در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آریو راقب کیانی | درباره نمایش قرار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:54:47
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خانم سه و آقای بنفش





" همانگونه که وقتی یک بار میوه ای را با لذت چشیدیم، هسته آن برای تامین رشد میوه هایی مشابه بر جای میماند، متن نمایشی نیز زمانی که اعتبار اجرا از میان رفت، در کتابخانه ای منتظر میماند تا روزی حیاتی دوباره ... دیدن ادامه ›› بیابد" .

( باتی، نقاب و محمر، 1926 )

فوران دیالوگ های ضربدری و گاها بی پاسخ در نمایشنامه قرار خانم معتضدی، تماشاگر را در موضعی ممتاز نسبت به شخصیت ها قرار نمیدهد و هیچ گونه احساس ابهامی برای تماشاگر در حین درهم گره خورده گی دیالوگ های کارکتر ها بوجود نمی آورد. دیالوگ ها، سکوت ها و وقفه ها که بار متن نمایشی را به دوش میکشند در پیشبرد روایت قصه نمایش ، معرفی شخصیت ها و دادن اطلاعات به مخاطب، چندان قوی عمل نمیکند. گویی فاصله زیادی میان کلام و منظور نمایش حادث شده است. به راستی شخصیت ها از چه صبحت میکنند و چرا برخورد اندیشه هایشان حتی با قابلیت های بیانی منحصر به فرد علی سرابی، در طول اجرا نمود چندانی پیدا نمیکند ؟ به قول استاد سمندریان کارگردان و بازیگر باید بدانند که چرا این دیالوگ را الان و از میان هزار دیالوگ و یا متن دیگر باید بر زبان بیاورند. مهمترین عنصر نمایشنامه یعنی دیالوگ کم فروغ جلوه میکند و تبادل گفتگو های نمایش بیشتر وقت ها مجموعه نا موزونی را روی صحنه به نمایش میگذارد.

طراحی صحنه جبران مافات میکند و فراتر از نویسنده، به غایت مندی دراماتوژی میرسد. ترکیب بندی عناصر در صحنه آرایی و بکارگیری تلفیقی رنگ ها با هم ، هم سو و هم گرا با اجرا نمایش رئالیستی میشود و تماشاگر با تاویل خود از عناصر صحنه و با ایجاد رابطه میان رنگ ها و دو کارکتر نمایش، علاوه بر درک زیباشناسی فضا، با جنبه های معرفی پرسوناژ ها آگاه میشود. به طوریکه ابزار های موجود صحنه با اتکا به جنبه های روانشناختیشان، یدک کش دیالوگ ها در امر شخصیت پردازی نمایش میگردند. کتابخانه بهم ریخته استاد، کارتن های تلانبار شده، استفاده از گلدان های کاکتوس و سق زدن نان خشک شده معرفی افکار و آشفتگی های روحی شخصیت استاد دارد استفاده از رنگ آبی برای کاناپه ها بیانگر شخصیت سرد و آرام او است و بی ارتباط با بیماری اش که منجر به کرخت شدن و لمس شدن نیمی از بدنش است، نیست . او هر لحظه از روی گبه زرد رنگ کف اتاقش که در تضاد با روحیات او میباشد رد میشود. اتاق زن در ابتدا مرتب است. به آشپزی و خوراک خود اهمیت میدهد. رنگ کاناپه و گلیم اش قرمز رنگ است که نمادی از اشتیاق است. هر چندی که بیماری اش با خونریزی همراه است و خرمالو که طعم زندگی اش را گس میکند. تلفن برای هر دو نفر عاملی برای دلهره، تشنج و رفتار های ضد اجتماعی میگردد. ارتباط آنها همواره از طریق چت است. جالب است که همسر مناسب افراد تیپ قرمز ، افراد تیپ آبی میباشند. به طوریکه در انتهای نمایش هر دو به همگرایی فکری میرسند و آن هاله تشکیل شده از ترکیب قرمز فعال و گرم با آبی آرام و سرد است و آن رنگ بنفش است. رنگ بنفشی که در این نمایش نماد اش غیر واقع گرا بودن کارکترها هست و به اشتراک گذاشتن شکست . لباس دو بازیگر در انتهای نمایش بر همین موضوع یعنی سرنوشتشان دلالت دارد. به طور خلاصه قاب بندی صحنه عهده دار معرفی دو شخصیت تنها و غمگین نمایش میشود. سیامک احصایی در اجرای "نامه های به تب" نیز نشان داد که در طراحی صحنه چقدر وسواس دارد.

به نظر میرسد که علی سرابی بیشتر از هانیه توسلی نقش را شناخته است و آنرا تقویت کرده است ، به طوریکه شیوه های بیانی او در نزد تماشا گرتاثیر گذارتر جلوه میکند. تک گفتار های بازیگران کنش زا نبوده و تعلیقی ایجاد نمیکند. تماشاگر این اجرا، حتی پس از شناخت شخصیت های بحرانی نماش متحول نمیشود، به زبانی دیگر هیچ گونه آموزه ای از دو نقش اجرا دریافت نمیکند و تنها نتیجه گیری و شکل دهی مناسب میزانسن پایانی نمایش که تراژیک است بر محتوای نمایش می افزاید. لحظات و دیالوگ هایی از نمایش را دوست داشتم : تیکه تیکه کردن خاطره ای نکبت / توصیف حس سرمای زمستون جلوی شومینه / ابراز رفع سرماخوردگی با گل گاو زبون / بر شمردن کادوهای بنفش ، قرمز/ روز های اول همه چی دوست داشتنیه ، مثل فیلم های ترسناک که اولش همه خوبن / اون نباید این کار رو با من میکرد هر چقدر که بهش سخت گرفته بودم / تو ماهی ترش دوست داری ...

موسیقی و به خصوص موسیقی ابتدای نمایش بر لحظات بی صدایی نمایش موقعیت دهی درخوری میدهد وبا بیان حالت درونی و روانی شخصیت ها، تماتیک وار گوش نوازی میکند و تا حدودی ریتم کند نمایش را از یاد میبراند.

هسته این میوه شاید برای بار دیگر قابل چشیدن نباشد ولی میتواند چشم نواز باشد.

راستی چند نفر از ما به قانون ششم دو نفر نمایش پایبند هستیم ؟
خیلی " دوست دارم" نوشته ت رو..
۳۰ مهر ۱۳۹۲
خواهش میکنم بهرنگ عزیز ... :)
۰۴ آبان ۱۳۹۲
چرا در صفحه ی اول، همه ی بزرگواران، قانون ششمی که نوشته اند متفاوت است؟!!
۱۱ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید