مرثیه ای برای ...
نمایش مرثیهای برای کتابسوزیها، رخدادی است با یک روایت غیرخطی و البته بر خلاف آن چیزی که بیان میدارد مشارکت فعال مخاطبان را طلب نمیکند و حتی با توجه به اینکه احتمال خستگی از اجرا را برای تماشاگر متصور شده است صندلی های محدودی را برای ایشان در نظر گرفته است. جای سوال پیش می آید اگر فرض بر این گرفته شده که مخاطب ( تماشاگر ) از حرکت در سه طبقه همکف، زیرهمکف و طبقه اول و یا اجرا احساس خستگی کند، چه اتفاق بداهه ای در طول اجرای پرفمورمنس قرار است بیفتد تا عکس العمل واقعی بیننده را بی هیچ آماده گی ذهنی برانگیزد.
آیا بالواقع همه اتفاقات ( Happening ) های این پرفورمنس برای اجرا کنندگان از پیش تعیین شده و قابل پیش بینی نبوده و اینطور به نظر نمیرسد که اجرا کنندگان مشغول بازیگری هستند؟ این تکه ها و قطعه های مجزا و غیر مرتبط بیشتر از آنکه بداهه باشند، از پیش نوشته شده و هماهنگ شده وانمود میکنند و شرکت بینندگان ( تماشاگران ) در این رخداد با هیچ اتفاق دیدنی مصادف نمیشود. چه ارتباط مستقیمی قرار است با مخاطب شکل گیرد که حضورش هم تاثیر گذار باشد و هم یک بازی رفت و برگشت با او رقم بخورد و هم دخالتش محدود میشود به قانونی که وضع شده که در غیر این صورت اخراج میشود. آیا اساسا این اجرا توان این را دارد که با شعاری که یدک میکشد یعنی "تعامل" تماشاگر سنتی تئاتر را شوکه کند. بله درست است که تماشاگر برای یک رخداد یا Happening یا اتفاق یک کلمه بد است، ولی چقدر به نظاره گر اجازه داده میشود با ذهنش پشتیبانش همراه آن اجرا باشد. قبول است که کلمات نباید معنای تحت اللفظی خود را داشته باشند، قبول است که
... دیدن ادامه ››
فرم روایت مرثیهای برای کتابسوزیها از قاعده فرمی آزاد بودن پیروی میکند، قبول است که در این پرفومنس قصه به معنای تعریف شده آن وجود ندارد، قبول است که محتوا این اجرا نیم نگاهی به مفهومیت سیاست دارد، ولی آیا همه اتفاقات رخداده میخواهد تماشاگر را به صورت خود جوش در بحر خود غرق کند و حضور مخاطب در سالن ( گالری شماره 1 فرهنگ سرای نیاوران ) با هیچ پس زمینه ذهنی از چیدمان تلویحا واقعی یک پرفورمنس، حضوری تاثیر گذار قلمداد میشود؟
هنر نمایش مرثیهای برای کتابسوزیها هنری است ناپایدار که توانسته خود را از قیود داستان های ماتریسی رها کند، توانسته خودش را با موسیقی ناسازگار ترکیب کند، توانسته خود را از محدوده چه میخواهم بگویم ها، چرا میگویم ها، چگونه میگویم ها خلاص کند، توانسته نمایشنامه های کلاسیک را دور بزند و نماد گرا شود، توانسته وحدت مکان و لحن و زمان را خود خواسته رعایت نکند، توانسته دیوار چهارم را بشکند، ولی نتوانسته تماشاگر را بر خلاف ادعایش مشارکت دهد، چون حتی آن تماشاگر محدودش هم (این نمایش ۲۰ اجرا بوده و تمدید نخواهد شد) با آن صندلی های گوشه سالن به بازی صوری گرفته خواهند شد و کاش در ویدیو اینستالیشن رخدادگر ( علی اتحاد ) که این همه در ساختار شکنی های قاعده مند در حیطه پرفورمنس جسارت به خرج داده، به جای استفاده از هانیه توسلی، مهدی احمدی از اجراگران No name استفاده میکرد تا هنرشان را از وابستگی احتمالی به ذائقه تماشاگر سنتی برهاند و آن موقع تجربه رخدادش را با نظاره گران سهیم میکرد.
در هر صورت خسته نباشید میگویم به کارگردانی که شهامت داشت و خود را از پیله کلاسیک بودن رها کرد و روی به اتفاقی آورد که شاید به قول خودش میداند با استقبال مخاطب مواجه نشود ( صحبت های اتحاد در بدو ورود تماشگران به سالن ) و میدانم بسیاری هستند که نه نوشتنشان آمد و نه سوختنشان و امیدوارم این فاصله پنجاه شصت ساله Performance Art ما با دنیای هنر های نمایشی و اجرائی تقلیل یاید.