در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آریو راقب کیانی | درباره نمایش آنسفالیت
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:49:55
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تبخال مغزی

چرا رنگ قالب در طراحی لباس کارکترهای نمایش آنسفالیت ( شلوار های گاریچی، اسب و چرخ و همچنین مسافران ) خاکستری است؟ مثلث فکری و یا بهتر بگوییم تخیل گرایی شکل گرفته ما بین گاریچی، اسب و چرخ که دائما به صورت تابع و متبوع در حرکتند و وظیفه تفکر برای هدایت این سه راس به صورت رم کرده و نا هنجار میماند. گاریچی به عنوان نماد انسانیت ( تفکر ) دچار گیجی و بی حالی است، هوشیاری اش را از دست داده و با اختلالاتی که به او دست داده زوار امور از دستش در رفته است. او تبدیل به یک موجود جبری خواب آلود شده است و هر از گاهی وظیفه گاریچی بودنش مجابش میکند که شلاقی را بزند. شلاق فصل مشترک بیماری آنسفالیت و رنگ خاکستری است یعنی بی عاطفگی! ویروس بیماری اش به اسب و چرخ هم سرایت کرده است و آنها پرخاشگر و غریزی وار میروند ولی به کجا؟ چه کسی در بین اسب و چرخ حکم میراند ؟ جواب مشخص است اتمفسر خاکستری بودن! هر کدام از اسب و چرخ میخواهند با خاکستری بودن حس بی تفاوتی و عدم مشارکت در یک فعالیت گروهی را با توجه به بی مغزی صاحبشان را به رخ دیگری بکشند و صرفا خود را مسلط به امور بدانند ... نمیفهمند که روزیشان دست گاری ندیده هاست، در تلق تولوق کردن صدای چرخ بر سنگ فرش پیاده روی بازار است، در ناصافی راه است و منت کشی از مسافر. اسب فکر میکند که دیگر یابو نیست و برای خودش گرگی شده و چرخ میخواهد اسبی باشد که کسی از روی کولش بیاید پایین و دستی به سرش بکشد و مرد گاریچی که هزار سال است که با این حیوان و گاری به دنیا آمده است!
اسب میخواهد یاغی گری کند، میخواهد چشم بند را بردارد، میخواهد گوش کند، میخواهد به خیال خودش به دشت و دمن و گله اسب ها برسد، چرخ دعا میکند که ... دیدن ادامه ›› بالاخره اسب از نفس بیفتد چون میترسد که از این دور باطلش دور شود. گاریچی در توهم خودش مسافران در هیئت شکل های صدادار میبیند، او در خواب غفلت برای خودش خاطره بازی میکند، خاطره بازی اش میدهد.
اسب و چرخ فکر میکنند! که دیگر دوران جون کندن آنها و لالایی خواندنشان و لم دادن گاریچی سر آمده است. خطشان شاید ویژه شده باشد، شاید از دور بطالت به خط مستقیم تبدیل شده باشد. شاید دیگر تلو تلو نخورند، شاید از گذرشان از چهار استانبول تا میدان فردوسی و کریم خان و میرزا شیرازی به ناشناخته های پارکی در حد دشت و دمن رسیده باشند، ولی نرسیدند هنوز! شاید قانون را دور زده باشند ولی دورشان همان دور باطل بوده برایشان، فقط دورش کمی گنده تر شده ست. اسب خیال میکند چیز هایی یادش آمده، خیال میکند در دشت و دمن است و همه باغ همین است ... خیال... خیال ... در خیال پردازی اش است که چرخ هم خیال میکرد که اسب ایستاده است، از گاری در میرود. مگر گاری فقط به اسبش است؟! همه میخواهند در روند ... شاید از خیالشان! همه میخواهند کنده شوند از خاطره بازیهایشان و آخرش همه شان سکندری میخورند میان بازی فکر و خیال ... چرخ به چرخیدنش زنده است و پس میچرخد و اسب به خموش بودنش و نه چموش بودنش ... باید برگردند به کوچه خاک بر سری ها، به جاده خداهای موتور سوار ها، به اینکه به آنها به چشم یک یادگاری نگاه کنند، آنها ( اسب و چرخ ) حق نداشتند هول برشان میداشت و بی کله گی میکردند و برای خود فکر و خیال میکردند و خاطره سازی و بازی میکردند. آنها خود خاطره دو مسافر شدند. سفری که به خواست مسافرانش باید دیگر برگردند به همان کوچه مروی و بوی شرف الاسلامی. باید دوباره چشم بندهایشان را بگذارند، دوران سرکشی به سر آمده ... فقط یک یادگاری !

اینقدر میشود به این جمله ( دیالوگ ) از زبان یک مسافر بی احساس فکر کرد که دچار بیماری ویروسی آنسفالیت شد: "اسب توی پارک عین آدم ها خر غلط بزنه "! اسب در منظر یک انسان بسان انسانی است و در بداهه الامر انسان در منظر همان انسان همچو خری. چه دور بطالت آمیزی ...



گاریچی : عجب بازیه این بازی خیال ... حساب کتاب سرش نمیشه! یه دفعه میبردت تا اسفل السافلین مجنونت میکنه ... حیرونت میکنه ...

من اگر جای دست اندرکاران این نمایش بودم
این یادداشت را به عنوان« شناسنامه اثر» چاپ
و به مخاطبان هدیه می دادم .
۱۹ اسفند ۱۳۹۳
@ابرشیر : قبل از هر چیز سال نو رو بهت تبریک میگم ابرشیر عزیزم، سالی پر خیر و برکت برات آرزومندم... بعد نکن این کار رو با من :) خودت میدونی چی میگم.
@سحر غنی زاده : سرکار خانم غنی زاده سپاس از شما که همراه بودید و لطف دارید به حقیر
۱۶ فروردین ۱۳۹۴
آرزوی بهترین ها را برای تو دوست عزیز و فروتنم دارم
۱۶ فروردین ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید