«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
خب قصه همینه ... وقتی ما از مرگ صحبت می کنیم، از چی حرف می زنیم. مرگ جسمانی یا مرگی که با ترس ها و محدودیت ها و ... خودمان را دچارش می کنیم. تا مرگ رو نفهمیده باشیم نمی توانیم زندگی کنیم. مرگ جسمانی یک اتفاق ساده است، یک ایستگاه که در اختیار ما نیست. اما وقتی از ترس سقوط، پرواز را تجربه نمی کنیم، با یک خودکشی اختیاری مواجهیم. اگر این تصمیم ها را عین مردن ببینیم، چقدر روند زندگی مان تغییر میکند؟ چقدر زندگی میکنیم ....؟ فردی که یک عمر سفر نکرده، عاشق نشده، گذشت نکرده ... چند بار کم کم مرده و باقی روزها را فقط نفس کشیده؟ بیداریم یا در کما؟
ترکیب داستان کما و مرد کافه چی، یک ایده خلاقانه برای نشان دادن این مفهوم بنیادی بود. متن عالی و صحنه پردازی مناسب، به خوبی در خدمت به تصویر کشیدن این ایده قرار داشتند. هر چند اعتقاد دارم اگر تماشاگر سرنخ را نگرفته باشد نمی تواند از این ارتباط ها لذت کافی ببرد. شاید باید یک جمله درباره مرگ در ابتدای نمایش گفته می شد: مرگ چیست؟
با احترام