در یک کلام اگه بخوام این نمایش رو توصیف کنم باید بگم: یک نمایش جسور و قلدر، بیرحمانه صادق و بیپروایانه عریان.
نمایشی که ورای تمام کلیشهها بود. این نمایش نقات قوت زیادی داشت. از بازیها و نمایشنامه قوی بگیر تا طراحی لباس ریزبینانه.
نمایشنامه بسیار بسیار قوی کار شده بود و اصلیترین نقطه قوت نمایش بود. روایت سه زن که تفاوت در زمان زیست داشتند و به جز اون تماما شباهت بود. قهرمانان این نمایش اسطوره و خاص و "قهرمان" نبودند. از قشری نه چندان محبوب بودن که واقعا هزار کار کردند که مقبول باشند. چقدر این اسم برای نمایش درست انتخاب شده بود.
از نکات جذاب دیگه این نمایش القای حسی پارادوکسیکال بود به مخاطب. ابزار این کار هم بازیهای قدیمی کودکانه توامان با درد و غم شخصیتها و تفاوت آوازهای شاد و غمگینشون و آواز پایانی نمایش بود. در القای این حس و تعلیق بین سرخوشی، غم، بیخیالی، اشک و خنده بسیار موفق بود.
بازیها در حد بسیار خوبی قرار داشتند و بجا و حسابشده نقششون رو ایفا میکردند. بدون هیچگونه حرکت اضافی.
طراحی لباس هم در این نمایش بسیار نظر من رو جلب کرد. به خصوص این که هر قطعه از لباس یه سرباز تن هرکدوم از کاراکترا بود یه ایده خیلی قشنگ
... دیدن ادامه ››
سمبولیک بود.
من از شدت ذوق بعد از دیدن این اجرا خیلی ناگهانی موقع خروج، رفتم سمت عوامل و اون لحظه فقط تونستم با ذوق بگم بینظیر بودید، درجه یک بودید.
دستمریزاد به تمام عوامل که خوش درخشیدند.