در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاع‌رسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
تیوال بهرنگ | درباره نمایش فاوست
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:24:07
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یادداشتی بر نمایش فاوست

+این نوشته ممکن است موجب لورفتن گوشه هایی از نمایش برای خواننده شود+

آیا نمایش سقراط را دیده اید؟
این سوالی است که در بروشورها و بیلبوردهای تبلیغاتی فاوست نوشته شده است. لابد با این منظور که ای کسانی که از تماشای سقراط لذت برده اید فاوست را هم ببینید و لذت ببرید. از این منظر تماشاگران پس از تماشای نمایش فاوست را می توان به دو گروه تقسیم بندی کرد:
1- آنهایی که سقراط را دیده اند و در حین تماشای فاوست ناخودآگاه ذهنشان مقایسه گر بین این ... دیدن ادامه ›› دو بوده است.
2- آنهایی که سقراط را ندیده اند، و تنها به تماشای فاوست نشسته اند.
آنچه در ادامه می آید بررسی مقایسه گونه این دو اثر از نگاه مخاطبین گروه اول است. در لابلای موارد گفته شده البته نگاه مستقل تر به فاوست هم قابل برداشت است.
-------------------------------------------------------------------------
شاید برای هر آنکس که سقراط را دیده باشد حتی اگر آن جمله اشاره شده را در بروشور فاوست نخوانده باشد، نمایش روی صحنه حمیدرضا نعیمی ناخودآگاه از همان ابتدا یادآور نمایش پیشین اوست. تماشاگر این دو نمایش را با هم مقایسه میکند و شباهت های بسیار میانشان می یابد، گویی شیوه اجرایی فاوست تقلیدی وفادارانه از سقراط است، انگار نه انگار که قدمت اجرای آن پیشین تر از آن است. در مقایسه ای اجمالی موارد زیر به ذهن می رسد:

- مضمون: در هر دو نمایش صرف نظر از روایت داستانی متفاوت آنها، مضمون کلی مشابه است: انتقاد از جامعه نا به هنجار، جامعه ای که گرگ صفتان در آن پیروزند و آنکس که می بیند و می اندیشد درمانده و مطرود. در سقراط این مسئله بعد اجتماعی پیدا می کند و بیشتر شاهد تعمیم آن به نظام سلطه (سیاسی، حکومتی و دینی) هستیم و نمایش همچون نمادی است برای به تصویر کشیدن و نقد آنها. و در فاوست این مسئله در بعد شخصی زندگی شخصیت اصلی متبلور می شود و تاثیر آن بر زندگی دیگران را به نمایش می گذارد.

- سیر داستانی: در سقراط سیر داستانی بسیار منسجم است و تمامی مفاهیم و تعابیر مورد نظر نویسنده در سایه آن بیان می شوند اما در فاوست علیرغم وجود موضوعی جذاب (معامله روح فردی تحصیلکرده و دانا اما افسرده از شرایط زندگی و جامعه در ازای قدرت و ثروت لذت دنیایی) در روایت حمیدرضا نعیمی و اجرای آن، سیر داستانی منسجمی وجود ندارد. در خیلی از صحنه ها برای نمایش آنچه مد نظر نویسنده است شاخ و برگ های اضافی به آن داده شده و نمایش از مسیری به مسیر دیگر افتاده. در جایی کش آمده (مانند صحنه های مربوط به مارگاریت، معشوقه روسپی فاوست) و در جای دیگر بسیار مختصر شده (مانند صحنه های مربوط به دوران مدرن قرن بیستم). در کل در سیر داستانی فاوست برخلاف سقراط وحدتی وجود ندارد و ذهن تماشاگر را بریده بریده به این سو و آن سو می کشاند.

- دیالوگ نویسی: در هر دو نمایش یکی از نقاط قوت دیالوگ هاست. دیالوگ هایی که خیلی از آنها می تواند سخنانی نغز و ماندگار باشد. اما از این حیث نیز فاوست به شدت مقابل سقراط ضعف دارد. این سخنان نغز در فاوست شعارگونه و گل درشت می نماید و در خیلی از موارد با فضای جاری نمایش فاصله دارد. گویی نویسنده قصد داشته به هر ترفندی آنان را در لابه لای داستان جا دهد و فریاد بزند. اما در سقراط این سخنان (که البته عمیق تر و دلنشین تر هم هستند) گویی از دل موقعیت ها بیرون کشیده شده اند و به همین دلیل بر دل تماشاگر می نشینند.

- موسیقی: یکی دیگر از نقاط قوت هر دو نمایش موسیقی زنده آن است که در پس زمینه نواخته می شود و بر تاثیرگذاری موقعیت های نمایشی می افزاید. اما شباهت بسیار زیاد موسیقی این دو به یکدیگر توی ذوق میزند و تماشاگری که تا همین دو-سه ماه پیش سقراط را بر صحنه اجرا دیده موسیقی مشابهی را این بار در نمایشی دیگر می شنود. این شباهت حتی در آوازهای اپرایی خوانندگان و هم خوانان هم مشهود است. و تنها در قسمت پایانی نمایش که در قرن بیستم می گذرد موسیقی متفاوت راک را شاهدیم که اتفاقا با فضای حاکم بر این قسمت از اجرا که روایتگر زندگی صنعتی و قشر کارگر است به خوبی سازگار است.

- حرکات موزون: فاوست هم همچون سقراط سرشار از حرکات موزونی است که بصورت هماهنگ بین بازیگران فرعی اجرا می شود. این حرکات موزون هرچند در هر دو نمایش جزو موارد چشم نواز و سرگرم کننده نمایش محسوب می شود اما شکل اجرای آن در فاوست هم الگو گرفته از سقراط و مشابه آن است.

- سیاهی لشگران فعال: در هر دو نمایش بازیگران فرعی به عنوان سیاهی لشگر وجود دارند که در پاره ای موارد نقش حضار و مردم همیشه بر صحنه را بر عهده دارند، در پاره ای موارد نقششان پررنگ شده و در بازی با شخصیت های اصلی فعالیت می کنند و در پاره ای از موارد دیگر نیز در آوازها مشارکت دارند. در واقع این گروه متشکل از بازیگران و خوانندگان هستند. این ایده هم هرچند در فاوست بزرگتر و بهتر از سقراط استفاده شده، اما همچنان الگوی مشابهی دارد.

- گروه خوانندگان: در هر دو اجرا قسمت نسبتا مهمی از بار روایی و تراژدیک نمایش را بر عهده دارند و در کنار موسیقی از نقاط قوت هستند، اما هر چند که زبان آوازها در دو اجرا متفاوت است اما شباهت آنها و نوع اجرایشان از نگاه تماشاگر غیر متخصص بسیار زیاد است.

- زن روسپی: همچون سقراط در اینجا نیز زن روسپی در معنای روشنفکری آن یعنی زنی بی گناه، درمانده و رانده شده از اجتماع به تصویر کشیده شده که اگر شرایط تحمیل شده بر او نبود می توانست زنی پاکدامن، صاحب معرفت و کمالات باشد. در اینجا نیز همچون سقراط این زن از روسپی گری دست برداشته اما دلیل این موضوع و سرنوشت او در دو نمایش متفاوت است.

- طراحی صحنه، میزانسن ها و آکسسوارها: یکی از ویژگی های سن تالار وحدت عمق زیاد آن است که در هر دو نمایش از آن به خوبی استفاده شده است. از ویژگی های دیگر این سن فضای خالی میانه آن است که در سقراط با استفاده از دو طبقه کردن سن (به نشان اختلاف طبقاتی) به خوبی از آن بهره گیری شده و در فاوست با استفاده از سن چرخشی دوار (به نشان سیکل تکراری زندگی و روزمرگی آن). در سقراط استفاده از ستونهای توخالی قدرت و در فاوست استفاده های متنوع از گوی های امیال آدمی بسیار زیرکانه و به جا و تاثیرگذار است و گوشه ای از بار مفهومی نمایش را به خوبی در خود جا داده است. هرچند در فاوست موردی همچون افتادن گوی های پی در پی از آسمان بر زمین که کپی خط به خطی از افتادن شیشه نوشابه ها در سقراط است کمی توی ذوق می زند.

- نورپردازی: در هر دو اجرا یکی دیگر از نقاط قوت نورپردازی است. هرچند که در سقراط این نورپردازی بسیار خلاقانه تر است و گویی صحنه به صحنه و خط به خط روی نورپردازی فکر شده اما در فاوست اینگونه نیست و از تجربیات موفق نورپردازی سقراط استفاده مجدد شده است. البته نورپردازی های مربوط به گوی ها و نورهایی که در صحنه های مختلف از آنها بازتاب می گردد نوآورانه و چشم نواز است.

با توجه به موارد گفته شده شاید اینکه فاوست نعیمی را در شکل اجرایی، تقلبی از روی دست سقراط او بنامیم، سخنی به گزاف نباشد. کمااینکه با وجود داشتن موضوعی بسیار ناب و جذاب، اما از نظر محتوایی، سیر داستانی و بطور کلی آنچه که برای عرضه دارد در سطحی به مراتب پایین تر از سقراط قرار می گیرد و کنجکاوی بسیاری را در تماشاگر برمی انگیزد که اجرای قبلی این اثر در تالار چهارسو چگونه بوده، تا چه اندازه شبیه به این اجرا بوده و چه تغییراتی در این بازتولید نسبت به اجرای نخستین آن به عمل آمده است؟ علاوه بر مواردی که در بالا ذکر شد از معدود نکات شاخص فاوست می توان به بازی درخشان مفیستو (دکتر مسعود دلخواه)، دلقک (بهار نوحیان) و مارگاریت (بهناز نازی) اشاره نمود.

اما آخرین نکته ای که لازم به بیان میدانم، توضیحی است در خصوص داستان فاوست؛ این داستان یک افسانه قدیمی آلمانی است که منشا بسیاری از آثار ادبی، داستانی، سینمایی و موسیقیایی شده است و روایت گوته تنها یکی از آنهاست. پس شاید چندان شایسته نباشد که روایت محمدرضا نعیمی صرفا با نمایشنامه گوته مقایسه شود و نقاط ضعف و قوتش نسبت به آن سنجیده شود.

در پایان نظر شخصی نگارنده در تکمیل سوال آغازین این است:
آیا نمایش سقراط را دیده اید؟ اگر دیده اید خاطره خوب آن را با تماشای فاوست کمرنگ نکنید، و اگر ندیده اید احتمالا تماشای فاوست برایتان خالی از لطف نخواهد بود.

چه نقد زیبا و هوشمندانه‌ای !!!
واقعا که چیزی رو از قلم ننداختید
این نمایش زیبا و جالب بود .
ولی‌ مطمئنا می‌تونست زیبا تر و .. باشه
آخر نمایش واسم یه سوال پیش اومد : "چرا فاوست باید به جهنم بره؟؟"
۰۸ تیر ۱۳۹۳
چه نقد خوبی!
سپاس بهرنگ عزیز
۱۷ تیر ۱۳۹۳
سپاس از لطفتون و از اینکه این نوشته طولانی رو خوندید.
۱۷ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید