در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال بهرنگ | درباره اپرای عروسکی مولوی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:02:04
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
++اپرای عروسکی شمس و مولوی++

1- اولین نقطه قوت این اجرا مولوی ست. اشعار مولوی از جان بر می آد و به جان مینشینه. در تمام مدت اجرا به این فکر می کردم که ما چقدر فاصله گرفتیم از خوندن اشعار بزرگانی همچون مولوی که تنها شاعر نبودند، بلکه عارف بودند، عاشق بودند، و اینکه در اشعارشون مفاهیم عمیقی وجود داره که پاسخیه بر خیلی از چراهای امروز و حتی شاید فردای ما. بزرگ ترین سود این اجرا برای من همین بود که ترغیبم کرد که بعد از سالها برم سراغ مولانا. و با چشم و فکر و دل این آدمی که الان هستم سخنانش رو بخونم.

2- دومین نقطه قوت این اجرا موسیقی و آواز هاش هستند. موسیقی ای که متناسب با فضا ساخته شده، آوازهایی که بسیار گوشنوازند. صدای همایون شجریان وقتی که اوج میگیره (که معمولا به همراه اوج گرفتن موسیقی هم هست) مو به تن تماشاگر عمود میکنه. محمد معتمدی به خوبی شجریان رو همراهی می کنه، و سایر خواننده ها هم به همراه این دو و ارکستر ناسیونال اکراین که جانانه می نوازه، شرایط لازم رو برای لذت بردن گوش فراهم می کنند. ای کاش که میشد این قسمت هم زنده اجرا بشه و نه از بلندگوهای سالن (و میدانم که میدانید و میدانید که میدانم که این موضوع دشواری های خاص خودش رو داره، اما نقدی هم دارم که ذیل شماره 6 بیانش ... دیدن ادامه ›› می کنم). راستی حیفه اگه اشاره نکنم که چه اتفاق خوبیه که این روزها بانوان هم می تونند سوپرانو بخونند و از بختکی به نام همخوان بی نیازند.

3- سومین نقطه قوت اجرا، همونه که در سایر اجراهای بهروز غریب پور هم هست: عروسک گردانی حرفه ای و میزانسن های چشم نواز. از نظر بصری اون چیزی که در جلوی دیدگان تماشاگر به نمایش گذاشته میشه، از طراحی صحنه، تا نورپردازی، تا افکت های تصویری، تا طراحی عروسک ها و لباس هاشون، تا گردوندن عروسک ها، به قدری کافی هست که تماشاگر حتی اگر درگیر داستان هم نشه (که ذیل شماره 5 بهش خواهم رسید)، پس از حدود دو ساعت خستگی ای رو در خودش حس نکنه. هرچند که این نقاط قوت در اپرای عروسکی رستم و سهراب که پیشتر دیده بودم بارزتر به نظر می رسید.

4- اما کاستی های اجرا از دید این نگارنده؛ در ابتدای اجرا بروشوری به تماشاگر داده می شه که سه صفحه آخر اون دربردارنده خلاصه ای از صحنه های نمایشه، و توصیه ای که وجود داره اینه که این قسمت قبل از ورود به سالن خونده بشه. دلیل این توصیه هم واضحه: اگر سیر داستانی رو ندونی، با آنچه که می بینی و میشنوی نمیتونی به خوبی همراه بشی و برخی قسمت ها گنگ باقی می مونن. تئاتر معمولا این گونه نیست چون شخصیت هایی که بر صحنه میبینیم در خلال دیالوگ ها و روند نمایشنامه، اونهارو می شناسیم و کم کم باهاشون همراه میشیم اما در اپراهای عروسکی به دلیل اینکه دیالوگ ها همون اشعارند و عروسک ها ناشناس تر از انسانها، پیوند بین آنچه میبینیم و میشنویم با آنچه که سیر داستانی نمایش قصد داره مارو باهاش همراه کنه دچار گسستگی های فراوان میشه، همچون چرخدنده هایی که به خوبی در هم نمیلغزند و اون خلاصه در بروشور قصد داره نقش روان کننده رو برای برقراری ارتباط بین اونها ایفا کنه. اما مشکل اینجاست که خیلی ها بروشور رو نمیخونند، و در صورت خونده شدن هم به یاد سپاری کامل اونها و توالی شون کار آسانی نیست، و این باعث ناتوان شدن اجرا از همراه کردن تماشاگر در برخی صحنه ها میشه (نه تنها گنگ بودن صحنه ها که ناشناس بودن شخصیت ها رو هم در پی داره، خیلی از تماشاگران در ابتدای این اجرا از هم می پرسیدند شمس و مولانا کدوم هستند؟ و اینکه سایر شخصیت هایی که حضور دارند (همچون شیخ عطار و سلطان العلما) چه کسانی هستند؟). و البته برای رفع این مشکل راه حلی بسیار ساده ای هم وجود داره: بالانویس کردن اون خلاصه ها در ابتدای هر صحنه. امیدوارم ذهن خلاق بهروز غریب پور در اجراهای بعدی گروه آران چاره گشای این مشکل باشه.

5- دومین ایرادی (یا شاید بهتر باشه بگم ابهامی) که در این اجرا وجود داره، نوع روایت ماجراست. اینکه این روایت تا چه حد به حقیقت نزدیکه سوالیه که ذهن نگارنده رو مشغول خودش کرده. برخی از صحنه ها ربطی به همدیگه نداشتند، مانند صحنه چوپان (که البته دوست داشتنی و خاطره انگیز هم هست) با دو صحنه قبل و بعدش که ملاقات شمس و مولاناست. آیا قرار نیست صحنه ها سیر داستانی خاصی رو دنبال کنند یا حداقل در خدمت روند اجرایی باشند، و قراره تنها صحنه هایی جذاب اما ناهمگون خلق بشه؟ در صحنه ای که مولانا شیفته شمس میشه این اتفاق به سرعت رخ میده و بلافاصله صحنه بعد اصرار همسر و مریدان مولانا رو میبینیم که به او توصیه می کنند از شمس دوری کنه، بدون اینکه تماشاگر توجیه بشه دلیل این اصرار چیه. شتاب زدگی در روایت داستان در صحنه هایی اینچنینی مشهوده و در مقابل کند بودن روایت در برخی قسمت های دیگه که از اهمیت کمتری برخوردارند. هپی اندینگ صحنه آخر به شدت غیر قابل درکه و توی ذوق میزنه. مغولانی که در صحنه اول ایران رو به خاک و خون کشیدند و به زنان و کودکان هم رحم نکردند، با بازگشت مجددشون در صحنه آخر از عشق و ایمان پیروان مولوی (به روایت بروشور) که در صحنه بصورت خواندن آواز دست جمعی نشون داده میشه سراسیمه شده و فرار رو بر قرار ترجیح میدهند. یا در صحنه ماقبل آخر که بعد از گردن زدن شمس (که البته در خواب مولانا رخ میده) رو به تصویر میکشه و به نوعی اوج تراژیک داستانه، به یکباره مریدان و همسر مولانا از کرده خود شرمسار شده و در پی دلجویی از مولانا بر می آن. انگار خلائی فضای بین این دو صحنه رو پر کرده و تناسب عقلی یا احساسی ای در گذار بین این صحنه ها وجود نداره.

6- مورد بعدی، اختلاف نظر من با عنوان "اپرای عروسکی" برای این اجراهاست. تعریفی که من از اپرا دارم اجرای زنده موسیقی و آواز در سطح بسیار بالاست که معمولا با نمایش یا رقص هم همراهه (البته اگر از تفاوت آوازهای سنتی و اپرایی هم صرف نظر کنیم). آهنگ و آوازی که ضبط شده باشه و حین یک نمایش پخش میشه نمیتونه نام اپرا رو بر دوش بکشه. اگر بخوام نام بهتری بر اون بذارم شاید بتونم بگم "نمایش موزیکال عروسکی مخصوص بزرگسالان"!

7- در آخر باید گفت علیرغم نکات مثبت و منفی ای که مطرح کردم، اپراهای عروسکی بهروز غریب پور تجربه های چشم نواز، گوش نواز و دلنشینی هستند و از دست دادنشون میتونه افسوسی بزرگ باشه. و چه حس خوبی دارم که این اجرا باعث شد بعد از مدت ها باز بنویسم. با پوزش از زیاده گویی و سپاس از این که این نظرها رو خوندید، و یادآوری این نکته که موارد گفته شده تنها دیدگاه من به عنوان یک مخاطب علاقه مند به تئاتر بودند و نه دیدگاه هایی تخصصی.
بهرنگ، تو و مسعود رسماً حسرت نیومدن امشب رو برام n چندان کردید.
بلندترین نوشته ای بود که تو تیوال خوندم و وقتی تو می نویسی یعنی باید خوند خب.

واقعاً خوب و کامل نوشتی و از اونجایی که می شناسمت ندید بالای 95 درصد حرفاتو قبول دارم.
و این که واقعاً خوشحالم که با شما دو تا رفیقم و به این علت میام حرفاتونو می خونم و یاد می گیرم و به حرف مورد یک خیلی فکر می کنم که یه تکونی بخورم.
بعد عمری منو مجبور کردین بیام و این نظرای طولانیمو بنویسم باز.
۲۱ خرداد ۱۳۹۳
سپاس فراوان از بررسی درباره تعاریف.
جناب بهرنگ حق با شماست در مورد نبود تعاریفی مرجع گونه از اپرای عروسکی، چندی پیش من هم بررسی کردم و به همین عناوین که شما گفتید رسیده بودم.اما در مقابلش در مورد گروه هایی که این چنین اجراهایی را برگزار میکنند و فستیوال های مربوط به خودشان را دارند ، گریزی بر اطلاعات اینترنتی زده بودم.

به لطف یکی از دوستان عزیزم ، گروهی را معرفی کردم که سالهاست در این زمینه فعالیت میکنند به اسم
OPERA IN FOCUS
که خود گویای اجرای ... دیدن ادامه ›› کلاسیک این هنر با همین منوال است .
نمونه های دیگر هم چه کلاسیک چه سنتی(موسیقی ناحیه ایی) برگزار شده و میشود.همین عنوان(puppetry) صدها سال است چه در حد یک اجرای خصوصی برای افراد خاص یک خانواده اشرافی چه برای عموم اجرا داشته و دارند.
حتی اگر موسیقی آنها را به خاطر بیاورید مخصوصا کشور چین ، نوع بیان کلماتشان شبیه اپرا (ایتالیایی و ....)می باشد.
یعنی بیشتر اصوات، کلمات را یاری میکنند ، که البته در کشورهای شرقی خاصیت زبانشان اینگونه است.

اکثرا وقتی اجراها را بررسی میکنم بخاطر تمرکز بر روی سمت دیگر این اجرا که همان عروسک گردانی ، حرکت به گونه ایی که شما احساس کنید عروسک زنده است ،موسیقی را زنده انتخاب نکردند مگر اینکه محدود به چند صدا و ساز اصلی باشد.
(وجود نبود موسیقی زنده ، دال بر این نیست که من بگویم تعریفی از اپرای عروسکی این است که موسیقی زنده نباشد یا اینکه کسی آن را درست نمیداند، صرفا مثال از نمونه های دیگر آوردم.)
برای گروه آران مولفه شرایط و برای ما تماشاگران ،تقبل هزینهء بسیار بالا برای دیدن، بیشتر مطرح است تا لزوم یا غیر لازم بودنش.



مطمئنا علم گفتاری بنده در حدِ اجراها و نمونه هایی از کلیپ های خبری که در اینترنت گذاشته بودند، می باشد.

در مورد این عبارت که نوشتید :
" گروه هایی از اصطلاح puppetry in opera استفاده کرده اند که اجرای اونها چیزی نمایش های عروسکی مشابه گروه آرانه که برای کودکان اجرا میشه "

من بارها این کلمه را در اینترنت سرچ کرده ام ، دلیلی بر انحصاری بودن برای کودک ندیدم ، حتی بیشتر با گروه هایی برخورد کردم که طراحی لباسهای عروسک ها برای اجرایی در خور سنین بالا بوده است.

اگربا فرض شما موسیقی دستگاهی را در قسمت سنتی اجرای عروسکی ، ندانیم و اپرارا محدود به همان نحوه موسیقی کلاسیک اپرا بدانیم، حق با شماست...
اما من این گونه نمیبینم ، چرا!؟
به همان علت تعریف کلی اپرا که موسیقی و تئاتر مفهوم اپرا را میسازد نه سبک ِ اجرایی موسیقی....


در مورد بالانویس هم بیشتر بر انعکاس نور خاص بر چشمان شما در یک محوطه تاریک تکیه کردم ، که مطمئنم اگر با مهارت و مهندسی انجام نشود ، به حدی شما را عصبی میکند که چشم بر روی درگاه نمایش خواهید بست.
همانطور اگر مقداری نورها پرده اول برد تابشش بیشتر می بود برای شما در اول نمایش آزار دهنده میشد(گرچه برای چشمان حساس همان هم آزار دهنده میشد اگر ادامه پیدامیکرد)

میماند یک بک گراند تصویری در پشت عروسکها که گاها به عنوان دکور از آن استفاده کردند، که باز من نمیتوانم تصور کنم کلمات در پشت زمینه این اجراها بخواهد بیاید و برود و تمرکز تماشاگر را به هم بزند.
هنوز به نتیجه مطلوبی برای بیان پیشنهادی در این باره نرسیدم.


به هر صورت جناب بهرنگ عزیز، من یک تماشاگر و محدود به اطلاعات خاص جستجو کرده ام هستم.
احیانا اگر نظری در قبال ِ نظر شما داده ام ، نه طرفداری از گروه آران بود نه اینکه بگویم خدای نکرده شما در مورد داشتن ابهامات یا ایراد اشکالات پیرامون ِ اجرا، اشتباه میکنید.
خیر!
من حتی در اول شروع متنی که برایتان نوشتم ، ذکر کردم پاسخ فنی به عهده متخصص این مقوله است( گروه آران و دست اندرکاران این هنر) و نوشته بودم :
"پس به سبک خودم دو سه مورد که گفتید را، من هم نظر میدهم".

احتمالا بخاطر نگذاشتن وقفه (چند خط خالی)، انگار من جواب سوال های شما را خواسته ام بدهم .عذر میخوام که در جایگاه پاسخ گو دیده شدم .

اما از جانب خودم چند چیز که بررسی کردم با توجه به عباراتتان در متن، با شما به اشتراک گذاشتم در عین حال در کنارش به عنوان یک تماشاگر من هم دیدگاهی را نوشتم .

خیلی خوشحال شدم کلمات پر مهر و از روی سخاوت شما را دوباره خواندم.

امیدوارم جناب غریب پور و دوستان در جلسه ایی که گذاشته اند جواب خیلی از ابهاماتی که در مورد این گونه آثار که حقیقتا تا کنون برای ما منحصر به فرد در ایران بوده است را یک بار دیگر بیان کنند.

امیدوارم فایل صوتی از آن جلسه در اختیار دوستداران گروهشان بگذارند.

مطمئنا در اجراهای دیگر برای من ِ تماشاگر مفید خواهد بود.

جناب بهرنگ ارادتمند شما هستم.



۲۶ خرداد ۱۳۹۳
جناب شکیبای ارجمند با درود، از اونجایی که این بحث به موازات ذیل آخرین پست شما هم مطرح شد، پاسخ رو تنها همونجا نوشتم.
و راستی متاسفانه من در جلسه نقد و بررسی نمیتونم شرکت کنم، اگر شما تشریف بردید و فایل صوتی اون رو تهیه کردید سپاسگزار می شم در اختیار من هم قرار بدیدش تا بیشتر یاد بگیرم.
۲۶ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید