در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آریو راقب کیانی | درباره نمایش بی پدر
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:06:21
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
گرگ شدن یا بز ماندن؟!

این روزها سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر میزبان نمایش "بی پدر" به نویسندگی و کارگردانی محمد مساوات می باشد. نمایشی تکان دهنده که با نگاه به قصه شنگول و منگول و حبه انگور شکل گرفته است، ولیکن نقل محمد مساوات از این قصه در قالب نمایش دیگر نه کودکانه است و نه قصد یادآوری خاطرات شیرین آن دوران را دارد و این قابلیت را دارد که هر مخاطب بزرگسالی را به فکر فرو ببرد و هم در بهت.
تماشاگر در مواجهه با معماری صحنه نمایش با مکانی روبرو است که در آن استحاله های شخصیت های نمایش را دریافت میکند. پشت آن سه در که هم میتواند اتاق خواب پدر و مادر ( مادر بزغاله ها و آقا گرگه )، هم اتاق خواب بچه ها ( شنگول، منگول و حبه انگور و گرگک ) و هم آشپزخانه به عنوان محفلی برای همنشینی و هم خوراک شدن این نامتجانس ها است چه میگذرد که آشکار شدن نهاد این پرسوناژ ها را سبب میشود؟ پشت آن نمای خارج در ورود چه گذشته است که تماشاگر نمیداند که منجر به ازدواج بز و گرگ شده است؟ آیا آقا گرگه بی خانمان بوده است و این ازدواج سرپناهی برای او و پسرش گرگک محسوب میشود؟ و آیا مادر بزغاله به دنبال یک همنشین و هم صحبت بوده است و با باز کردن خودخواسته این در به دشمن اصلی خود و بزغاله هایش وصالی غیر متعارف را عامل گردیده است؟ وصال به ذات خود و وصال به سرشت دیگر کارکتر بر اساس قاعده همیشگی در موقعیت قرار گرفتن و البته عیان شدن برنهاد اهل خانه. جایگاه خانه در وجه استعاری خود به عنوان نمادی از خویشتن که به مرور دچار دگردیسی میشود و برای کارکتر ها مبدل به یک فراخویشتن میگردد و شکل گیری خانواده ای که پیوند آنها بر اساس غیرمترادف ها و عدم تشابه ها بوده ... دیدن ادامه ›› است رفته رفته از پشت آنها پنهانی های درها عیان میشود. پس از این وصلت که در لایه اولیه متن به پیمان زناشویی گرگ و بز می رسیم و در لایه زیرین به وصال کارکتر ها با ذات شان، این خانه دیگر یک مامن برای هیچ یک نیست. خانه از منظری دیگر نشانه ای از زهدان مادر است که نمایانگر این است که بزغاله مادر، پیش از گرگ که شوهر او شده و ناپدری بزغاله هایش شده است، چه حرام زاده هایی را که ما نمی دانیم پدر آنها که بوده است، بر این خونکده زائیده است. بزغاله های بی پدر.
تماشاگر در حین تماشای اثر مدام از خودت میپرسد در جامعه شش نفره نمایش بز شدن و ماندن خوب است و شریف و انسانی و یا بالعکس گرگ شدن و ماندن است که رمز ماندگاری می باشد و ادامه حیات. آیا هر همزیستی زیر یک سقف الزاما نتایج مسالمت آمیز به بار خواهد آورد؟ نمایش چندین گام فراتر می رود و صلح جویی روابط را در از خود به در شدن و در نهایت به از خود بیگانگی کارکترها می یابد. بزغاله هایی که زوزوه گرگ میکشند و گرگکی که بع میکند. بزغاله هایی که گوشت خوار میشوند و گرگکی که علف خوار و گیاه خوار. دیگر این دورهمی تناقض ها و تعارض ها ( paradox ) نمیتواند بر اساس آگاهی به آزادی رفتار، خود را محفوظ نگه دارد. بزغاله ها و گرگ ها هر کدام دیگری را مطلق قلمداد میکنند و این فاصله طبقاتی آن ها نسبت به یکدیگر باعث کشف آن چیزی که در پشت نقاب داشته اند میشود و برای رساندن سریع فردیت خود به جمعیت خانواده ای جعلی ( fake ) تعلق خاطرات خود را دور می ریزند و این عاملی میشود برای ناایمنی، اضطراب و دلهره بر تک تکشان و خلق یک خود غیر واقعی و شاید هم واقعی!
بحران هویت برای این اعضای خانواده ( چه جالب که مساوات نمایشی با نام خانواده هم روی صحنه برده است ) که برگرفته از شرایط فعلی شان است به جائی می رسد که الگوهای رفتاری یکدیگر را تقلید میکنند و دیگر نمیتوانند به پرسش "من کیستم؟" پاسخی بیابند و آنقدر درگیر آن خود تغییر یافته میشوند که از اول مجددا بی پدرانه زاده میشوند. شاید این درک این موضوع برای شنگول ( دانای کل این خانواده ) دشوار تر بوده است که نمیداند راه کدام یک از تجارب والدین خود را ( پدر گرگ و یا مادر بز ) را پیش بگیرد و در نتیجه بی قرار تر و شیداتر از بقیه کودکان این خانواده دچار اختلالی شبیه به دوقطبی شخصیت میشود و اینقدر این سرزنش های شخصی و اختلال های روانی فکرش را در بر میگیرد که به خودخوری دچار میشود، خودخوری که از روح او به جسمش نشات میکند و شروع به خوردن دست بی دستگیر خود در این خانواده میشود. شنگول خوابگرد است که با بیداری خود سایر کارکتر های خواب زده را به سر مقصد منزول ( خانه ) یعنی بی جنس گرایی شان ( نه گرگ و نه بزغاله ) می رساند. خود خوری غیر فعال شده او به عنوان یک مولد موجب تولد همنوع خواری (Cannibalism) فعال شده در سایرین میگردد. شنگول مفهوم زده خودش را غذای خودش میکند تا خانواده ای بی مفهوم و نا مفهوم از او ارتزاق کنند. اهلی های وحشی شده یا وحشی های اهلی شده؟! او خیلی وقت است که سیر شده است، دیگران از این خونخواری مفرط کی سیراب میشوند؟ شاید قیمت این هم پیالگی با جمعیت، رسیدن به یک فردیت ناقص تر و علیل تر از قبل آنها باشد. فقط وجود داشتن فارغ از ماهیت وجودی و اصالت. شاید همه این ها یک بازی کامپیوتری انسان شکل انگاری (anthropomorphism) کودکانه با رفتن به مرحله بعد قصه انسان وارگی و باختن ( Game Over شدن ) در مرحله حیوان وارگی برای ذهن خلاق و هوشمند یک کارگردان بازیگوش باشد.

http://www.armandaily.ir/fa/Main/Page/1434/16/%D8%B5%D9%81%D8%AD%D9%87-%D8%A2%D8%AE%D8%B1

http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/183361/%DA%AF%D8%B1%DA%AF%E2%80%8C%D8%B4%D8%AF%D9%86-%DB%8C%D8%A7-%D8%A8%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86%D8%9F!-
آریوی گرامی ابتدای نوشتارتان را خواندم اما با توجه به فرم موشکافانه ی آن تصمیم گرفتم باقی را بگذارم برای بعد از تماشا
ممنون از اینکه با مطالب شیوا و تاثیر گذارتان شوق تماشا را دو چندان می کنید
۳۰ فروردین ۱۳۹۶
دقیق و عالی
سپاس از نقد جامع و کاملتان
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۶
@عالیا : سپاس از شما عالیا عزیز که بر این متن خوانش داشتید و با لطفتان همراهم کردید.

@مریم اسکندری : متشکرم از شما خانم اسکندری گرامی که بر این نوشتار وقت گذاشتید و نظر پر مهر خودتان را نگاشتید
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید