چپ وراستم رو شناختم مداددستم بود وطراحی میکردم.کنارش نقاشی وخوشنویسی رو شروع کردم.
یکم که بیشتر باخودم آشنا شدم تاتر رو شروع کردم وبعدش توسینمای جوان فیلمسازی خوندم ودوتا فیلم ساختم .
ولی هنوز راهم راپیدا نکردم وهمچنان میگشتم دنبال چیزی،راه،رشته ایی که دیگه نذاره برم جای دیگه
کاملا اتفاقی وزمانی که اصلا بهش فکر نمیکنم ودرس زمانی که سر پروژه ایی بازیگر بودم گریم به معرفی شد واستارت زدم .
دیدم داره با روانم بازی میکنه حسش کردم ،درکش کردم وفهمیدم آنچه تا حالا آموختم واسه گریم بوده .اره بالاخره راهم رو پیدا