در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آریو راقب کیانی | درباره نمایش کالیگولا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:35:04
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
کایوس

طراحی صحنه نمایش "کالیگولا" موجودیت تصویری را عرضه میدارد که در دراماتورژی نمایشنامه فارغ از پایبندی به تمام وقایع و نشانه های متن، میبایست در آن فضای نمایشی رقم بخورد. این فضا سازی با آن چیزی که در نمایشنامه کالیگولا آمده است متمایز است ولیکن این تعدیل صورت گرفته بر متن، مفهوم اصلی نمایشنامه را تغییر نداده است و چه بسا سعی در بسط دادن آن از نظر زمان شکل گیری رخداد ( سال 38 پس از میلاد ) و ایجاد پیوستگی از منظر فاصله ی تاریخی تا به امروز داشته است. فضای نمایش آشپزخانه ای مدرن است که مطبخ بودن خود را کتمان میکند. این خلق فضای جدید در روم باستان در عین شباهت هایی که از نظر کارکردی با مطبخ دارد ولی دیگر در حاشیه و بیرون از خانه ( کاخ سلطتنی ) نیست و محفلی میشود برای تعیین تکلیف و رقم زدن اتفاقات اجتماعی!
البته که استخراج نقط عطف از متن نمایشنامه از جمله به هیئت ونوس درآمدن کالیگولا و رنگ کردن ناخن هایش ( جلوه خداوندگار عشق بودن از سوی انسان نفرت انگیز )، برگزاری مسابقه شعر بین بزرگان با موضوع مرگ ( کالیگولا با مرده ها احساس آرامش بیشتری میکند )، چرایی مرگ مریا به عنوان بزرگزاده پیر، تمسخر برزگزادگان با نسبت دادن القاب تمسخر آمیز به آنها، تسخیر همسر موکیوس از طرف کالیگولا و آزادی خواهی مطلق و تمامیت خواهی کالیگولا ( تصاحب ماه چه کامل و چه هلال آن ) باعث شده که پرداختن به جنون و شوریده حالی کالیگولا همچنان تابعیت خود را از متن ... دیدن ادامه ›› حفظ نماید.
شخصیت پردازی اسکپیون با توجه به قتل سگ او ( نماد وفاداری ) و بر خلاف آن چیزی که در نمایشنامه آمده است ( قتل پدرش ) به عنوان یک عامل کنش ساز و واکنش ساز به تماشاگر شناسانیده میشود. سگی که شیوه کشتنش در دستگاه خمیر گیری انزجار اسکپیون را نسبت به کالیگولا بر می انگیزد ولی او همچنان منفعلانه نسبت به این قضیه برخورد میکند. آیا سگ در این نمایش میخواهد سمبل صفتی انسانی شود؟ در جائی که در ظاهر امر دیالکتیک فلسفه گونه ای بین کرئا (سن او دیگر در نمایش همانند نمایشنامه سی سال نمی باشد ) و هلیکون ( محرم و ندیم کالیگولا ) شکل میگیرد، در پایان با پارس کردن و زوزه و خرناس های طرفین به اتمام میرسد. انسان های حاضر در این نمایش به سگ تشبیه میشوند، شاید وفادار!
کائسونیا با بازی تحسین برانگیز پانته آپناهی ها در محیط وان پر آب بسیار درونی و محافظه کار جلوه مینماید و پناه گرفته است. او غوطه ور شدن در محیط محدود آب خود را انتخاب کرده و در معاشرت با فضای بیرونی از ترس خیس شدن ولو با یک قطره آب چتر قرمز رنگ همیشگی جهت محافظت از خود ( بارش سنگین هر آن چیزی که منفعت طلبی او را تحت الشعاع قرار میدهد ) همراه دارد. شیوه تکلم او به صورت دورگه است، گویا حرف زدن ( اعتراض ) برای او سخت است و فقط حرف های دیگران را بدون آنکه واکنشی از خود نشان دهد متوجه میشود. شیوه مرگ او بر خلاف نمایشنامه از طریق خفگی نمیباشد. او زیر رگباری قرار میگیرد و میمیرد که نسبت به آن سکوت و سکون داشته است. او معشوقه ای بلامصرف شده است که دیگر رنگ چتر قرمزش به عنوان فیلتر بصری دیگر نمیتواند برای کالیگولا هیجان انگیز و محرک و نشان از صمیمت باشد.
رنگ سفید در طراحی لباس جمیع بازیگران این نمایش میتواند تنها نشانه ای ظاهری در نمایاندن پاکی و معصومیت انسان هایی باشد که باطن آنها در تعارض و تناقض با این مطلب است. به مانند آن چیزی که به کرارت در نمایش آمده است و چهره ی انسان های متظاهر و مزوری را نشان میدهد که باطن آنها خشمگین است ولی حفظ ظاهر مینمایند. آنها باطنا انسان های سیاهی ( لباس پیشخدمت های نمایش ) هستند که هویت واقعی خود را حتی در هنگام مرگ نیز نه با لباس اصلی خود، که با حفظ لباس پیشخدمتی خود کسب مینمایند.
تابلو شام آخر به نحوی دیگر در کالیگولا نقاشی میشود؛ پیش از حضور کالیگولا در پشت میز شام و پس از دستور او برای ادای این فریضه. انسان های بزدلی ( بزرگزاده ها ) که در غیاب کالیگولا در جام های بزرگتر از دهانشان شراب میخورند و برده داری آن دوران را با پرتاب قاشق برای تحقیر غلامان در انحصار خود میدانند و هر آن چیزی را که خوردن در کاسه های مقابلشان تخلیه میکنند ( عادت رومیان با فرو کردن پر در گلو ) تا اشتهای آنها بازگردد و با حضور او دست از پا دراز تر میشوند ( ژست های مهدی کوشکی و جواد نمکی ) و خود مبدل به غلامان دربار میگردند. حتی دیالوگی از زبان هلیکون با مضمون خوردن در ابتدای نمایش نقل میگردد که شاید شاکله همه پرداخت ها ( صحنه، شخصیت ها، لباس ) به آن بر میگردد: " اگر مردم این دوره میتوانستند گاهگاهی ریخت و ترکیبشان را عوض کنند بهتر میشد تحملشان کرد. اما نه، صورت غذا عوض نمی شود، همیشه همان آش و همان کاسه".
کالیگولا میخواهد منوی انسانی غذا شده را عوض کند، این موضوع که آشپز دو تا شود یا غذا شور میشود یا بی نمک را نیز بر نمی تابد. میخواهد خودش سر آشپز شود و همه دستپخت های او را ببینند و حتی شاید فرصت خوردن نیابند. او میخواهد خمیره ی هر چیزی را در بیاورد و جوهره خود ( نفرت ) را به آن تزریق کند. او فضیلت نوکران خود را بیشتر از بزرگزاده ها میداند. مرکز ثقل شدن دستگاه خمیر گیری در سن با رویکرد نشانه شناسی صحنه و گردش هر از گاهی آن را میتواند به ماه کاملی تشبیه کرد که حرکت چرخشی خود را به خواست کالیگولا دارد ولی چون حرکت انتقالی ندارد ( اسیر اراده کالیگولا است ) صدای ساطع شده از آن با صدای پخش شده از گرامافون ( آن هم حرکت چرخشی دارد ) به تناوب در طول نمایش موقعیت ساز میگردند. دستگاه خمیرگیری آلت قتاله خوش نوایی برای سیرمونی کالیگولا میشود.

کالیگولا : اگر ماه را بدست می آوردم، اگر عشق کفایت میکرد، همه چیز عوض میشد. اما کجا میتوانم این تشنگی را سیراب کنم؟
عالی بود دوست من :)
۱۱ شهریور ۱۳۹۴

کجا میتوانم این تشنگی را سیراب کنم؟

عالی بود آریو جان
۲۳ شهریور ۱۳۹۴
@حسام الدین حیدری : کجا میشود؟ ... ممنون رفیق
۲۵ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید