چند داستان یا چند نمایشنامه زمانی که در یک مجموعه کنار یکدیگر قرار میگیرند در یک نقطه با یکدیگر در اشتراک هستند، شخصیت، زمان، درونمایه یا حتی
... دیدن ادامه ››
مکان نقطه اتصالی است که داستانها یا شعرها را به یکدیگر متصل کند، اما در برخی مواقع داستانهای یک مجموعه در هیچ کدام از موارد بالا ارتباطی با یکدیگر برقرار نمیکنند، ارتباط آنان در طرحواره مشترکی است که در هر یک از داستانها یا نمایشنامه تکرار میشود. به عبارتی یک الگو تکرار شونده در پیش برد روایت به صورت مداوم در هر یک از داستانها یا نمایشنامه تکرار میشود.
در نمایش اسفرود بیدم شاید نخ تسبیح دانههای این نمایش همان موجودیت خیالی اسفرود با سرخر و تن لاکپشت و سینه نوشته خنده دارش باشد! یعنی مستند سازی که با شلاق PLAN C یا نهایی خود را اجرا میکند و استاد را به پت! تبدیل میکند! وقتی در اتاق بازجویی قرار میگیرد خود در PLAN C پلیس خوب پلیس بد قرار گرفته است و بعد شلاقش بعنوان المانی نمادین سر از اتاق خانم خانه دار مست و سردرگم که ساز زندگیش توسط همسری که هست و نیستش مجهول است! بسیار ناکوک نواخته میشود ، درمیآورد! حال نویسنده وارد میشود که خود در چنگال کارگردان اسیر و است و رپ میکند! و ماشین تحریرش برای مدتی عامل برونریزی درونی و خواسته های واقعی همسر قصه میشود! و در آخر راوی روی ویلچر داستانی مالیخولیایی تعریف میکند که از فرط باورناپذیری به کابوسی مسخره میماند اما پاهای زخمی گواه حقیقت آن است و انفجار غریب الوقوع او و نابودی همه چیز و همه کس در شعری طنازانه اما تلخ و کوبنده پایان بخش این تراژدی-کمدی زیست این صحنه و شاید صحنه واقعی زندگی غیرقابل توصیف ما باشد،البته شاید و شاید...
به جرات یکی از عمیقترین و تاثیرگذار ترین اجراهای همه دوران نمایشیم را دیدم و از فرط مشعوفی تا ساعتها فکرم مشغولش ماند و مانده است امیدوارم بتوانم دوباره برای فهم بیشتر نمایش به دیدارش بروم، بازیها عالی دکور مناسب نور خوب کارگردانی درجه یک دیالوگها دقیق و درست و خواننده از نظر صوتی و بصری در بهترین حالت.
تشکر صمیمانه از همه عوامل بنظر من جهش بلند بود نسبت به لانچر و برای اثر بعدی شما لحظه شماری میکنم