در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال محمدرضا ایمانیان | درباره نمایش اسم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:14:09
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نگاهی به نمایش «اسم» نوشته ماتیو دولا پورت و الکساندر دولا پتولیر و به کارگردانی لیلی رشیدی
آن‌ها خودشان آدولف هیتلر هستند، همین!

رضا آشفته

کسی فکر نمی‌کند که اسم نهادن بر بچه بتواند این همه مسأله‌برانگیز باشد و قضیه تا جایی بیخ پیدا کند که اصل و اساس خانواده و جامعه زیر سؤال برود. اما در فرانسه یاسمینا رضا و ایمانوئل اشمیت و عده‌ای دیگر حلقه‌ای را تشکیل داده‌اند که در قالب کمدی- تراژدی بشود مفاهیم بنیادین و فلسفی را مطرح کرد. از یک سو جامعه و اشخاص به ظاهر متمدن زیر سؤال می‌روند و از سوی دیگر نقدها و نقب‌های وارد بر کژمداری‌های حاکم بر جامعه نیز مطرح می‌شود. شاید این گزینه روشی بهتر برای مواجهه با قضایای روز باشد. آن‌ها دریافته‌اند که بین تراژدی و کمدی نزدیکی‌ای هست و از هم‌نشینی این دو آن‌چه باید تصور و ... دیدن ادامه ›› تصویر می‌شود.

نمایش بر سر نامگذاری یک نوزاد است که مشخص شده جنسیتش پسر خواهد بود و حالا پدر این نوزاد می‌خواهد اسمش را برای اهل خانه مطرح کند. او می‌خواهد اسم این نوزاد آدولف باشد. اما پیِر (داریوش موفق) مخالف ونسان (محمدحسن معجونی) است چون این اسم برای آدولف هیتلر است و منحوس خواهد بود که کسی چنین اسم هولناکی را بر خود بگذارد. اما این اسم برگرفته از اسم یک نویسنده رمانتیک قرن نوزدهم فرانسه است و هیچ ربطی هم به اسم هیتلر ندارد. این بگومگو خیلی بالا می‌گیرد و باعث دلخوری و دعوا می‌شود. همسر ونسان (سارا افشار) که متوجه ایرادگرفتن‌های پیِر شده، به اسم هر دو بچه‌هایش توهین می‌کند و این اتفاق روابط را سرد می‌کند. این اسم و اختلاف بر سر آن، سرآغاز ایجاد اختلافات اساسی‌تر و برملاشدن قضایای دیگری است.

آن‌ها درباره خشونت می‌گویند و از بد بودنش می‌نالند اما هر یک به نوعی قابلیت بسیاری برای پرخاشگری و خشونت دارد. این وضعیت به‌ شکل تمثیلی نشان از شرایطی است که انگار جامعه را آبستن نیروی شر و پلیدی نشان می‌دهد. این دقیقا همان وضعیت دوگانه‌ای است که از یک سو به کمدی و از سوی دیگر به تراژدی می‌انجامد. این‌ها در واقع خود یک آدولف هیتلرند که آمادگی هر نوع خشونتی را دارند اما فضا و امکانش را نمی‌یابند. این قضیه آدم‌های به ظاهر متمدن و در واقع متوحش را یاسمینا رضا هم به زیبایی در نمایشنامه «خدای کشتار» مطرح کرده است و حالا در شرایط و روابط دیگری بازنمایی می‌شود.

زیبایی متن هم در همین ساختار رو به پیش است که ذره ذره ما را دچار کنشی می‌کند که در آن خشونت حرف اول و آخر را خواهد زد. شاید این خود برای فهم درست و ارتباط برقرار کردن با متن «اسم» دلیل عمده‌ای باشد. نمایش در بستری واقع‌گرا و حتی در طراحی صحنه و لباس واقع‌گرا شکل می‌گیرد، چون این آدم‌ها در آغاز قرن بیست‌و‌یکم فرانسه‌ی متمدن و مترقی زندگی می‌کنند اما در واقع با نگاهی واپس‌گرا و غیر متمدن با هم زدوخورد می‌کنند و هیچ‌گاه به هم فرصت گفت‌وگو نمی‌دهند و هر یک خودشیفته و حق به جانب قرار است دیگری را متقاعد کند که بهتر می‌داند و دیگری باید از او پیروی کند.

بابو (لیلی رشیدی) با بالا گرفتن بحث‌ها و دعواها، و بیدار شدن بچه‌ها برافروخته می‌شود و با ناسزاگفتن آن‌ها را می‌رنجاند و به نوعی از خانه‌اش بیرون می‌اندازد. این محیط ناسالم و ناهنجار است چون هیچ‌کس صدای دیگری را نمی‌فهمد. ای کاش فهمیده می‌شدند و حتی شوخی ونسان جدی تلقی نمی‌شد که خود یک بحران اساسی نمایش بشود. ماتیو دو لاپُورت و الکساندر دولا پَتوُلیِر توانسته‌اند نقبی بر شرایط فوق مدرن بزنند.

لیلی رشیدی بر آن بوده که روی خطی ساده اتفاقات متکی بر مباحث و بازی‌ها را پیش ببرد. شیوه‌ای سهل و ممتنع که بی‌ادعاترین شیوه‌هاست و در واقع کارآمدترینش هم خواهد بود. مهم ساختاری است که در آن لحظه به لحظه فضاسازی می‌شود و هدف هم القاگری خشونت در روابط خانوادگی است که باید پویاترین و عاطفی‌ترین روابط باشد. بنابراین بیرون از این روابط سببی و نسبی، که دیگر خون و قومیتی هم در میان نیست، می‌توان منتظر بسیاری از خشونت‌ها بود.

مدار بازی هم متکی بر کنش و فهم و القای درست آن است. شاید در لحظاتی هم این بازی‌ها بلغزد و ما درنیابیم که چرا این طور شده است اما در کل تقریبا همه چیز سر جای خودش است. همان طور که عباس جمالی باید از ابتدا شیطنت کند برای آن‌که دلایل ونسان بر اطواری بودنش عیان شود و ونسان یک‌دستی بخورد. بنابراین بازی او جلوه عمیق و تکان‌دهنده‌ای ندارد. شاید بیشتر بار بازی بر دوش معجونی و موفق است که چالش سنگینی دارند برای این‌که یکدیگر را متوجه حقیقتی کنند اما در واقع هر دو پشت به آن حقیقت دارند، خود را آشکار می‌کنند که درک والامقامانه‌ای از تمدن به نشانه انسان‌سازی ندارند.

نمایش با روایت تولد آن بچه پایان می‌گیرد که دختر است و نامش هم فرانسواز شده است! و این از بنیان همه چیز را به یک بازی و شوخی ویرانگر سمت‌و‌سو می‌دهد و بسیار تکان‌دهنده و شگفتی‌ساز است.
نمایش اسم
حلقه مفقوده ای که این بار پیدایش شده است

بعد از دیدن نمایش باز هم چندین و چند باره به این نظر عقیده پیدا کردم که فرم بدون محتوا و یا فرم با محتوای گنگ و یا حتی فرم با محتوای مفهوم اما بدون پرداخت مناسب نخواهد توانست مخاطب را با خود همراه کند.

نمایش اسم با یک داستان یک خطی اما با بزنگاه ها و پیچ و خم های مناسب به دور از هرگونه اضافه کاری و سعی در شیرفهم کردم مخاطب، او را با خود همراه می کند. با نگاهی به مدت زمان نمایش شاید نگران طولانی بودن آن باشیم(گرچه نمایش های طولانی تری هم شاهد بوده و هستیم)، شاید با دیدن زمان شروع نمایش نگران تر هم شویم، اما ریتم و ضرب آهنگ نمایش به خوبی مخاطب را با خود همراه می کند و به هیچ عنوان احساس خستگی برای شما ... دیدن ادامه ›› نخواهد داشت.

نمایشنامه با پیچش های گاه بزرگ و اغلب کوچک در یک سوم پایانی چنان مخاطب را غافلگیر می کند که شاید بحث های ابتدایی درباره تعیین یک اسم ساده را برای تماشاگر محو می کند و درگیر یک شرایط عجیب و فراتر از عرف معمول می شود. عنصر غافلگیری در این نمایش جذابیت دیگری هم دارد و آن اینکه در دل یک اتفاق بزرگتر که کلیت درگیر آن است با اتفاقهای ریزتری اجازه نمی دهد هیجان شما کم شود.

بازی بازیگران در این نمایش به شدت بازیگر محور منطقی، درست و به جا طراحی شده است. بی شک نمایش اسم از آن دست آثاری است که با اندکی زیاده روی و یا کم کاری از سوی بازیگران از دست خواهد رفت اما نقش آفرینان این نمایش با درک موقعیت لبه تیغ به خوبی می توانند مخاطب را با خود همرا کنند و در عین حال که اگر دقت کنیم می توانیم ریز کنش هایی را در بازی ها دریافت کنید تا با اتفاق های آینده بیشتر به هیجان بی آییم اما بدون دریافت این ریز نکته ها باز هم عنصر غافلگیری بخوبی نمود خواهد داشت. در اینجا باید این نکته را اضافه کنم حضور بانو لیلی رشیدی در نقش که ایفای می کند به نظر من مناسب تر از حضور بانو لیلا حاتمی در همین نقش است.

البته که این نکته اندکی قضاوت در خود دارد و من نمی خواهم توانایی های لیلا حاتمی را به عنوان بازیگر مورد نقد قرار دهم، اما مختصات و ویژگی های نقش با فیزیک و حرکات لیلی رشیدی به نظر من همخوانی بیشتری دارد و با حضور لیلا حاتمی ابعاد دیگری به شخصیت به خاطر پرسونای حاتمی اضافه می شد که احتمال میدم از باور پذیری شخصیت کم می کرد گرچه مطمئن هستم هنرمندی با توانایی های لیلا حاتمی قطعا می توانست این نقش را با ظرافت های خاص خود برای مخاطب دلچسب کند ولی سلیقه من به شرایط فعلی این نمایش نزدیک تر است.

در مورد کارگردانی هم به نظرم لیلی رشیدی برای اولین تجربه حرفه ای خود دست به خطر و در عین حال جسارت زده است. انتخاب نمایشنامه ای از نویسندگانی گم نام که در ذهن مخاطبن تئاتر شمایلی از دنیای متن های آنها وجود ندارد و متنی به شدت بازیگر محور است موقعیتی را ایجاد می کند که کارگردان می تواند با خیال آسوده تری بار اصلی دراماتیک اثر را بر دوش بازیگرانش قرار دهد و خود در پس آن با آسودگی بیشتری خطر و ربط اثر را مدیریت کند و در عین حال انتخاب این متن خطر دارد چرا که با اندکی اشتباه در میزان و اندازه بالا و پایین کردن ریتم اثر و یا نمایش گل درشت خط کارگردانی اثر به سمتی منحرف می شد که باور پذیری خود را برای مخاطب از دست می داد.

به نظرم در کل لیلی رشیدی با ظرافت خوبی تنوانسته از چالش اولین تجربه کارگردانی حرفه ای خود سربلند خارج شود و بازیگران نیز توانسته اند در عین اجرای یک بازی واقع گرا از خطر تکرار فرار کنند و تماشاگر با اثری روبرو خواهد بود که اگر نگوییم او را در حد نهایت شگفت زده و میخکوب آن چیزی که بر روی صحنه اجرا می شود می کند اما با نمایشی دلچسب، تر و تمیز و بدون اضافه گویی مواجه می شویم که می تواند سلیقه بسیاری را تامین کند. اسم بار دیگر حلقه مفقوده داشتن داستان و قدرت قصه گفتن را به من ثابت کرد. نه اینکه هر نمایشی که بروی صحنه می رود قطعا باید قصه محور باشد اما فکر می کنم یکی از ابزارهای جذب مخاطب ایرانی با توجه به سابقه فرهنگی ایرانی ها، قدرت بیان داستان و قصه گفتن است حال اینکه این قصه را به صورت سر راست بیان کنیم یا با پیچیدگی روایتی فرقی نمی کند مهم داشتن درام است که نمایش اسم چه در خود نمایشنامه و چه شکل و ساختار طراحی شده توسط گروه اجرایی بخوبی به این مهم دست پیدا کرده.

دیدن اسم را به دوستان پیشنهاد می کنم
من هم دقیقا تمام مدت اجرا داشتم به این نکته فکر میکردم که چه خوب خانم حاتمی بازی نکردند چون این جنب و جوش فقط مخصوص خودش بود.
۱۳ تیر ۱۳۹۴
جناب مهرآبادی متوجه معنای علامت سوال های شما نشدم. اگر مقدور است توضیح بفرمایید
۲۲ تیر ۱۳۹۴
من فکر می کنم خود خانم حاتمی هم نظرشون اینه که نقش بیشتر مناسب خانم رشیدی است. :)
۳۱ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
البته که دلایل برخی دوستان عزیز در مورد ساعت اجرا محترم و متطقی است و شاید بعضی عزیزان این ساعت برایشان مناسب نباشد.

اما فکر می کنم چند سالی است در ماه رمضان این فضا جا افتاده باشد. وقتی در فضای سینما از بعد از افطار تا نزدیک های سحر امکان پخش فیلم دارند و اتفاقا استقبال هم شده است. وقتی بسیاری رستوران ها و پاتوق های تفریحی از بعد از ساعت افطار تازه فعال می شوند و مخاطبین هم علاقمند به حضور هستند چرا برای تئاتر این اتفاق نباید بی افتد.

یک سری قراردادهای غیر قابل توجیه برای خودمان تعریف کردیم که مثلا تئاتر در ایام نوروز تماشاگر ندارد. پس چطور همین روزهای نوروز یکی از مهمترین و بهترین زمان های اکران فیلم ها سینما هستند ؟ اتفاقا در طول دو سال اخیر اجرای برخی نمایش ها در همین روزهای نوروز نشان داد در این روزها تماشاگر خواهیم ... دیدن ادامه ›› داشت.

تئاتر از 9 شب به بعد دیر است اما کنسرت تا 12 شب می تواند برگزار شود و مخاطب هم دارد. البته که شاید نوع مخاطبین سینما با کنسرت و تئاتر و یا فلان پاتوق فرهنگی متفاوت است اما فکر می کنم اگر علاقمند هستیم فضای تئاتر از این حالت تک بعدی و از این دایره بسته مخاطبین محدود خارج شود و اندکی بیشتر به سبد فرهنگی خانواده ایرانی بازگردد نیازمند این است که برخی مناسبات را هم تغییر دهیم.

ساعت 11 شب وقتی برای هزار جور تفریح دیگر مناسب است و خیلی ها هم استقبال می کنند (البته از نوع سالمش)، فکر می کنم می شود برای یک تفریح فرهنگی و یک لذت هنری هم مناسب باشد.
من با حرف شما موافقم، اما فکر می‌کنم اون‌هایی که به ساعت اجرا اعتراض دارن، خیلی وقت‌ها قید همه‌ی اون تفریحات دیگه‌ای که مثال زدید رو هم به دلیل ساعت دیروقت‌شون می‌زنن (از جمله خود من)، و خب دوست دارن که این مورد رو از دست ندن.
۲۹ خرداد ۱۳۹۴
دوستان عزیز

البته نظرهای شما محترم و کاملا هم درست و منطقی است. اما تعیین ساعت اجرا در بسیاری موارد در اختیار گروه نمایشی نیست. دوستان بسیاری مثال نمایش فهرست اثر رضا ثروتی را زدند. خب بعضی مواقع می شود در یک سالن فقط یک اجرا باشد و ساعت و زمان اجرا را فقط با یک گروه هماهنگ کرد اما در بسیاری موارد مثلا در تماشاخانه باران که در حال حاضر سه اجرا بروی صحنه می رود یا حتی سالن های تئاتر شهر واقعا امکان انتخبا ساعت اجرا در اختیار گروه اجرایی نیست و مدیریت سالن هم با محدودیت هایی ... دیدن ادامه ›› مواجه است.

از جمله پرسنلی که باید ارائه خدمات کنند یا مسئولین فنی سالن ها و همچنین اداره اماکن نیروی انتظامی در بسیاری موارد اجازه تجمع تعداد مثلا 200 نفر را بعد از برخی ساعات پایانی شب نمی دهد.

ما تا ایده آل ذهنی خود فاصله بسیار داریم. در پایتخت ما تنها 6 سالن تئاتری وجود دارد که البته فقط دو سالن دارای استاندارد های حداقلی هستند. اما نزدیک به 40 گروه نمایشی مختلف حرفه ای و ده ها گروه نمایشی دانشجویی وجود دارد و همه هم متقاضی اجرا در همین 6 سالن تئاتری هستند. واقعا زما بندی ساعت اجرا خیلی پیچیده تر از آن چیزی است که تصور می کنیم
۳۰ خرداد ۱۳۹۴

اگر برنامه های شبانه متداول بشه علاوه بر اینکه به اشخاص زیادی امکان استفاده داده اند از بار ترافیک روزانه نیز بسیار کاسته میشود مثل خیلی از پایتختهای دنیا که بیست و چهار ساعته اند (همین استانبول نا امن به زعم ...)
ولی متاسفانه مسئولین به دلایل واهی راس نیمه شب را به عنوان ساعت تعطیلی کسبه اعلام میکنند که یاد آور سالهای نه چندان دور و عناوین نه چندان دلچسب است .
۰۲ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید