادامه ›› حسها-دیالوگها-مفاهیم نهفته در جزء به جزء جملاتشون رو چه با تغییرر لحن چه با تغییر احساساتشون که هنرمندانه همزمان با گفتن دیالوگها در اجزای چهره شون مشاهده میشُدُ دوچندان ، به منِ بیننده لااقل! القا کردند و کاملا درک کردم.

چیزی که خیلی برای من ارزش داشت و جالب بود اینکه با ایده خوب وساده و کمی خلاقیت به خرج دادن با کمترین امکانات حتی!- میشه طراحی صحنه داشت. یا بهتر بگم ایده و طرحی بسیاااار ساده که پَس زمینه کار بود با تمامی سادگیش ولی هم اسارت رو نشون داد برام هم امید به ازادی با طرحی که خیلی ساده هم کشیده شده بود ولی مفهوم آزادی رو داشت.

استفاده ی به جا از نور و اینکه کجا باید مجدد وجود نور تاکید داشته باشه بر قسمتهایی از نمایش که بیننده باید بیشتر تمرکز کنه یا قطع نور و ایده ی بسیااار خوب از دید شخصی من ایده ناب!استفاده از ترکیب نور و سایه با المانهایی که باز به نحوی اسارت و زندان رو به تصویر درآورد و این بهترین کار بود لحظه ی انعکاس نور و روشنایی در چهره معصوم و پُر از حرف تلنبار شده و ناگفته ی زورو و بلافاصله بعدش انعکاس نور قرمز در صحنه هنگام رفتن، پر از مفهوم و یکی از بهترین طرحاتون بود چون همیشه برای فهموندن اینکه مثلا اینجا یک همچین مکانیه اونطرف جایِ دیگه هست یا این آدم مثلا این شخصیته با این مشخصات حتما نباید با شلوغ کاری و هزینه های گزاف اون مکان رو بسازند یا آدمای متعدد بیارن چون اغتشاش بصری ناخوشایند برای بیننده ایجاد می کنه و سر در گُم میشه و اصلا این اجازه رو به بیننده نخوااااهد داد که تامل کنند!لااقل در تئاتر!:|وکمی فکرشون رو به کار بندازند:|و همه چی مشخصه براشون و جذاب نخواهد بود مگر در نمایشهایی که دیگه ایجاب میکنه المانهای خاص وجود داشته باشند برای طراحی محیطی:)
و به این دلیل ایده ی شما عزیزان برای من خیلی ناب بود که با نور و سایه خواستید محیطی که شخص بازیگر ایفای نقش میکرد رو معرفی کنید به بیننده(و حتی برنارد که وفادار بود میشنیددد میدیدددد اما چیزی نمیگفت حرف نمیزد...)کلا جز به جز پر معنا بود نمایش:) و رنگ نوری که حتی اون لحظه با سایه ی هنرمند عزیز همراه بود باز برای من که خوب دوست دارم عمیقا به جزئیات توجه کنم مفهوم داشت ...شما کلا ترکیب نورهای مناسبی استفاده کردید در بخشهایی که رنگ خاص رو میطلبید و حال و هوای خاصی به بیننده منتقل می کرد...نور زرد نوری سپید و پر درخشش و نور پایانی قرمز....

آقای کرمی گرامی به تنهایی وبا هنر خاصشون و مکث و تایید و تاکید در جملاتی خاص و ویژه بسیااااار خوش درخشیدند:)دقیقا تاکیدات و حرکات صورتشون وقتی احساس یا معنی و هدف خاصی رو به بیننده می خواستن منتقل کنن،طبیعی و بدون هیچ افراط یا اغراقی بود.و یکی از هنرهای زیباشون وقتی بود که با حرکات دست در خلوت خودشون ،به حالت خوابیده نمایشی کوتاه ایفا کردند.جالب بود

سپاس از آقای حبیبی که با هنرمندی تمااااام صداها یا لحنهایی خاص و آشنا!به گوشِ اکثرمون!که نشون دهنده ی شخصیت اون افراد هم بود (با لحنی خاص و دیالوگهایی که مثلا نشون می داد طرف اصلا چه تیپ شخصیتی داره و دنباله رو و مقلّده فقط !بدونِ اختیار و عقل خودش.یا اصلا نمیییفهمه داره کجا چیکار میکنه)خیلی خوب فقط با صداشون این مسائل رو نشون دادن:) سپاس هنرمند گرامی آقای حبیبی

نقدهای بسیار جالب و بجایی در دیالوگها بود که شرایط جامعه ی خودمون رو برای من تداعی کرد(و البته می تونه این شرایط در بعضی کشورهای دیگه هم باشه که من بعید میدونم:|)لااقل در کشور خودم میدونم این معضلات هست و ممنون که با مطرح کردنش بیننده رو آگاه تر کردید:

''اینکه باز پرس با خودخواهی و عذر می خوام لحن کینه توزانه و عقده ای تمام! به زور سعی بر اعتراف گیری داشت اعترافی که اصلا در قِبالش کاری(جُرمی!) صورت نگرفته که بخوان مو به مو حرفهای دیکته شده ای رو اعتراف کنند..
.و فقط'' اعتراف به سیستم نظامی امنیتی مقتدر ما!'' که بازپرس بیان کرد-بازپرسو راضی و آاروووم می کرد وفقط با خودراءیی و خودخواهی تمام فقط و فقط آزادی بیان و مستقل بودن یک قهرمان رو می خواست بگیره و'' قطع ارتباط با هر جناحی'' که چووون از بازپرس پیروی نمی کنند پس بیگانه ان و این اعتراف گیری زورکی و نمایشی رو باید بوق و کرنا کنند و مانور بدند در جلوی مردم...و تمام اینها از لحاظ روانشناسی و اجتماعی معضله یک جامعه هست که خووب بهش پرداخته شد در این نمایش..

.پریدن بازپرس میان صحبتهای فردی که حق دفاع یا بیان مسائل رو داره و مدام حرفشو قطع می کرد چون خوشایندش نبود....باز هم مسئله خوبی بود که اشاره شد....نیروهای جان بر کف!که به جای رسیدگی به مسائل مهمتر جامعه !فقط به صورت جسمی بی مغز و بی فکر اتوماتیکوار مقلد حرف کسی هستند که خودش قدرت درک مشکلات مردم رو نداره:|

نظر دادن مردم= رای! تا خود را در تصمیم گیری اوضاع مملکت دخیل دانستن'' و اینکه زورو گفت از کجا بدونم تنها زوروی این شهر منم یا بعدِ من....؟واینکه دلش می خواست نسلی باشه که روحیه آزادی رو ترویج کنه...آزاده باشن اما راه و رسم آزادی رو بلد باشن!!.... و به ابعاد بعد اقدامات هم فکر کنند..اینکه بازپرس می گفت غرور بزرگترین گناهته که اعتراف نمی کنی:|!:(قاضی ترس زورو و امثال زوروها رو خیییلی خوب می دونه وخوشحال میشه از ترس قهرمان:|... و از طرفی هم قهرمانان به تیره و تار بودن سرنوشت آگاهن و زورو واقف بود این روزا همه فکر خودشونن ولی یک نفر! فقط یک نفر! منجی می خوان ولی خودِ مردم بقیه چی چرا دیگران همه اقدام نمیکنن...؟هیچی!راکد و خاموش:|دیالوگها و مفاهیمی بود که من دوست داشتم و این برداشتها رو کردم و برام خیلی قابل تامل و ملموس بود...

به قول زورو و با آرزوئی که خودم دارم:خدااا ریشه جهل را بخشششکاند و متحجرین زورگو رو مقطوع النسل کند:|الهی آمین:)

فقط با اجازتون یک نقد داشتم اون هم نه در مورد اثر هنری زیباتون اینکه متاسفانه سالن گوشه مخصوصا چند ردیف جلو به خاطر مسطح بود کف زمین و صندلیهای نامناسب طوریه که اصلا به راحتی سن دیده نمیشد به هرحال افراد با قدهای مختلف حضور دارند و خوب وسط نمایش نمیشه همش تذکر داد که آقا یا خانم محترم میشه لطفا کمی کوتاهتر کنید گردن و قدتون رو !امیدوارم مسئولین و روابط عمومی چاره ای بیندیشند . و به این موضوع آگاهم که باید به مسئولین گفت نه شما عزیزان ...فقط خواستم بگم نقد من به این موضوع بود نه کار زیبای شما:)

موفق باشید- با سپاس:)

از تمامی گروه هنرمند و تلاشگری که در تهیه ی این نمایش همکاری کردند قدردانی می کنم
آنا عزیز توضیحات مفصل شما از وقایع و حواشی چه جالبه :))
خواندم و استفاده کردم، ممنون
اما پیشنهاد میکنم که به این سخن نظامی بزرگ هم تاملی کنید
کم گوی و گزیده گوی چون دُر
امیدوارم حمل بر بی ادبی یا بی احترامی نشه
چون اصلا چنین قصدی نیست ...
این مصرع از نظامی امروزه تعبیر خوبی نداره
و صد البته به اشتباه تعبیر مناسبی نداره
باز هم ممنون
۰۸ مرداد ۱۳۹۳
قربان شما،استفاده کردیم از نقد کامل و مفصلتون
۱۷ مرداد ۱۳۹۳
سپاس از لطف شما:) و دقت خوب شما به نمایش و آمین گفتن دلچچچچسبتون ) موفق باشید
۱۸ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید