در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال هادی بخشان | درباره نمایش هفتمین جان سگ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:46:42
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تئاتر بسیار شبیه زندگی است.
آرتور میلر

ماشین قرمز رنگ گیر کرده در گل، نمادی از جامعه بحرانی به بن بست رسیده و سه سخصیت داستان که نمادی از توده مردم این جامعه هستند. دو مرد نیرنگ باز و فرصت طلب و در ظاهر دوست به همراه دختری با چهره معصوم ولی ذاتی پلید.
پس از کش و قوس های فراوان و تلاش هر سه شخصیت برای غلبه بر دیگری و حفظ موقعیت خود، این همه هستند که ضرر کردند و این جامعه است که به نابودی سوق داده شد.
سه بازیگر داستان نشان از مردم فرودست و عام که بازیچه آن دیگری (شخصی ثروتمند و قدرتمند پست خط تلفن) یعنی نماد زر و زور، به زیبایی و سادگی وضعیت امروزی جامعه ایران را ... دیدن ادامه ›› نشان می دهند.
بداهه ها و لودگی های مهدی کوشکی به درستی فرهنگ کنونی را به نمایش می گذارد که در جامعه ای که به سوی دره سقوط می کند، مردمی هنوز در پی جک ساختن و مسخره کردن هستند.
پس از سه بار تماشای این تئاتر باشکوه، نهیب عظیمی سراسر وجودم را فرا گرفته است که مبادا سرنوشت جامعه ما همانند پایان این نمایش مسحور کننده به نافرجام ختم شود و شاید این بار زندگی بسیار شبیه تئاتر باشد.

و کاش هنرمندانی از جنس کوشکی ها، شرفی ها، بختیاری ها فزونی یابد و کاش نسل جدید الگوی خود را از جنس پروانه ها انتخاب کند تا امیدی باشد به رشد و توسعه این دشت بی فرهنگی.

سپاس از وجود و حضورتان
جسارتن، مسحور کننده درست است.
۲۰ اسفند ۱۳۹۷
درس پس میدیم لیون جان
خیلی مخلصیم
راستی رزدینت اویل ۰ تو گیم کیوب بازی کردم
یه بازی دیگه هم مال زمانی که وسکر و لئون دوست بودن اونو دانلود کردم رو پی سی بازی کردم
توی کنسول دریم کست هم یه بازی دو دیسک بود اتفاقا کلر شخصیتش بود با یه نفر دیگه یادم نمیاد.
ولی الان بیشتر دارم رولوشن و اپریشن ... دیدن ادامه ›› راکون سیتی بازی میکنم
فک کنم جریانشو میدونی چیه
تنها چیزی که تو حسرتشم ریمیک سری ۱ بود تو گیم کیوب که نتونستم پیداش کنم
احتمالا سری های فرعی دیگه هم وجود داره که بازی نکردم

آقا بخشان عزیز
شخصیت خوبی انتخاب کردی
نظر من
حالا غیر از ایدا وانگ که شخصیت مورد علاقه ای منه
بازم نفر اول انتخابم آلبرت خواهد بود.
پسرش جیک هم بد نبود.
۲۱ اسفند ۱۳۹۷
من اصلا از فیلماش راضی نیستم. واقعا در حد اسم رزیدنت ایول نبودند.
۲۱ اسفند ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
1) حبیب (بهنام شرفی)
ساطع و درخشان:
بی نیاز از حاشیه و بداهه، غرق در نقش خویش همچون ستاره ای بر روی صحنه نورافشانی میکند. حبیب آن همسر بی توجه به نیکا و بهنام، آن ستاره تئاتر بی تمنا به مهدی، و چه ساده و بی ریا نقش خود را ایفا کرد تا در یادها بماند که زندگی قانون نانوشته ای دارد همانند قانون سگان، که فرد ضعیف و پای دربند محکوم به زوال است. آی حبیب، اگر ذره ای از محبت خود را که نثار سپیده ها میکردی، برای آن همسر کودک خویش داشتی، بی شک به عذاب خیانت و جنایت دچار نمیشدی، ولی باید میشد و میدیدیم و می آموختیم از این صحنه زندگی.

2) پدرام (مهدی کوشکی)
ژیان ... دیدن ادامه ›› و طغیان:
غضب، کلافگی و درماندگی از حماقت نیکا، از جهالت و بی تجربگی وی، با تار و پود خویش عجین شده. پدرام همچون پدری مهربان که نیکا از طفولیت بر روی پاهای او بزرگ شده است و همچون عاشقی خشمگین، بسان نفس اماره نیکا درخشید. و چه هنرمندانه بود وجدان بیدار پدرام و مهدی (نقش چهارم) که مدام به انها گوشزد می کرد، دیالوگ ها و تذکرها به ترلان را و چه هنرمندانه حذف شد آن شلاق های نکوهش مهدی (بلندتر و با حس تر اجرا کن) که بر تن عریان ترلان می خوابید و چه خوشبخت انسانی است ترلان که زیر هجمه سهمگین چکش های این استاد تئاتر و زندگی فولاد آبدیده ای می شود.

3) نیکا (ترلان پروانه)
حضور، سقوط، ظهور و بالندگی:
و اما ترلان، درخور نقش نیکای خیره سر و در آرزوی رفتن، رویای نسل امروز این جامعه. شاهکاری بی بدیل از نقش آفرینی. ظهور ترلان با نیکا در تئاتر همراه شد با تکبر و غرور، ایستاده بر بلندای صحنه که من یگانه ستاره این میدانم ولیکن پدرام با زمزمه مداوم در گوش نیکا، مهدی با تذکر پی در پی به ترلان، وی را شکست چنان که صدای خورد شدن استخوان هایش من تماشاگر را آزار داد و این حقیقت تلخ زندگی است که تا سقوطی نباشد، صعودی نیست. خوشا بحال ترلان که مهدی همانند استاد شاهکار whiplash وی را می کوبد و می شکند و می سوزاند و سپس از خاکستر وی، ققنوس افسانه ای سر بر خواهد آورد.
ترلان بسان نیکا، خسته در پیله خود فرو رفته بود. سرخورده از چهره واقعی زندگی یعنی تئاتر.
پروانه ای در راه است.
ترلان همانند پروانه ای شگرف ظهور خواهد کرد و چه فرخنده روزی است آن روز برای سینما و تئاتر ایران.

4) نقش چهارم (وجدان)
و این بود داستان این هنر زیبا که جامعه وجودی جز وجدان عمومی نیست و سقوط خواهد کرد هر آنکه لگدمال کند وجدان خویش را.

مشتاق به تماشای مجدد این هنر ناب هستم.