در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آریو راقب کیانی | درباره نمایش یافت آباد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:46:41
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد ...
یافت آباد نماینگر مکانی است که در آن چیزی یا کسی قرار نیست یافت شود، چون روز به روز بر ویرانه های آن آبادی اضافه میگردد. محمد مساوت نویسنده و کارگردان "یافت آباد" در روایت داستان نمایش بیشتر از آنکه به دنبال گره گشایی برای تماشاگران باشد، پیاپی مخاطب را با گره افکنی مواجه میکند. محتوای نمایش یافت آباد که حوادث آن بر مبنای روابط علی و معلولی مدام در حال قطع یکدیگر میباشند، میخواهد ساختار پیچیده ساده خود را حفظ کند. ساختاری که آنچنان داستان های فرعی و اصلی را درهم تنیده است، که علت کلاهبرداری را، معلول همه علیل های واقع شده در پیرنگ داستانی می نمایاند.
اما به نظر میرسد که قصه گویی در این نمایش که حل آن برای مخاطب همچون مکعب جورچین است، اولویت دوم نویسنده است و این فضاسازی متاثر از شیوه اجرای نمایش است که روایت داستان نمایش و ساختار محتوائی آن را در قالب خود شکل میدهد و متن را منطبق با خود میکند. حاکمیت فضاسازی در این نمایش به قدری است که همه عناصر نمایش را از جمله تم، شخصیت پردازی و ارتباطات پرسوناژها را مقهور و محصور خود میکند. کارکتر های این نمایش بیشتر از آنکه به عنوان یک هویت مستقل، حاضر در مکان رخداد نمایش باشند، همچون تلنباری از کارتن های درهم و برهم از موضوعیت به شیئیت مبدل میشوند. آن چیزی که شاید اگر به تنهایی به عهده داستان سرایی شخصیت ها با کمک دیالوگ های مبادله شده بین آنها اتفاق می افتاد، رویدادی رمز گونه در یک فضای واقع گرا جلوه مینمود.
بازیگران همانند کارتن های انباشته شده به مرور زمان با افشا کردن خود ( باز کردن کارتن ها )، دلالت گر بر تهی بودنشان می شوند. این تهی بودن از هر گونه انسانیت همسو با تک فضایی نمایش، ترکیب و کنتراستی تشدید شونده همراه با آشفتگی کارتن های بهم ریخته پدید می آورد. کارتن های خالی در اثبات پوچ و ... دیدن ادامه ›› خالی بودن کارکترها، موجودیت بیشتری نسبت به آنها پیدا میکند و رفته رفته فضای دیداری نمایش را به نفع اتمسفر خود میکنند. کارتن ها بخشی از دکور نمایشی میشوند که همانند اغلب شخصیت ها از جمله سعید ( با بازی تینو صالحی ) ابتدا به ساکن شعاع حرکتی کمی دارند و به مرور زمان صحنه نمایش را نسبت به موقعیت و معنای خویش، به معنای جدیدتری می رسانند.
فضای نمایش به قدری دارای چارچوب روانی است که در شکل دهی میزانسن هایش برای جایگاه های پرسوناژها و مانور حرکتی آنها با نورپردازی مرز بندی ( حصار کشی ) کرده است، آنجا که میخواهد هستی مجازیشان را از هستی واپس زده حقیقی شان جدا کند. به کارگیری مالتی مدیا و تکنینک ویدیو پروجکشن به شکلی زیباشناسانه، به موازات آنچه که طراحی صحنه را با پرسپکتیو دو نقطه ای حادث شده اش در یک تنگنا به نقطه سرویس بهداشتی ختم میکند، امکان الگوی بصری دیگری را برای تماشاگر فراهم میکند. این ترسیم گری فضای مجازی ( گروه های تلگرام و ویدیو کلیپ ها و اینترنت ) که به شکل حقیقی در مجاز نمایش روی میدهد، جلوه ای دیگر از بی قاعدگی روابط ظاهری شخصیت ها دارد که نیرومند تر از اتفاقات رخ داده در آن سوی مرز های خود عرصه را بر صاحبان خود تنگ تر و تنگ تر میکند. فضای مجازی این عامل کنش زای نمایش با روندی ادامه دار، اراده وافری برای جای دهی پرسوناژها در هندسه کم عرضه و کم پهنا از خود نشان میدهد و مقدم بر کارتن ها ارتباطات تک تک عناصر صحنه از جمله بازیگران را تعیین تکلیف میکند. بازیگران فاقد استقلال که اندک اندک با فرض شدن به شئی بی ارزش روانه کارتن خوابی به شکل تمثیلی میشوند. دسترسی به این فضای مجازی جا خودش کرده در مکانی امن به صورت دورادور است که بی واسطه ذهنیت ها را عینی و مستندات نمایش را قرینه سازی هجو آمیزی میکند و چه بسا یک گوشی موبایل است که صاحبان خواهان کشف حقیقت را با ظاهر سازی در پرده برداری از دروغ مثل بازی زیگزاگ به بازی گرفته است.
نمایش یافت آباد شوخی شوخی جدی میشود جائیکه میخواهد بر دانسته هایش از جامعه و خوراک های ذهنی مردم از مقوله ی فضای مجازی و کارکردهایش را بازخوردی آسیب شناسانه داشته باشد. رفتارهایی که در پس این فضاسازی مجازی و حقیقی به چهره شناسی بهتر کارکتر ها از یکدیگر سوق میدهد و شاید سه فرزند خردسال رامین ( البته سومی در راه است ) که مشتاق استفاده رندانه از موبایل هستند، تشکیل دهنده مثلثی نوین از خواهران و برداران همانند نازی، امیر حسین و محبوب باشند. گروه های فامیلی که در باغ انگورهای نارس، همدیگر را دعوت به صبر دروغین برای ساختن حلوا از غوره میکنند و قولنامه های خود را برای یکدیگر نامه نمیکنند.

http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/150958/%D9%85%D8%B4%D8%AA%D8%B1%DA%A9-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%B3-%D9%86%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D8%AF!

http://www.armandaily.ir/fa/Main/Page/1168/16/%D8%B5%D9%81%D8%AD%D9%87-%D8%A2%D8%AE%D8%B1
"در باغ انگورهای نارس، همدیگر را دعوت به صبر دروغین برای ساختن حلوا از غوره میکنند"

سپاسگزارم جناب راقب کیانی.
نگاه شما بر اثر و تعابیر جالبی که بکار بستید باعث شد خاطره ای که از این نمایش دارم معتدل شود و نگرشم را تغییر دهم.
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
کیان بزرگوار دیدار و گپ حضوری با شما دوست عزیزم افتخاری است ... بی شک حضور تان در تیوال مغتنم و ارزشمند است . از تو بسیار می آموزم و نوشته هایت مثل بقیه دوستان خوشفکر و خوش قلم در تیوال ، تعالی بخش است
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
@کیان : من هم از شما سپاسگزارم کیان بزرگوار. به نظر من محمد مساوات با این نمایش چالش دیگر را برای خود رقم زده است و اینبار هم سراغ عنصر نمایشی متمایز نسبت به دفعات قبل ( با پرداخت بیشتر و پر رنگ تر ) رفته است. برای من بسیار ارزشمند است که تعابیر به کار رفته در این نوشتار را که لزوما منطبق بر واقعیت نمایش نیستند را از دیده گذراندید.

@ابرشیر : اردشیر نازنین، ناخودآگاه یاد گپ و گفت های پس از نمایش گردش عادی خون و برف با شما و محمد رحمانی عزیز درباره نمایش یافت آباد افتادم ... دیدن ادامه ›› :))
برای من این نمایش از جنبه نمایش دادن المان هایی که کمتر در تئاتر دیده میشود ( در هم تنیدگی میزانسنیک و روایت داستان از نگاه جهان موازی دیگر و تاثیر گذاری دنیای استاتیک بر دنیای دینامیک ) حائز اهمیت و درخور توجه بود. دو خط آخر نگاشته سبزت را هم چه بگویم دوست نازنین؛ تشکر و قدردانی و درود های فراوان بر حضور عالمانه ات
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید