در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محمد کارآمد | درباره نمایش ملاقات
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:27:46
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
“همه ما گنهکاریم و گناه نکردن در نتیجه در دسترس نبودن گناه است ؟؟؟”
به باور کارل گوستاو یانگ، در ناخودآگاه فردی، بخشی است به نام «سایه» یاshadow ... دیدن ادامه ›› و سایه همان قسمتی است که شخص عواطفی را که خود او یا دیگران نمی‌پسندند، سرکوب می‌کند. مثلن از کودکی به فرد گفته می‌شود که حسادت بد است. پول دوستی بد است. او نیز در تلاش می‌شود تا این احساسات یا تمایلات را سرکوب کند تا هم اضطراب خودش کم شود و هم مقبول جامعه باشد. بعدها شاید این حسادت یا پول دوستی از بین نرود، امّا شخص آن‌ها را به شکل ناخودآگاه در دیگران جست‌وجو کند و هی نشان بدهد که دیگران حسود و پول دوست اند؛ یا دیگران متعصب و کوته‌‌اندیش‌اند.
در نمایش ملاقات چالشی اخلاقی مطرح میشودکه در ظاهر قرار است بی عدالتی مشهود اما مغفول مانده به کوشش خود قربانی و از پس انتقامی شگرف به عدالت بی انجامد و حال مسئله حق و ناحق مطرح میشود که ایا حق انتقام برای قربانی همیشه محفوظ است؟ ایا چون شخصی به فحشا کشیده شده است این حق را دارد که جامعه ظالم را به فاحشه خانه تبدیل کند؟ و قدرت و ثروت تا چه حد میتواند توجیه گر زیر پا گذاشتن اخلاقیات باشد چه از طرف صاحب مال و قدرت و چه از طرف نیازمندان این ثروت؟
ما در بستر این نمایش با جامعه و مردمی مواجهیم که در رکودو فقر کامل به سر میبرند و تا قبل از تحریک با انگیزه ثروت و رونق تنها با قدمت و تاریخ و شرافتشان روزگار میگذرانند اما در عرض چند روز همه انچه اخلاقیات میپندارند با انگیزه ای قویتر و جذابتر اما با توجیه و پوشش اخلاقی (یعنی گرفتن حق مظلوم از ظالم) بر باد فنا میرود و حال نکته اینجاست زنی در حال سنگسار بود عیسی ناصری بر او میگذشت و گفت کسی که بیگناه است میتواند اولین سنگ را پرتاب کند و گرنه چه معلوم که گناهان او از این زن بیشتر نباشد؟؟
روزگاری بود که ایل ثروتی داشت (یک لیتر عرق) و شاهدانی پیدا کرد برای اغفال دادگاه و حال کلارا برگشته با ثروتی مشابه و مردمانی نیازمند در نقش شاهد, تو گویی دایره وار تکرار میشود و تکرار میشود انچه بر مذمت ان میگرییم.
دختر شیک پوش گولن همچنان بعد از هر عبور مورد قضاوتی بی رحمانه قرار میگیرد و دور نیست که ایل و کلارایی دیگر و دادگاه و شاهدانی دیگر از دل گولن پدیدار شوند و شهردار و پلیس و کشیش و حتی معلم هم مثل بقیه حال شاید با ظرفیتی ( قیمتی) بالاتر نه بعنوان هدایتگران و کنترل کنندگان این جامعه بلکه در اینجا بعنوان بخشی از عوام فقط و فقط منفعت خود را میجویند!
حق چیست و کجاست؟ ایا راهی برای نجات گولن هست؟ عاقبت حقیران دولتمند شده از این پس چیست؟
خوش بود تا محک تجربه آید به میان / تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
در سایه ناخوداگاه ما چه میگذرد؟ ایا توان گذشتن از چنین چالشهایی در ما هست؟

پ . ن : از علاقمندان این نمایش دعوت میکنم که حتما کتاب شیطان و دوشیزه پریم اثر پائلو کویلو رو بخونن تا همین داستان رو از منظر و نتیجه گیری دیگه ای هم ببینن
عاااالی بود ، ممنون
۲۴ فروردین ۱۳۹۸
تا جایی که یادمه دختر گولن تو نمایشنامه اصلی نیست و پارسا پیروزفر به نمایشش اضافه کرده چون برای ما ایرانی ها خیلی ملموسه این بخش
۱۱ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید