مسامحه
عاطفه نوری چه در نقش صفیه ( بیمار روانی ) و چه در نقش صدا پرسشگر ( مامور بهزیستی )، در بیان احساسات موثر از افشین هاشمی ( بیمار روانی و مامور بهزیستی ) عمل میکند. به طوریکه این انتقال احساس در قسمت دوم مصاحبه ( دیگر مرا صدا نزن، مادر! ) مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد. بیان عاطفه نوری از تمامی لرزش ها و وقفه های آشنا در صدا رها میباشد و در واقع فاقد رفتارهای اغراق شده است. پرسوناژ صفیه اگر چه در مقایسه با نعیم ( افشین هاشمی ) از تکان خوردن ها و ژست های ( حرکات پا و نقاشی بر دستمال کاغذی ) محدود تری برخودار است، عملا بیشتر توانسته است مخاطب را در نفوذ به داخل پرسش و پاسخ ها ترغیب کند. شناخت و انس با تیپ صفیه سریعتر و قوی تر انجام می پذیرد. او رنجور تر و درد کشیده تر به نظر می آید.
اما عمر نمایشنامه که مربوط به پس از انقلاب الجزایر در سال 1962و پیروزی الجزایز در پیکار با فرانسه بر سر استقلال آن کشور است شاید به سر رسیده باشید. به همین دلیل است که موضوع نمایش فراگیر نیست. شیوه اجرا هم که غرق در تم نویسنده نمایشنامه است مربوط به رخوت زدائی از فضای تئاتری در سال 76 میباشد و دیگر نمیتواند همچنان جذاب باشد. مرور پدیده ها به همان شکل تا کجا میتواند شش دانگ مغز بیننده و یا عواطف حسی اش را تسخیر کند؟ با این تفاسیر آیا هر تماشاگر متناسب با ادراک خود صرفا شاهد یک روایتگری میباشد و یا میبایست در موقعیت همذات پندارانه
... دیدن ادامه ››
قراربگیرد؟
شاید بد نیست هر از گاهی این جمله برشت را مرور کنیم: " من خواسته ام، این جمله را وارد تئاتر کنم: توضیح جهان مهم نیست! تغییر جهان مهم است!
صدا: تو میدونی تنهائی یعنی چی ؟
نعیم : پس چی که آره ! مث انگشت تو دهن، مث آسمون بالا سرم یا ... عین خدا.
----------------------
صفیه : آدما وقتی ساکتن، زیباترن.