در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آریو راقب کیانی | درباره نمایش نارنجیغ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:15:37
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
Taxi Driver stopped at U Turn

مونولوگ نارنجیغ منطق کارکردی مکان ثابت که همان واقع شدن کوچه ای بی سر و ته در شهری آشغال زده است را رعایت میکند ولیکن تسلسل زمانی را برای خلق موقعیت های دایره وار میشکند. مونولوگ ها در اکثر مواقع از جنس مونولوگ های دراماتیکی هستند که برای آشنایی تماشاگر با مراودات شخصیت های چند پاره و از طریق جریان سیال ذهن صورت میگیرد. در لحظاتی این مونولوگ ها تبدیل به یک مونولوگ اتوبیوگرافیک از زبان اسی میشود که التهاب درونی او واگویه میکند. در لحظاتی دیالوگ جایگزین هر دو قسم برای خلق اوج موقعیت دراماتیک ( مشاهده صحنه قتل از پشت پنجره ) میشود.
حمید به طور ناخواسته همراه و همسو با دردسرهای گذشته انسان هایی میشود که گذرش از روی ناچار به کوچه ای از این شهر خورده ( انحراف از جاده اصلی زندگی اش ) و خود را منتخب زنی ازمیان مردانی میبیند که هر کدام به نوعی دچار زوال اخلاقی شده اند. اصطکاک بین این آدم ها با ریختن آشغال در سطل زباله شروع میشود و از آن لحظه زمان دراماتیکی نمایش برای تمام پرسوناژها می ایستد. اینبار هوشنگ نه به عنوان تراویس راننده تاکسی، که خود منشا فساد یک جامعه آماری کوچک میشود، آشغال منفوری که خودعامل خشم و انتقام و تبهکاری میگردد.
شخصیت پردازی کارکترهای این نمایش چه از منظر بیرونی ( موقعیت او در جامعه و نظر اجتماع درباره او ) و چه از منظر درونی ( فعل و انفعالات پنهان ... دیدن ادامه ›› کارکتر ) در طول نمایش به صورت موازی پیش میروند تا جائیکه در انتهای نمایش مناسبات جامعه شناسی شخصیت ها از کنش های روان شناختی شان پیشی میگیرد. این الگو یعنی تقابلات درونی ترین وجه کارکتر با بیرونی ترین سطح ظاهر آن در اسی به عنوان اصلی ترین شخصیت اصلی نمایش به خوبی نمایان میشود. هرچند کاکرد نقش فرعی نوچه جهت آراستن موقعیت قتل حسام و کمک درمعرفی شخصیت اصلی دیگر اضافی جلوه مینماید. کارکتر زن جوان اگرچه از آغاز نمایش همه ماجراها حول او میگذرد، به شکل زیرکانه ای بر پرداخت شخصیت او تمرکزی صورت نگرفته است و تنها با اکتفا به ذکر یک قاب عکس (دختر بچه ای همراه با عروسک) سعی در انتقال تمام کدهای لازم به تماشاگر را دارد. شناخت نقش ها و پاساژ مداوم بین آنها چه در نگارش و چه در بازی، نیازمند الگو قراردادن مردم عادی چه از لحاظ آهنگ سخن و چه از لحاظ حرکات آنها میباشد، بنابراین محمدرضا سجادیان به خوبی بین قلم و بازیگری اش پل زده است.
سبک اجرا با توجه به گذاره خیال انگاری تمام وقایع به مینیمالیست بودن روی می آورد. تئاتری که وفاداری اش را به حال و هوای متن که همان تخیل گرایی است با رعایت این گزاره نشان میدهد و با ویدیو پروجشکن انتهایی نمایش به طور مضاعف باعث میشود که کلام که عصاره اصلی مونولوگ است، ماندگار تر از تصویر شود. جانمایی نور در طراحی صحنه که در ابتدا با مرکزیت یک صندلی محاکمه گر به طور متوازن در دوسمت تقسیم شده، در انتهای نمایش با شکسته شدن شیشه عمرش ( نور ) در یک سمت بهم میریزد و غروب ( رنگ نارنجی ) یک عمر را در همان سمت به ارمغان می آورد.
دیگر نارنجی ها را ساده نگیریم، شاید در دل خود جیغ های فروخورده ای داشته باشند.
ممنون از نقدتون آقای راقب کیانی
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
کتاب!
گفتم که
شاید بنویسی شاید هم ننویسی
ولی کاش بنویسی :)
۰۲ خرداد ۱۳۹۴
:) از دست شما محمد جان
۰۵ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید