در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال الهه الف | درباره فیلم زندگی مشترک آقای محمودی و بانو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:31:07
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نکته بسیار مبهم توی فیلمنامه این کار اینه که چطور آقای محمودی (منصور) که شوهر خاله ساناز هست اونو بیشتر و بهتر از خالش (همسر منصور) می شناسه؟! چرا ساناز با منصور این قدر صمیمیه و حتی صمیمی تر از خالش؟
توی فیلم نشون داد که منصور به ساناز گفت تو این قدری بودی (با دست اندازه قد یه بچه رو نشون داد) من دیدمت. یک جای دیگه هم ساناز به منصور گفت 7 ساله ندیدمت. 7 سال گذشته. در جای دیگه نشون می ده که خاله ساناز راجع به درست یا غلط بودن رفتار بچه خواهرش از شوهرش می پرسه.
اما این موضوع باعث نشد که من روی گزینه "دوست داشتم" کلیک نکنم.
دیالوگ ها خوب نوشته شده بود و تعلیق های کم ولی موثری در فیلم وجود داشت. ولی در واقعیت فکر می کنم قضیه باید برعکس باشه. یعنی جای ساناز و رامتین عوض می شه.
اما از کار قبلی حجازی ضعیف تر بود به نظر من. چفت و بست "زندگی خصوصی آقا و خانم میم" خیلی بیشتر بود و ابهامات فیلمنامه خیلی کمتر.
پ.ن: خیلی جالب بود که یک شماره صندلی رو به 2 نفر داده بودن! رفتم بشینم سر جام دیدم یه خانمه نشسته. گفتم: فکر کنم جای من نشستین. گفت 6-11 هست مال من. منم گفتم ئه! منم که 6-11 ام! همین جور همدیگرو داشتیم نگاه می کردیم که من به این نگاه بی جواب پاسخ دادم و رفتم روی صندلی 12 نشستم. خوشبختانه کسی هم نیومد اونجا بشینه.
خوبه که علاوه بر تیاتر اهل سینما هم هستیااا..!! من کلن سخت برام برم سینما..!! :(
۱۳ خرداد ۱۳۹۳
در ضمن من فکر نمی کنم که خاله در جایگاه قضاوت نشسته باشه. چیزی رو که دیده عینا گفته و طبیعیه که نگران دختر نوجوونش باشه که الگو نگیره. برعکس شما من فکر میکنم این سانازه که داره آدم ها رو بی خود قضاوت می کنه. رامتین رو. خالش رو و حتی متین (دوست رامتین) رو.
۱۳ خرداد ۱۳۹۳
به نظر من شوهرخاله نشون دهنده طبقه ای از مردهای سنتی هستش که فقط ادای روشن فکری رو در میارن....یا سعی میکنن که روشنفکر باشن!!...مثه ور رفتن شوهرخاله با موبایل....شوهر خاله شناختی از ساناز نداشت و رفتاراش رو تحلیل نمی کرد...فقط هی داشت سعی می کرد پیش زنش وانمود کنه که چقد روشنفکره و چقد تو اجتماع یاد گرفته....ولی وقتی نوک پیکان میرفت سمت خودش چشماش گرد می شد و رگش باد می کرد!!....
۲۸ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید