روش گرون هلم

نمایش سیستم گرون هلم بر پایه تعقل است و خبری از درگیری های عاطفی تماشاگر در آن نیست و آن به دلیل روایت داستانی است که در مقیاس کوچک از جامعه و در یک نهاد اجتماعی در حال شکلگیری است. هیجان تماشاگر از قضاوت وی بر روابط انسانی ( و شاید غیر انسانی ) بین کارکترها نشات میگیرد و شاید لحظاتی خود را در موقعیتی همسان به چالش بکشاند و این بر میگیرد به ساختار قوی متن نمایشی که حکایت، کنش و دسیسه با چیدمان بینظیر در کنار هم سازماندهی شده اند. گره گشایی نیز با توفیق همراه است چون با در نظر گرفتن تماشاگر توانسته است تا آنجا که ممکن است دیر اتفاق بیفتد و از سوی دیگر سریع و کامل و لازم. بنابراین توانسته هر دو خواسته را توامان برآورده کند. اختتام نمایش جائی جذابیت خود را حفظ میکند که علیرغم به ظاهر حل و فصل مسئله، تماشاگر راهمچنان در ابهام وضعیت Frank (رضا مولایی ) در خیال پردازی نگه میدارد. ضرب آهنگ اجرا نیز به شدت منطقی تنظیم شده است.
هر چند که دکور بر خلاف انتظار و ژانر نمایش، از ویژگی های رئالیستی برخودار نمیباشد ولیکن به خوبی توانسته است از قابلیت دراماتیکی خود استفاده کند. دکور به ظاهر در تناقض با روند نمایش و موقعیت مکانی و زمانی آن است ولی به نظر میرسد صرفا جنبه نمایی ندارد و بلکه جنبه نمادی دارد. تعلق خاطر ناخدا گاه گونه پرسوناژها به ... دیدن ادامه ›› رنگ زرد.
رنگ زرد هم میتواند سمبل هوش و دانش باشد (Rick )، از سوی دیگر ترس و فریبکاری (Melanie ) و از سوی دیگر دال بر شجاعت و صلح (Carl ). رنگ زرد عالی ترین گزینه برای انتخاب رنگ اتاق برای فعالیت های عقلانی پیش بینی شده در صورتی که اکثر فعالیت هایی که در اتاق انتظار مصاحبه نمایش در حال وقوع است به شکل فزاینده ای غیرعقلانی است و این پارادوکس به زیباشناسی کار می افزاید. لکه های بینظم و درهم از رنگ آبی نیز نمیتواند به عنوان مکمل، امنیت و آرامش را به هیچ کدام یک از کارکترها القا کند. جالب است که اشخاص دچار کوررنگی تنها میتوانند رنگ زرد را تشخیص دهند ولیکن پرسوناژها دیگر خودشان را نیز نمی بینند!
موسیقی ترکیبی gipsy kings ( شاید ادای دین به زادگاه نویسنده نمایشنامه ) و ERA فضای دو سویه را در نمایش رقم میزند. ابتدا به ساکن با همسرایی از طرف پرسوناژها مفهوم مستقل ماتادور گونه و کلیسا گونه دارد و در انتهای اجرا با آمیختن در یکدیگر دلالت بر مرور یک ذهن مشوش و آشفته و درمانده را دارد. زندگی کولی وار مقدس ماب و یا برعکس. تقابل بین یک آدم خوب شارلاتان نما با دسته ای از آدم های شارلاتان خوب!
بازی آقایان رستمی و رازانی باورپذیر تر بود. خسته نباشید به گروه محترم