در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال غزاله کهن دل | درباره نمایش کامنت
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:45:48
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بهم گفت مث اینکه هوس اسید کردی دافی
در بطری آب معدنی رو باز کرد ، اگه اون لحظه مغزم کار میکرد می فهمیدم نمی تونه توش اسید باشه ؛
دویدم ، دوید لبه شالم و گرفت کشید ، یه چیزی سردی خورد تو صورتم ، یهو یه دردی پیچید تو شکمم ، اومد بالا تا قفسه سینه ام ، تکیه دادم به دیوار پشتم ...

من خوشبختانه قربانی اسیدپاشی نشدم ، ولی تو سن 28 سالگی سکته کردم
یک ماه بیشتره کار رو دیدم ولی هنوز اینا تو ذهنم میچرخه
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
بابا من نمی زنم تو گوش این
:)
۰۱ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمی خواستم در مورد "کامنت" چیزی بنویسم ، ولی وقتی بعد چند روز آدم رو ول نمی کنه ینی باید راجبش نوشت

کامنت و هم دوست داشتم ، هم دوست نداشتم.

ترجیح میدادم ، دوست داشتم، آرزو می کنم ،همون چیزی رو که از اول شروع به دیدنش کردم و آخرش هم به همون ختم شد ، کل مدت اجرا می دیدمش ، همون کانسپت صحنه ها ، همون بازی ها و داستان ها ،و چون اینجور نشد نمی تونستم کار رو تماما دوست داشته باشم چون به نظرم از مسئولیتش شونه خالی کرده بود ... دیدن ادامه ›› اواسط اجرا




خطر لو رفتن داستان


یک نمایش مدرن در مورد خشونت های اجتماعی با کدگذاری و سمبل های اجرایی و طراحی صحنه ، که شاید به خوبی بتونه دغدغه مندی در این رابطه رو پر کنه ، اما با رفتن نوید همه ی این ها به هوا میره و ما فقط کل کل و به قولی لوس بازی و دعوای چند تا بازیگر رو می بینیم تا وقتی که درآخر آخر نوید برگرده و دوباره کار روال قبلی رو بگیره
قبل از دیدن کار هیچ نقدی رو نخوندم تا داستان برام تازه باقی بمونه و واقعا از صحنه ی رفتن نوید شوکه شدم و باورش کردم ؛ نوید محمدزاده اون صحنه رو فوق العاده باورپذیر بازی کرد ( کاری که در ادامه بقیه هم قصدش رو داشتن ولی از 2 دقیقه بعد رفتن نوید ازش عاجز بودن ) و از تاثیرگذارترین بازی های عمرم رو تو اون صحنه دیدم ، ولی این چیزی از بد بودن این ایده کم نمی کنه ! چرا وقتی خود نمایش داستان خوبی داره باید اینجور خرابش کرد و بعدش دعوا و کل کل هایی رو نگاه کرد که آدم می دونه واقعیت نداره ؟
رفتن نوید ، دلیل رفتنش، و دعواهای بعدش تو گروه در راستای نشون دادن همون خشونت به شکل عینی و واقعی تر بود ، این رو می فهمم ، ولی

واقعا ، واقعا کاش به جای اون دو تا داستان گره خورده ، چهار تا داستان برای چهار نفر داشتیم ، ولی تا آخر همونا رو دنبال می کردیم و اون اتفاقات وسط نمیفتاد

طراحی لباس خیلی خوب بود . لباس ها جوری بودن که اول اصلا مشخص نبود قابل جدا شدن هستن . زیر قسمت های جدا شده رنگ پوست بود و تعبیری که ازش داشتم این بود که با هرکدوم از این اتفاقا قسمتی از بدن شون ، و قسمتی از وجودشون کنده میشه

صدای کارگردان که به شکل دستوری از بالا پخش میشد حسی شبیه فیلم های هالیوودی داشت که یه عده یه جا کار می کنن و یه رئیس که هیچوقت نمی بیننش فقط از یه بلندگو بهشون دستور میده و جالب درومده بود

متزلزل بودن کف طی وقایع مفهومی و جالب بود ، ولی کانسپت چیدمان صندلی ها انقد زود بهم ریخت که نمییشد روابط شونو کشف کرد

بازی ها خوب بود ، هوتن شکیبا از همه بهتر بود و نوید هم خیلی خوب بود ولی کم بود . ستاره و بهار از پسرا ضعیفتر بودن

در کل به گروه خسته نباشید میگم و امیدوارم همیشه ازشون کارهای قوی و قوی تر ببینیم چون چشم امیدما به این گروهه
پینوشت : تمام دیالوگ های ماندگار حاوی خطر لو رفتن داستان هستند، برای همین دیالوگ های ماندگار پس از اتمام نمایش عرضه می شوند :)
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۴

سوال بسیار خوبی است "واقعا چرا باید دعواها و کل کل هایی رو نگاه کرد که آدم می دونه واقعیت نداره ؟"

دقیقا به نظر من هم ایده ی واقعیت بازسازی شده ، یک جوری باعث لوث شدن کل کار بود تا ایده ای تابنده..
البته نباید بحث نمایشی کردن مفهوم خشونت روی صحنه را که به خوبی عملی شده فراموش کرد
مرسی از نوشته ی خوبتون

۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۴
ممنون از یادداشت خوبتون
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید