درباره نمایش " رابینسون کروزوئه " به کارگردانی (( میلاد نیک آبادی ))
جزیره زندانی است با میله های تنهایی
داریوش نصیری
نمایش "رابینسون کروزوئه" نوشته (( حمید رضا نعیمی)) و به کارگردانی (( میلاد نیک آبادی )) که در سالن قشقایی روی صحنه رفته است، همچون بسیاری از نمایش ها با تم تنهایی، قدرت و جنگ برای زنده ماندن شکل میگرد. نویسنده در جریان روایتگری های رابینسون کروزوئه به مفاهیم بشری اشاره میکند. گاه نمونه های بشری برجسته یی از نیکی و بدی، خیر و شر را یادآور میشود. از جمله گیلگمش، کالیگولا، سلیمان نبی و ... اما آنچه اهمیت دارد زبان کمیک برای بیان چنین مفاهیم ستودنی است . هر دو ویژگی یعنی استفاده از کمدی و ما به ازاهای متونعی که در متن تاویل پذیری دارد، مفهوم پست مدرنیستی را ارائه میکند. نخستین تصویری که در تضاد با کاراکتر رابینسون کروزوئه حامل طنز است، تکثر رابینسون کروزوئه است.تکثر یک فرد در قالب پنج شخصیت، سیر پنج سالی است که در تنهایی خود گرفتار
... دیدن ادامه ››
می آید، آن سان که میگوید : (( آره، من هیچ کس هستم )) . با معرفی رابینسون کروزوئه فرایند روایتگری در رام رخ میدهد.رابینسون کروزوئه خود داستان زندگی اش را روایت میکند. اما ماهیت شخصیت رابینسون سیال است.ابتدایی ترین مساله اینکه جزیره خود در چنگ دریا زندانی است و حال، رابینسون تنها انسانی است که در جزیره زندانی شده. شاید بتوان گفت جزیره تعبیری از زندانی که خود، زندانی برای زندانی دیگر است. تا آنجا که نمایش رابینسون کروزوئه را میتوان مصداق جمله دکتر شریعتی، " تنهایی را به بودن در جمعی که به ان تعلق ندارم، ترجیح میدهم " دانست . یکی از بهترین تکنیک هایی که کارگردان در جریان درام استفاده میکند، تکنیک های بیومکانیک میرهولد است که در عین حال شاکله کمدی را حفظ میکند. از جمله تکنیک راکورس و پواز، تنوع حرکتی و گفتاری است که در نمایش به کار میرود. گاه رابینسون ها هر کدام در جهتی حرکت میکنند یا یک دیالوگ به شیوه های مختلف گفته میشود. این نوع تنوع حرکتی و گفتاری خود از ویژگی های بیومکانیک میرهولد است. از دیگر ویژگی های قابل استفاده از ریتم و موسیقی در تمپوی بازی هاست. از آنجا که همه بازیگران رابینسون کروزوئه اند، تقریبا ریتمی مشترک دارند.هر چند در پرداخت بیرونی شخصیتی یکسان عمل نمیکننداما در حفظ ریتم مشترک تا آنجا پیش میروند که گروه به یک گروه ارکستر سمفونیک تبدیل میشود.همچنین نور پردازی متنوع نمایش قابل تامل است. ابتدا چراغ قوه تنها وسییله نورپردازی است، ولی پس از مدتی نورهای جانبی تا پایان نمایش و نور پردازی از زوایای مختلف شیوه جدیدی در نور پردازی ایجاد میکند. حال آنکه تنها آکسسوار صحنه چند پودس چرخدار است که با چرخش و قرارگیری در زوایای متفاوت، طراحی مکانی، وسایلی را نشان میدهد. گاه تبدیل به قفسه میمون هامیشود، گاه خانه یی در کناردریا، گاه کشتی و غیره.
این نوع استلیزاسیون در پرداخت دکور سبب میشودتکنیک های کارگردانی و بازیگری بیشتر هویدا شود، زیرا تصویر سازی بازیگران گاه سبب تعجب تماشاگران میشود. بازی جاندار بازیگران به ویژه (( بهرام افشار )) نشان از انتخاب درست بازیگران دارد. او به خوبی توانسته تغییر تدریجی سنی را طی زمان سی سال زندگی رابینسون کروزوئه به تصویر بکشد. دقت در انتخاب بازیگران سبب شده هماهنگی کاملی میان شخصیت های نمایش وجود داشته باشد. از سوی دیگر نمایش به سه بخش قابل تقسیم است. بخش اول روایت هایی که رابینسون هدایت میکند. بخش دوم تنهایی و تلاش رابینسون برای زنده ماندن و کشمکش او با طبیعت ، محیط و غیره . بخش سوم وقتی رابینسون با نجات جان یک جوان، برای خود همدمی پیدا میکند، آغاز میشود. از این لحظه تلاش او برای کسب قدرت شروع میشود تا آنجا که خود را ارباب و پسر جمعه مینامد. اما با تصمیم پسر برای فرار از جزیره، رابینسون به تنهایی ایمان می آورد. او دیگر نمیخواهد همدمی داشته باشد. او در تنهایی به خود رسیده به کشف ماهیت حقیقی اش می اندیشد. به همین دلیل وقتی جوان قصد فرار از جزیره را دارد، با او همراه نمیشود.