در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آریو راقب کیانی | درباره نمایش در انتظار گودو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:35:31
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
علی سرابی : تئاتر هر چقدر هم روی صحنه بد باشد، باز محترم است.

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2905879
به شرافت تاتری علی سرابی درود...
۰۳ اسفند ۱۳۹۲
کاش همه ی کسانی که به سالن های تئاتر میروند این جمله زیبای یکی از بهترین هنرمندان تئاتر درک می کردند مرسی از علی سرابی دوست داشتنی...
۰۵ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چشم به راه God


ولادیمیر : بجز این درخت، همه چیز مرده.

نیمی از تماشاگران سالن نمایش را ترک میکنند. شاید انتظار اجرای بهتری را میکشیدند. شاید اجرای این نمایش برایشان عین زندگی نبود. شاید انتخاب آنها چیزی متفاوت تر از آن چیزی بود که دیدند و نظرشان در نتیجه جلب نشد. شاید بهتر بود تماشاگر پیش از اجرا خودش را مجاب به خواندن نمایشنامه یا حداقل محک ذائقه خود با تئاتر پوچی میکرد تا در نیمه نمایش همچون "پوزو" صحنه و سالن رو ترک نکند. شاید انتظار طولانی کشیدن را برای فرجام یک بی فرجامی را نیاموخته ایم. شاید چشم انتظار بی معنی بودن لحظه ها نیستیم. شاید هنوز اسامی هستند که ما را به سالن های نمایش میکشاند و نه شناخت نه چندان نسبی از ماهیت ... دیدن ادامه ›› کار.
این اجرا ساده از این جهت قابل تامل بود که بازیگر سر راه رابطه تماشاگری با نمایشنامه نمی ایستد. شخصیت پردازی و روانشناسی شخصیت ها به خوبی صورت گرفته است. ( دی دی مدام سرش را میخاراند و مشکل مثانه ای دارد، گوگو که دچار فراموشی است و مدام با کفش تنگ اش در کلنجار است ). صدا و قابلیت رفتاری بازیگر ( نوع منحصر به فرد راه رفتن هر کدام از نقش ها ) به خوبی در معرفی پرسوناژ عمل میکند. پیمان معادی بازی خونسردی دارد. حالت دهی های او برای القای ماهیت نقش دی دی بهتر از بقیه بازیگران میباشد. او از اندامش با توجه به ظرفیت های حرکتی به جا، تیپ شناسی نقش را به تماشاگر به درستی معرفی مینماید. فاصله گذاری های گاه به گاه در اجرا لحظاتی تماشاگر را دچار فراموشی میکند.
متاسفانه چهره پردازی با شیوه بیان و حالات بیرونی بازیگران همخوانی ندارد. ضرورتی به گریم چهره ها به صورت بی حالت و انتقال دهنده سکون وجود نداشت زمانی که نمایشنامه به تنهایی وامدار گرایش پوچ گرایی است.
دکور صحنه هرچند که بیشتر متاثر از اجرای قبلی است به وضوح تداعی گر ناکجا آباد نیست. چرا دی دی و گوگو باید محصور در یک قاب و مکان باشند؟ آیا کارگردان با ترفندی خواسته تعبیری از انتظار هبه مفهوم اسارت داشته باشد؟ در دکور نمایش خبری از جاده بیرون شهر نیست. ورود و خروج های پوزو و لاکی خارج از منطق کادرشناسی صحنه است و در نتیجه استدلال چینی تماشاگر از این رفت و آمد ها تا حدی ناقص شکل میگیرد. معنا باختگی دکور صحنه تنها با وجود یک درخت شرطی مفهوم پیدا میکند.
کارگردان نماد خورشید در اجرا را به صورت تلفیقی از سمبل خورشید doodle و نیمرخ نماد خورشید Inca ارائه میکند. خورشید میخواهد گوگو و دی دی را فریب دهد هرچند که به آنها نگاه هم نمیکند. ماه که به صورت پنیر سوئیسی ( امنتال ) جلوه میکند، سنخیتی با فضای بیهوده نمایش ندارد.
صحنه ای از نمایش با بازی سیار دشتی که شروع به فکر کردن میکند بسیار دلنشین است. جائی که در حین فکر کردن از دید بقیه سرکش مینماید و بقیه شخصیت ها به دلیل اندیشیدن او سعی در رام کردنش میکنند.
این اجرا پس از متن، بیش از حد به بازیگری اتکا دارد. البته در مقایسه با کارهای اجرا شده در سبک ابزورد ( اجرای آواز خان طاس ) موفق تر عمل کرده است.
با سپاس از نقد خواندنی تون
به نظرم یکی از دلایل ترک زود هنگام سالن توسط تماشاگر رو می توان در ساعت بد اجرا دونست که تا دیر وقت ادامه پیدا می کرد. بهتر بود این تئاتر زودتر شروع میشد که تماشاگر مجبور به رها کردن نصفه نیمه نمایش نشه
از نظر من هم بهترین صحنه تمایش صحنه تفکر لاکی بود باشکوه و تاثیر گذار
۲۷ بهمن ۱۳۹۲
@ علیرضا دوستی : ممنونم آقای دوستی عزیز که وقت گذاشتید و خواندید، امیدوارم که از تماشا کار هم لذت ببرید.
@ طلوع : طلوع گرامی لطف دارید. با شما در خصوص ساعت بد اجرا و پیامد آن موافقم و بهتر بود که عوامل شرایط تماشاچی رو هم در نظر میگرفتن. واقعا آن صحنه تاثیر گذار و با شکوه بود.
@ پگاه منصوری : خانم منصوری عزیز، در حین اجرا احساس عدم ارتباط با عناصر صحنه ای که دلالت گر نبودند ( مواردی که پیشتر ذکر شد ) داشتم. سپاس از شما
@ hamid **** : حمید گرامی ، متاسفانه همه چیز از بی حوصلگی ها شروع میشود، وگرنه به قول فرمایش جنابعالی شاید درک در انتظار گودو آنقدر ... دیدن ادامه ›› هم سخت نیست. نظرتان در خصوص رد پوچ گرایی در این نمایشنامه هم محترم است.
@ ابرشیر : ابرشیر عزیز، بنده احکام قطعی در هیچ زمینه ای صادر نکرده ام. چقدر خوب است که شما هم " متوجه تماشاچی های متفرقه و عشق بازیگر معروف سینما و چیپس و ساندویچ به دست توی سالن شده اید " ( احتمالا نظر من هم اشاره به همین قشر تماشاچی بوده است که نمیدانم چرا شما به خود گرفته اید ! )
نظر شما را جهت شفاف سازی به نقد دونفر از دوستان جلب میکنم :
محبوبه تهمتن : بدون مطالعه و ندونستن تاتر ابزورد و بدون شناخت از بکت به دیدن این تاتر نروید . این تاتر کمدی ..موزیکال ...پرچیدمان...پر از دکورهای زیبا....پر از لباسهای رنگارنگ ... نیست . این نمایش پراست از خالی ... یک سرچ کوچولو نیاز دارد و همین .
ستار محمودی : هزار بار دیگر هم که به خودت وعده بدهی به هوای اسم ها سراغ و فیلم و تیاتر نروی ولی باز انگار راهی نیست!(کاش یکی از دوستان من قبلا این را می نوشت تا مرا از ضرر مالی و زمانی و حالی گرفته می رهانید.
اگر نقد من را با دقت و حوصله و فارغ از حس خوش نیامدنتان میخوانید، تنها نقطه عطف و قابل اعتنا این اجرا را بازیگری ( علی الخصوص پیمان معادی ) میدانستم و به سایر موارد از جمله دکور، گریم و افکت های تصویری ایراداتی گرفته ام ( باز هم موکدا عرض میکنم نظر شخصی است و نه جهانشمول ) در هر حال شما مجازید دلائل من را رد کنید. در خصوص سئوالی که برایتان پیش آمده بود "بازیگر سر راه رابطه تماشاگر با نمایشنامه نمی ایستد" به عرض میرسانم وقتی به تماشای تئاتر دایی وانیا نشسته بودم این موضوع برای من اتفاق افتاد، به طوریکه بازی بازیگران سدی شده بود میان نمایشنامه ای که در خانه خوانده بودم.
در آخر به اطلاع میرسانم که طبیعی است که من از کاری خوشم بیاد و شما نه و بالعکس! فقط نمیدانم شما چرا پس از خواندن این نوشته به اصطلاح نقد احساس محکومیت کردید ؟! ضمن آنکه شما که فلسفه نمایشنامه را میدانید ، نماینده چه قشری از تماشاچیان هستید وقتی که میگویید " صرفا موجب عذاب تماشاچی بود " ؟!
از آنجا که انسانی بسیار منطقی هستید، ما سفسطه گران را به حال خود بگذارید. سپاس
۰۲ اسفند ۱۳۹۲
 وای آریو جان .....این کامنت چه تاریخچه ی سیاهی را برایم رقم می زند:((  چرا اینقدر فاشیستی نوشتم؟ چه طرز ادبیاتی بود؟.........
جوان بودیم و خام .......:)) ...فکر می کنم این واکنش کسی بود که رویای شیرین نمایش دوست داشتنی اش در انتظار گودو را توسط غنی زاده ،کابوسی تلخ یافته بود!! و.....
آریو از همصحبتی و دوستی با شما عزیز به خودم می بالم......
از منش و منطق و مهرت همیشه آموخته ام دوست خوب و خردمندم....ممنونم که با منطقت فرصت دوستی با یکی از بهترین ها را برایم فراهم کردی عزیز.
۲۷ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید