در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فاطمه محامی | درباره نمایش چیزی شبیه زندگی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:09:14
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
پرسیدم گفتن نمایش با ۵ دقیقه تاخیر شروع میشه گفتم اشکالی نداره ۵ دقیقه هم صبر میکنیم برای کسایی که  نتونستن راس ساعت خودشون رو برسونن کجا تو ذوقم خورد؟
نمایش با ۱۵ دقیقه تاخیر شروع شد و حتی بعد از شروع هم دو یا سه بار مجددا در باز شد وچند نفری به داخل اومدند جالب تر اینجاست که همین عزیزان چند دقیقه ای که گذشت گوشی به دست هم شدند!
بغل دستی من هم بعد از اینکه از پچ پچ کردن با همراهش خسته شد شروع به باز وبسته کردن زیپ های مختلف کیفش کرد ودر اخر هم موفق شد یچیز پلاستیکی از اون تو بکشه بیرون وبرای بقیه مدت نمایش با اون تولید صدا کنه!
در مورد خود اجرا:
فارغ از هر چیزی،نمایشی که بعد از اتمامش ذهنم رو درگیر خودش نکنه برای من‌نمایش خوبی به حساب نمیاد.
متن، روایت داستان های مجزایی بود که در پایان به درستی کنار هم قرار نمی گرفت واین عدم انسجام، تصورِ موقعیت هایی که در حال روایت بود رو سخت میکرد و اگر هم شروع به ارتباط گیری  با بعضی از شخصیت ها میکردی قبل از جا افتادن این ارتباط ویلچر چرخیده بود و داستان بعدی شروع شده بود..
کاری با این ... دیدن ادامه ›› تعداد بازیگر قطعا زحمت وتلاش زیادی پشتش خوابیده وانتظار هم نمیره که تمام بازیگران در یه سطح باشن با این حال میانگین بازی ها پایین تر از سطح توقعم بود..بازی آقایی که لباس آبی بر تن داشتند خیلی خوب بود  در میان بازیگران سیاهپوش هم اجرای خانمی که اخر از همه دیالوگ داشتند واقایی که موهای بلند فر داشتند بیشتر از بقیه به دلم نشست..راستی کاش بروشور معرفی کار رو میدادید!
در کل نمایش نقطه ی اوجی نداشت سورپرایزی نداشت و سیاهی وجزئیات داستان هایی که گفته میشد فقط به گوش میخورد و به دل نمی نشست! ودر آخر نه غمی بر دلم گذاشت ونه لبخندی بر لبم آورد..

راستی اون پسر بچه که یه دفعه وسط نمایش با جدیت خاصی پاشد از این طرف سالن رفت اون طرف قضیش چی بود؟با عوامل بود؟انقدر مطمئن رفت تو اون جایگاه بالایی نشست که من فکر کردم اینم بخشی از نمایشه ومنتظر دیالوگش بودم!!