در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال حسام الدین حیدری | درباره نمایش اسلحه ناموس منه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:15:43
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

تو لبخند می زدی ، منو شخم می زدی
بعد من بذر می ریختم ، تو دعا می خوندی
تو می خندیدی ، منو درو می کردی
اگه علف هرز هم می کاشتم ، گندم سبز می شد
تو دعا می خوندی،کبکها سرشون رو از زیر برف در می آوردن مست می شدن.......جفت گیری می کردن

تو دعا می خوندی ، بارون می اومد
حالا اونطرف ، کل ِ استان فارس تو بحرانِ بی آبی می سوخت
حسام جان این دیالوگ تمام روح و جونمو شخم میزنه چقدر زیباست آخه !!!

تو لبخند میزدی ، منو شخم میزدی ...
۲۳ دی ۱۳۹۳
جناب حیدری شما این منولوگ رو کامل حفظ کردی؟!! یا حین اجرا نوشتی؟! یا متن رو داری؟!
خیلی قشنگ بود
۲۴ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

به نظر من ما پلیسا نباید بزاریم زنها عطر بزنن...... اگه قرار باشه هی زنها عطر بزنن هی ما مردا یادِ یکی بیفتیم هی گریه کنیم هی به گذشته بریم هی همه چی خراب بشه ؛ پس این ساعتها چیو نشون میدن وقتی قرار نیست فراموش کنیم؟؟!!!!!

مثلا الان اینجا عطر یه نفر هست ، داره منو دیوووووونه میکنه...

یه نمایش دیدم توی تالار آیینه ی اراک..تفنگ توش داشت!اصلا داستانهایی که توشون تفنگه دارای احساس میشه خیلی از آب درمیاد
تفنگ و احساس؟؟؟؟
۰۸ دی ۱۳۹۳
نمیخوام باور کنم! :(
خدایا اجرای عموم بره لطفاً :)
۰۹ دی ۱۳۹۳
حسام الدین حیدری , میدانم، میدانم، مزاح بود، به امید اجرای عمومی این اثر
۰۹ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید