در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال گروه تئاتر Bit | درباره نمایش ۱۹۷۸
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:17:48
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
‌محمد شجاعی در تدارکِ تولیدِ نمایشِ تازه ای برای اجرا در سال آینده است.
«دَر دال»؛ عنوان اثر جدید گروه تئاتر Bit، به کارگردانی محمد شجاعی است که موضوعش را بر بستری تاریخی و براساس اطلاعات واقعی شکل می دهد اما نگاهی فرازمانی به موضوع، مکان و شخصیت هایش دارد.

تمرینات این نمایش از اردیبهشت ۹۷ آغاز شده و گروه تلاش دارد تا آنرا برای تابستان ۹۸ آماده کند.

بازیگران و اعضای این نمایش را چهره هایی تازه از نسلِ جدیدِ تئاتر مازندران تشکیل ... دیدن ادامه ›› می دهند.

نمایش «1978»، آخرین فعالیت گروه تئاتر Bit به نویسندگی و کارگردانی «محمد شجاعی» بود که در بابل، تهران و ۳۶مین جشنواره ی بین‌المللی تئاتر فجر به روی صحنه رفت.

تیزر و اخبار «دَر دال» را از طریق صفحه و کانالِ گروه تئاتر Bit در اینستاگرام و تلگرام دنبال کنید.

Instagram: bit.theater.group
Telegram: BitTheaterGroup
‌.
.
.
امیر و *مریم* این را خواندند
نیلوفر ثانی، حمیدرضا مرادی، Marillion و مرجان معتمد حسینی این را دوست دارند
خواهش می‌کنم بازم خواهش می‌کنم و باز هم خواهش می‌کنم که اجرای دوباره‌ی این شاهکارتون رو در تهران برای ما به ارمغان بیارین. هرگز فراموش نمی‌کنم و مایلم با دیگران این تجربه رو بارها شریک بشم.
۰۱ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشتی برای نمایش ۱۹۷۸ به کارگردانی محمد شجاعی، اجراشده در تئاتر مستقل

"تحویل سال ۱۹۷۸ به ۱۹۷۹"

تئاتر مستند، اساساً تئاتری ... دیدن ادامه ›› سیاسی است. با استناد به اسناد واقعی، واقعیت جاری را تفسیر و نقد و تأویل می‌کند. طریق استنادش استنتاجی است و طریق تفسیرش تطبیقی همینی که در نمایش «۱۹۷۸» محمد شجاعی رخ می‌دهد. یک تئاتر مستند تمام‌عیار با همه‌ی مؤلفه‌های سیاسی، تفسیری و تأویلی‌اش با استناد به اسناد، ابتدا شرایط شکل‌گیری یک رهبر کاریزماتیک فرقه‌ای مکتبی برایمان روایت می‌شود و بعد، بنا بر واکنش اطرافیان و پیروان، شمایل دیکتاتور را می‌سازد.

شاید باید از ضرورت وجودی این دست تئاتر در امروز انسان و جهان چیزی گفت. عصر، عصر انفجار اطلاعات نیست؛ عصر فروپاشی اطلاعات و پاشیدگی داده‌ها در همه‌ی حوزه‌هاست. آگاهی، منشأش را گم‌کرده و ارجاع‌ "یقین" به اطلاعات است که بنابر "فریب" و "شباهت" شکل‌گرفته است. در این عصر، هنر و خبر و اندیشه و علم و دین در اختیار همین سازوکار فریب و شباهت بساط "ایقان" خود را پهن می‌کنند. هر هنرمند و خبرنگار و اندیشمند و عالم و دین‌داری که می‌خواهد یقینش خارج از این سازوکار به‌دست بیاید باید بتواند شکافی در این سازوکار به وجود بیاورد. یقین را به تعویق بیندازد. هر گزاره و داده را معلق کند. جز آنکه به محک سند [و یا شهود قلبی که در دایره‌ی یادداشت ما نیست] بنیاد باورش را پی‌ریزی کند.
سند، بی تفسیر و تشخیص تناسب با وقایع، بی‌اعتبار معنی است. خوانش اسناد، تنها زمانی به معنا می‌رسد که نسبت اسناد به هم در مختصات واقعیت کلی و هم تفسیر عناصر سند محقق شود. و این‌ها همه در نمایش «۱۹۷۸» محقق می‌شود.
هنرمند، شکافی که در اطلاعات می‌دهد با شکاف دیگر رسته‌ها این تفاوت را دارد که وجه استتیکی (زیبایی شناسانه) روایتش از اسناد، فرصت تأویلی دگربار و دگربار به جریان استنتاجی‌اش می‌دهد. یعنی بعد از گزارش صادق اسناد و هم تفسیر استنتاجی سلسله سندها، به تأویل آنها دست می‌زند.
مثال ساده و دم‌دستی‌اش در نمایش «۱۹۷۸» چرخیدن عینک جیم جونز میان بازیگران مختلف است که به یکی تأویل، مستعد بودن همگان برای تبدیل‌شدن به دیکتاتوری در این ابعاد را می‌رساند. و یا کودکی جیم را وقتی دختری از بین بازیگران بازی می‌کند به یک‌باره قید جنسیت در روایت این بزرگ‌ترین خودکشی دسته‌جمعی و هم‌داستان شکل‌گیری دیکتاتور در ذهن ما زده می‌شود.
یا وقتی عینک (که دیگر نماینده‌ی وجود جیم جونز است) همزمان در چشم دو تن از بازیگران با دو اندام کاملاً متفاوت گذاشته می‌شود یعنی اثر نقطه‌گذاری‌اش بر «جیم جونز شدن/ بودن» است نه شخص جیم جونز.
صحنه‌ای درخشان را از نو بخوانیم: صحنه‌ای در این نمایش هست که دو جیم جونز در دو طرف صحنه، قرار است زنی پیر را شفا دهند. زن، فلج است و بر ویلچیر نزدِ جیم آورده می‌شود. ویلچیر، یکی از شش جعبه‌ای است که درصحنه می‌بینیم. ساختار این جعبه‌ها از چمدان سفری برداشت‌شده؛ دسته‌ای دارد که بیرون کشیده می‌شود و بر چهارچرخ سر می‌خورد. این جعبه‌ها به فراخور مورد، تبدیل به چیزی می‌شود. در این صحنه ویلچیر شده است [این ساده‌سازی کارکردگرا (functional minimalism) خود بستر مناسبی است برای تأویل‌های متفاوت]. نقش پیرزن را پسری بازی می‌کند که ازقضا، جوان‌ترین بازیگر مرد این نمایش است. صحنه در احساسی‌ترین و کامل‌ترین نوعش روایت می‌شود. تردیدها و رنج‌های یک افلیج در معرض شفا را در مسیر بین دو جیمِ عینک به چشم تماشا می‌کنیم و بعد در نمایشی اعجاب‌آور، شفای او را می‌بینیم. بسته‌ی تصویری استنادی، برای یقین آوری آماده است. ما به همراه پیرزن (پسر جوان) و پیروان دیگر، به جیم جونز (هر دو) ایمان می‌آوریم. ولی درصحنه‌ی بعد، همین بازیگری که نقش پیرزن را به نمایش گذاشت رو به ما در قامت یکی از پیروان، می‌گوید که بعدها فهمیدیم این پیرزن منشی جیم بوده و اصلاً فلج نبوده و همه‌ی داستان شفا دروغ بوده است.
اینجاست که ما روبروی خودمان قرار می‌گیریم. سازوکار فریب و شباهت، تمام قامت روبروی ما قرار می‌گیرد. استفاده‌ی کامل و رنج‌آور از دستاوردهای ایمانی و تولید یقینی که به کار هر دیکتاتور و رهبر مکتبی می‌آید و همه‌ی بنا و بنیادی که به‌دقت و ظرافت در این صحنه‌ی تماشایی شفا ساخته می‌شود به عبارتی کوتاه فرومی‌ریزد.
اگر «۱۹۷۸» توانسته باشد همین یک کار را به نحو احسن انجام داده باشد؛ کار سترگش به سرانجام رسیده است.
جدا از روایت اثر، مسئله‌ی اصلی دیگر، «طرز روایت» است. محمد شجاعی برای روایت این اسناد و استنتاج و ایجاد بستری برای تأویل، از ساده گرایی کارکردگرای رادیکال استفاده کرده است. همه‌ی عناصر در اختصار و دقت و ظرافت انتخاب‌شده‌اند؛ چه صحنه، چه نور، چه تصویر، چه موسیقی و چه جنس بازی بازیگران.
نکته‌ی مورداشاره‌ام در این نمایش، بازی بازیگران است که دیریاب به نظر می‌آید. ترتیبی در برون‌ریزی بازیگران وجود دارد که نمی‌دانم آگاهانه بوده یا ناخواسته در اثر و جریانات تمرین به وجود آمده است. اولین بازیگری که بر صحنه می‌بینیم خودِ شجاعی‌ست به‌عنوان اولین جیم جونز. از شش بازیگر روی صحنه، سه بازیگر عمدتاً جیم جونز می‌شوند. و ترتیب برون‌ریزی در این سه نفر از شجاعی به مهدی گدازگر و بعد به مطهره ابراهیمیان از کم به زیادتر است. ولی جنس بازی هر سه به هم نزدیک و تااندازه‌ای به طریق «سنگ شدن چهره» در احوال مختلف بیرون می‌ریزد ولی مطهره که سومین (و از طرفی کودکی جیم است) بیشترین برون‌ریزی عاطفی- هیجانی را در این سه نفر داراست.
در سه نفر بعدی، که بیشتر، پیروان و فرار کنندگان را روایت می‌کنند؛
شکل برون‌ریزی کاملاً متفاوت است. بروزاتی چون افسردگی، خشم، شادی و هیجان در این سه نفر به بالاترین حد خود می‌رسد. و ترتیب این برون‌ریزی هم از روجا رنجبر به علی محمودی و درنهایت به میثم مجاوری است.
امّا هر شش بازیگر، اگرچه اندازه‌ی برون‌ریزی‌شان به فراخور طرز روایت، متفاوت است؛ جنس بازی‌شان را در خدمت مینی‌مالیسمِ فانکشنال کار قرار داده‌اند. و در اینجاست که درخشان بودن میثم مجاوری بیشتر به چشم می‌آید. زیرا هم باید بالاترین حد از برون‌ریزی را ارائه دهد و هم باید متر و معیار کار را در دقیق‌ترین جاها رعایت کند.
نمایش «۱۹۷۸» با گریزی که مستقیماً به تاریخ ایران دارد، علاوه بر روایت بزرگ‌ترین خودکشی جمعی تاریخ معاصر، توانسته به تطبیق تاریخی و قیاس استنتاجی، ما را به سازوکار فرقه‌ای و دیکتاتورانه در ایران و جهان برساند. (نزدیک‌ترین تصویر، تصویر سازمان مجاهدین خلق است ولی این دم دست‌ترین تأویل از این نمایش می‌تواند باشد)

تئاتر مستقل در رپرتوار متفاوتی که در تماشاخانه‌اش ترتیب داده؛ این فرصت را برای ما به وجود آورده است تا در کنار جریان مسلط تجاری تئاتر، این دست نمایش‌ها که حقیقت تئاتر را در دنیای امروز یادآور می‌شوند را تماشا کنیم.

سعید پرسا (نویسنده - کارگردان)
امیرمسعود فدائی، Captain، سپهر و شبگیر این را دوست دارند
چه نقد جالبی.
۰۸ آبان ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفت و گوی "محمد شجاعی"، کارگردان نمایش "1978" با با خبرگزاری آنا:

محمد شجاعی در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی آنا درباره روند تولید نمایش «1978» با موضوع خودکشی جمعی گفت: «چند سال پیش در حین تحقیق بر روی موضوعی برای نگارش یک فیلمنامه که به خودکشی انسان می پرداخت، با ماجرای جیم جونز و فرقه ی معبد مردم مواجه شدم. ماجرائی تاریخی که به تصمیم حدود هزار انسان برای پایان دادن به زندگی‌شان منجر شده بود. به همین روی دستمایه قرار دادن این سوژه برای تولید یک اثر نمایشی برایم قوت گرفت.»
وی ادامه داد: زمانی که به همراه همکار پژوهشگرم "محمد جواد قاسمی" تصمیم به کار بر روی این موضوع گرفتیم، پی بردیم که منابع اطلاعاتی چندانی به زبان فارسی وجود ندارد و بایستی جهت جستجویمان را به سمت منابع غیر فارسی بگردانیم. در حین جستجو در منابع انگلیسی زبان، با حجم انبوهی از اطلاعات مکتوب و غیر مکتوب مواجه شدیم که ترجمه و ویرایش آنها انرژی و زمان دو ساله ای را صرف خود کرد و پس از این مرحله بود که نگارش نمایشنامه آغاز و خط داستانی که علاقه مند به روایت آن بودم شکل گرفت.
شجاعی عنوان کرد: «اینکه چرا در ایران این اتفاق مهجور مانده و در حوزه های مختلف فکری و اجرائی، اعتنائی به این موضوع با این درجه از اهمیت نشده، جای بررسی ریشه ای دارد. اتفاقی که به نوعی همه ی تاریخ ایمانی بشر را در خود نهفته دارد، تاریخ انسان هائی که به امید آینده ی روشن و دنیایی خالی از ... دیدن ادامه ›› نابرابری، ناخواسته پا به معرکه ای می گذارند که ظلمت، وجه دیگر آن است.»
کارگردان نمایش «1978» در اشاره به یکی از نکات جالب این واقعه تاریخی گفت: «اگرچه از این واقعه بنام خودکشی دسته جمعی یاد می کنند، اما همچنان بسیاری از بازماندگان آن واقعه نمی‌توانند به صراحت از لفظ خودکشی در مورد آنچه که در آن روز رخ داده استفاده کنند، چراکه مرگ آن افراد به اشکال مختلف اتفاق افتاده و فرضیه ی خودکشی را با شک رو به رو می کند، که این خود نشان از ابعاد پیچیده و مبهم این واقعه دارد که تا به امروز هم به قوت خود باقیست.»
شجاعی با تاکید بر اینکه نمی‌خواسته با اجرای این اثر نقش مورخ را ایفا کند تصریح کرد: مرز واقعیت و حقیقت در این اجرا بسیار باریک است. مخاطب تصور می کند با یک تئاتر مستند صرف مواجهه است، اما این شروع یک بازی است که اثر با مخاطبش انجام می دهد و به راحتی نمی توان از آن گریخت. بازی که در آن لحظه به لحظه ماجراها و آدمهای این اجرا در ذهن مخاطب می لغزند و جای خود را به ایده های تازه می دهند و کم کم او را در مسیری قرار می دهند که شخصیت های داستان در آن گرفتار آمده اند. گردشی در زمان و مکان و رویدادها و آدمها رخ می دهد که مخاطب پیگیر را در خود فرو می برد. این نگاهی است که من به این نوع از مفاهیم دارم؛ مفاهیمی ازلی ابدی که معتقدم غریزه تاریخ هیچگاه از تکرار آنها دست نمی کشد. در این اجرا تلاش داشتم تا از مدار زیبائی شناسی مورد علاقه ام خارج نشوم، به همین دلیل مدعی وفاداری به اصل اتفاق نیستم و روایت این کار را براساس علاقه مندی هایم به نمایش، فیلم، موسیقی و هنرهای تجسمی شکل داده ام.»
وی ضمن بیان اینکه کار هنری، توقع زبان مخصوص به خود را به همراه می آورد ادامه داد: «ساختار روایت نمایشنامه و مدل اجرای این اثر متفاوت از اصل رویداد است. بسیاری از رویدادهای آن اتفاق از مجراهای ذهنی من گذشته است و تنها کالبدی از آن رویدادهای واقعی باقی مانده است. روایت داستان، شکل اجرا، ریتم وقایع، شخصیت‌پردازی، استفاده از جلوه های صوتی و تصویری، براساس علائق من، اما مبتنی بر چارچوب اصلی آن وقایع شکل گرفته است.»
وی تشریح کرد: «در نمایش «1978» با حذف حواشی غیر ضروری در داستان و همینطور عناصر اجرا، امکاناتی در اختیار مخاطب قرار می‌دهم که آنچه می پسندد را بر صحنه جای گذاری کند، اما در ذهن و تخیل خود. در نمایشنامه و شکل اجرا تنها به اندازه ی مشخصی که زمینه را برای ورود ذهنی مخاطب فراهم کند پیش می رویم و باقی را به خودش وا گذاشته و او را با تخیلاتش تنها می‌گذاریم.»
وی در خصوص طراحی‌های این نمایش نیز گفت: «طراحی ها، هم به فضای آن دوره ی تاریخی نزدیک است و هم نیست، چراکه داستان در زمان حال روایت می شود و گهگاه در زمان سفر می کنیم، بنابراین بنا نداشتیم تمام واقعیت را روی صحنه نشان دهیم چرا که به ایده ی ما کمکی نمی کرد. تنها اتمسفری از آن دوره در کار وجود دارد که ما را به فضای مورد نظر می‌رساند. در تمام طراحی‌ها تلاش کردیم به روح واقعه نزدیک شویم تا عینیت اتفاقات.»
شجاعی در خصوص اجرا در تئاتر مستقل تهران به نمایش‌هایی اشاره کرد که به قصد برقراری ارتباط با تماشاگر روی صحنه می‌رود. وی سپس افزود: «همیشه بعد از حضور در مجموعه ی تئاتر مستقل این حس به من دست می داد که آثار این سالن با حساسیت و وسواس بسیار انتخاب شده و شأن مخاطب در نظر گرفته می شود، به همین دلیل و بنابر ویژگی های نمایش "1978"، علاقه مند بودم تا نمایشم در چنین محیطی به روی صحنه رود. با مطرح شدن پیشنهاد اجرا از سوی ما، دوستان مجموعه ی تئاتر مستقل با ایده ی رپرتوار "عصر تجربه" به استقبال ما و چند گروه نمایشی دیگر آمدند تا فرصتی فراهم شود برای مواجهه و آشنائی بیشتر مخاطبان این سالن با تولیدات و ایده های اجرائی این گروه های با تجربه اما کمتر شناخته شده.»
وی وجه تشابه میان آثاری که در قالب این رپرتوار اجرا می‌شود را رویکردهای تجربی، و دغدغه مندی نسبت به بررسی شیوه های تازه ی اجرا برای رویاروئی مخاطب با جریان اصلی تئاتر معرفی کرد و نسبت به استقبال نمایش در دور دوم اجرا ابراز رضایت کرد.
نمایش«1978» 23 تا 28 مهر ماه و 7 تا 9 آبان ماه، رأس ساعت 16:30 در تئاتر مستقل تهران روی صحنه می‌رود.

www.ana.ir/news/294882
امیرمسعود فدائی و امیر این را خواندند
سپهر، Captain، شکوه حدادی و مرجان معتمدحسینی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید