در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال غزاله کهن دل | درباره فیلم قاعده‌ی تصادف
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:32:17
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
امیر :میدونی داری چیکار می کنی ؟
شهرزاد : تقریبا
امیر : یعنی چی ؟
شهرزاد : نمی دونم آدم بعضی وقتا یه جاهایی گیر می کنه ، دیگه فقط باید بره جلو ، به هیچی فکر نمی کنی ، سرتو می ندازی پایین ، می ری تو دیوار
با یه مکثی میگه ، آدم فکر می کنه می دونه ، بعد آخرش می گه می ری تو دیوار
۱۷ خرداد ۱۳۹۳
@شاهین باقری اذیتم کردی دیگه نمیذارم دیگه :)
۲۱ خرداد ۱۳۹۳
نه من پسر خوبیم!
۲۱ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تو جزیره ما وقت سفر، سه نفر میان برات چمدون می بندن.
یکی میاد وسایل ضروریتو میزاره تو چمدون که چیز مهمی جا نزاری.
یکی هم میاد همه چیزای غیر ضروریتو برات می بنده که وقتی بهشون احتیاج پیدا می‌کنی خوشحال می شی.
یکی‌ام میاد "سنگ" میزاره تو چمدونات، که بارت سنگین شه، نتونی بری، یا دوباره مجبور شی برگردی.
بنام آنکه عاشق است
اینجا هواش بجای اکسیژن پره از ذره های باکتری که میخوان افکارمو تجزیه و تحلیل کنن...اینجا نه گرماش از سر گرم بودنه نه سرماش از سر سرد بودنه.همه چی واسه لج کردن با منه.بهونه میگیرم وقتی از خودم میپرسم چند وقته تو این چهار دیواری سربی گیر افتادم؟؟؟زمان؟..........زمان که همون روزهای اول از دستم در رفت...ولی یادم نرفته وقتی بهم سخت میگذره زمان کندتر حرکت میکنه و وقتی سرخوشم زمان سرسری از سرم میگذره.اینم یه نوع لج کردنه...
صورتمو که نمیبینم ولی از چینو چوروکایی که رویه دستم افتاده فهمیدم زمان زیادیه اینجام.حالیمه که سن پرنده هارو از رو پنجه هاشون اندازه میگیرن و سن درختارو از رو رگه هایی که رو تنشون می افته اما اینجا من نه درختم نه پرنده.اما خوب میفهمم.آره حالیمه که اینجا فقط دو رنگ سربی ... دیدن ادامه ›› و سیاه هست.من از سربی دیوارها و سیاهی اطرافم روزی یک رنگ میسازم که یادم نره منم آدمم و باید تنوع احساس کنم.
یک قسمت کوچیکی از مونولوگ نمایش عنکبوت به نویسنده گی محمود باجولوند
۱۱ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من قاعده تصادف رو دوست داشتم ، و این دوست داشتن از اونجایی شروع شد که اسم بازیگرا همین جوری نیومد بره و یه تیتراژ کار شده ی خوش رنگ دیدم

کلا طراحی صحنه و لباس و نور و رنگ و فیلمبرداری رو دوست داشتم

اشکان خطیبی نمی تونست راضیم کنه ولی بقیه همه ( جز دو تا دخترای نقش فرعیتر )برام باورپذیر بودن ، و از نظر شخصیتی بیشترین احساس نزدیکی رو با شهرزاد داشتم

دست مارتین شمعون پور درد نکنه که انصافا با اینکه فیلم سعی کرده موسیقی متن نداشته باشه موسیقی خیلی خوبی برای فیلم ساخته بود و بازیش هم جالب بود فقط شوخی هاش یه جاهایی زیادی بد می شد و جا داشت مثل همون دختره بگم : انقدر بدم میاد از این شوخی پسرونه ها...

فیلم رو فقط با خودش مقایسه می کنم نه هیچ فیلم دیگه ای ، برای من یک تجربه ی دلنشین بود
قاعدۀ تصادف عالی بود. روایت، ساختار، بدون هیچ ایراد و یا نکتۀ اضافی ....بهنام بهزادی عالیه... عالی
۱۹ تیر ۱۳۹۲
خیلی موسیقی اش خوب بود.
۲۰ تیر ۱۳۹۲
فیلم رو دوست داشتم. خیلی خوب کار شده بود. همه جیز سر جای خوش بود. تقریبا همه خوب بودن. در کل کار خوبی بود در جشنواره و جزو خوب ها بود.
۰۳ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید