حیف از این نمایش که با سالن نیمه خالی اجرا شود، لطفا در برنامه های خود جایی برای آن خالی کنید.
فولکس،لادا، پیکان، پراید…
شور اشتیاق
... دیدن ادامه ››
فهم آموزش،،،،استعداد،،،، یا همراهی قدرت؟؟؟
آشنا پنداری دردناک همیشگی
مفیستو یا فاوست؟! مسئله من این است!!!
شیطان که قطعا برای همیشه باید باشد تا توازن انتزاعی خیرو شر در جهان حفظ شود اما وسوسه فاسوتی انسان هم تا همیشه هست؟!
بنظرم البته که آن هم باید باشد، فاوست به شکلهای مختلف در گذر زمان ثبت شدهاست. فاوست و صفت آن فاوستی، اغلب توصیف موقعیتی است که در آن فردی جاهطلب به منظور رسیدن به قدرت و موفقیت دست از اخلاقیات میکشد. پس مفیستو بدون فاوستها و متقابلا فاوستها بدون مفیستو تعریف شدنی نیستند.
نمایش با شعارزدگی گل درشت آزاردهنده ای در بده بستان ایدولوژیک افراد حاضر در جلسه تمرین نمایش،هملت، آغاز میشود، جایی که هملت خیانت مادر را نه از سر شور و شهوت بلکه کاملا خردمندانه و آگاهانه توصیف میکند و از این لحظه ناگهان با اعلام پیروزی حزب فاشیست در انتخابات ورق برمی گردد، یعنی شعارهای گل درشت سیاسی وارد زندگی مردم میشود و دیگر فقط آزاردهنده نیستند بلکه خود خود زندگی می شوند!
بازیگر مشهور (فاوست داستان): به خیال مقاومت و حفظ سنگر با شیطان دست میدهد و در بدترین عقوبت انسان یعنی دیدن سقوط و مرگ و زجر عزیزان تا همیشه گرفتار میشود،
(سیکل باطل خودفروشان هنربند ایدولوژی دولتی بشدت آشنای این روزهای سلبرتی های وطنی که فاصله قله های محبوبیت و دره های منفوریت را دائما در حال پیمایش هستند! به قیمت رفاه مادی؟! فروش روح آیا؟؛)
ویکتور: مقاومت با نتیجه محتوم شکنجه، زندان و اعدام، قابل پیش بینی و درک.(علت اصلی نبود ویکتورها کنار ما)
نیکلاس: رفیق سابق و دشمن بینای الان! مرگ فقط مرگ، بریدن از ایدولوژی؟ حاشا و کلا! مرگ سریع و بی قید و شرط،( فکر کنم اوایل دهه شصت نیکلاسها کلا تسویه شدند، البته تک و توکی هم جان بدر بردند که قطعا با رونمایی از خود به نیکلاسهای قبلی پیوستانده میشوند)
مادر: میانداری عامیانه با ریشه انفعال برای حفظ حداقلها در نتیجه از دست رفتن خود و همه چیز و همه چیز و همه چیز
هنرپیشه فراری کلارا: پایبندی به اصول در جایی که خودت هیچی، مصاحبه، تلاش و امید در باتلاق!!!
هنرپیشه باسواد بازگشته از تبعید: موجودی در حال استفراغ ابدی
دختر تازه کار هنرجوی جوان: ناامیدی از مراد و استاد و بت، گره زدن باد، خانه ساختن روی آب، یاس آشنای همیشگی
لیستی تا همیشه سیاهه ای ناتمام فهرستی بی پایان،سرگذشتی بی حقی از انتخاب، دوباره و دوباره و دوباره