در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال Leon S. Kennedy | درباره نمایش سیزده
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:28:00
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من آدمِ خرافاتی ای نیستم اما به نظرم نحسی ((سیزده)) دامنگیر مهدی کوشکی شده بود. پس از تماشای ((وُلپُن))، ((شَر))، ((شیطونی)) و دو بار دیدنِ ((تئاتر ... دیدن ادامه ›› بَد)) از مهدی کوشکی به عنوان کارگردان-بازیگر که دیگر استایلی ویژه ی خود پیدا کرده بود و به امیدِ دیدنِ یک نمایشِ خوبِ دیگر به تماشای ((سیزده)) رفتم. اگرچه توقع دیدنِ ۳۶ بازیگر در سنِ محیطی تئاتر مستقل را نداشتم اما با اعتمادی که به نام کارگردان داشتم به تماشای کار نشستم. نخستین چیزی که توجه ام را جلب کرد پایانِ روشنِ نمایش بود که بر تنِ بازیگرها فریاد می زد؛ آنچه کمی بعدتر از زبانِ دکتر تایید شد ((و در بی انتها همه خواهیم مرد...)). چون شماره صندلی نداشتم مسئولِ سالن جای مرا برگزید؛ یک صندلی در ردیفِ یک. با ذهنیتی که از دو بار تماشای ((تئاتر بَد)) داشتم وقتی کفِ خشکِ سالن را دیدم خیالم راحت شد. نمایش کمی شُل و ناامیدکننده آغاز شد و هنگامی که پیاله ای پرخون از دستِ ((Christ)) به زمین افتاد فهمیدم که قرار است باز سنِ مستقل تغییرِ رنگ بدهد. نمایش، تا پیش از قطعِ برقِ خانه ی ((آستین)) داشت در مسیری منطقی پیش می رفت اما وقتی برق، پس از یکبار آمد و رفت دوباره صحنه ی نمایش را به تاریکی سپرد و دار و دسته ی ((جودا)) با نور پیه سوزِ چراغ قوه ی گوشی های موبایل شان، ناخوانده خود را به میهمانی دعوت کردند ارتباطِ من هم با نمایش قطع شد و ترنِ شماره سیزده از دیدِ من از ریل خارج شد. با خود گفتم شاید لوکوموتیوران، یک مهدی کوشکی دیگر است اما بی درنگ یادم آمد که پیش از آغازِ نمایش، خودِ مهدی کوشکی بود که آمد و از تماشاگرانی که سی چهل هزار تومان پای بلیت داده بودند خواست که اگر تابِ دیدنِ صحنه های خشونت بار را ندارند سالن را ترک کنند!
تا پیش از بازآمدن ((Christ)) و روشن شدن بخشی از صحنه ی قتل عام با نورِ سبزرنگِ ایمان او، همچنان ارتباطم با ((سیزده)) قطع بود. البته گاهی مانند لامپ فلوئورسنتی که استارتر اش سوخته و چشمک می زند برای مدتِ بسیار کوتاهی درگیرِ داستان می شدم اما باز از فضای نمایش به بیرون رانده می شدم.
کار به جایی رسید که بیچاره خودِ ((جودا)) هم از تعدد کسانی که باید می مردند کم آورد و از دکتر (که فکر می کردم مرده) خواست که برخیزد و هرکس که باقی مانده را از دمِ تیغ بگذراند. پایانِ نمایش که لوگوی ((سیزده)) به آرامی روی پرده ی میانه ی سن هویدا شد و موزیکی که پخش شد را دوست داشتم (افسوس که به دلیلِ ولومِ بیش از توانِ بهینه ی اسپیکری که موزیک را پلی می کرد واردِ فازِ نویز و گوش خراش شده بود) اما هنگامی که برق، همه ی چراغ های سالن را به روشنایی مهمان کرد من در جرگه ی کسانی بودم که کف نمی زدنند.
در راه برگشت همه اش در این اندیشه بودم که کجا باید به دنبالِ پیوند گم شده ی ((سیزده)) گشت؟ در اینکه خودِ مهدی کوشکی مانند چهار نمایشِ پیشین اش به میدان نیامده بود یا دور شدن تدریجی اش از متن های اقتباسی یا فاصله ی کوتاهتر از یک ماه با کارگردانی و بازی در ((تئاتر بد)) یا شتابزدگی در نگارش متن برای زودتر به نمایش درآمدن یا نبودِ کششِ داستانی متناسب با اجرایی ۱۴۰ دقیقه ای و یا...
پی نوشت: من با خشونتِ موجود در نمایش، هیچ مشکلی نداشتم چون خودم عاشقِ فیلم ها و ویدئوگیم های ترسناک (ژانر وحشت) و صحنه های خشونت بار و خون و خونریزی (به ویژه Slasher) هستم.
بسیار ممنون از شما دوست گرامی بابت نقد درست و اصولی و ادبیات محترمانه تان، بهره بردیم...
۲۹ آبان ۱۳۹۷
من دیروز به تماشای این اثر 2 ساعت بیشتر نشستم و کاملا نظری موافق نظر شما دارم . منم جایی از داستان ارتباطم قطع شد ...
۰۵ آذر ۱۳۹۷
من دیروز به تماشای این اثر 2 ساعت بیشتر نشستم و کاملا نظری موافق نظر شما دارم . منم جایی از داستان ارتباطم قطع شد ...
۰۵ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید