در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال کاوه علیزاده | درباره نمایش اگه بمیری
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:25:53
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آگه بمیری: حقیقتی که نیست حقیقتی که راه می رود و حقیقتی که دست به دست می شود
"اگه بمیری" یکی از نمایش های در خور توجه و بسیار جذاب ... دیدن ادامه ›› سال های اخیر تئاتر ایران است. نمایشنامه قوی، دکور بسیار عالی، بازیگران توانمند، اجرای بسیار ارزشمند و کارگردانی در خور توجه، قطعا شما را راضی از سالن نمایش بیرون خواهد برد. جدا از همه ی این موارد، به عقیده من تفسیر پذیری نمایش و قابلیت تاویلگرایی روایت و سیالیت حقیقت که به زیبایی هرچه تمام نوشته شده و اجرا می شود، بیش از هر چیز این داستان را شیرن و اثر بخش می گرداند. اینکه ساختار داستان به من اجازه می دهد بنشینم و بر اساس دیده ها و شنیده هایم نمایش را نگاه کنم، به اندیشه فرو بروم و درباره اش بنویسم شاید برای من بیش از بقیه موارد، حس خوب به همراه دارد. تاویل گرایان معتقدند وقتی کلامی از مغز خارج می شود و در معرض دیدن و شنیدن قرار می گیرد به اندازه تمام چشم های جهان برای آن تفسیر وجود دارد. با این رویکرد ما با نمایش نامه ای روبرو هستیم که علی رقم لایه های بیرونی آن که مفاهیمی نظیر زندگی، مرگ، عشق، خیانت، تزویر، تاهل و زندگی مشترک را به تصویر می کشد با لایه های زیرینی نیز مواجه هستیم که بسیار خوب چینش شده است و این قدرت را به آدمی می دهد که هر کسی از ظن خود به تاویل بپردازد.
تمام اتفاقات در اتاق خواب یک زوج شروع می شود. اتاق خوابی که خصوصی ترین و عاشقانه ترین بخش یک زندگی مشترک است. آینه ای بزرگ بالای سر تخت خواب دونفره روبروی شما گرفته شده است و شاید می خواهد خودتان را درونش بنگرید. شیب ملایم تخت و آینه به سمت تماشاگر این نماد را جلوه گر تر میسازد. "پی یر" نویسنده مشهور چند روزی است که مرده و بیوه آن در رختخواب، از عشق 12 ساله اش می گوید و اینکه حالا بدون او چگونه می تواند زندگی ادامه داشته باشد و این آغاز ماجراست. پیدا کردن چرک نویس داستان جدید این نویسنده از بین یاداشت هایش، الهام کردای توانمند را (در نقش زن بیوه پی یر) کنجکاو می کند که زندگی گذشته همسرش را شخم بزند تا از لابه لای آن، معشوقه ی وی را پیدا کند. معشوقه ای که سالها در زندگی عاشقانه این زوج وجود داشته و این خانم از آن بی خبر بوده! معشوقه ای که اتفاقا زیر تخت (خصوصی ترین و عاشقانه ترین نماد زندگی مشترک) سالها بود که داشت زندگی می کرد و او خیال می کرد که همه چیز عاشقانه و زیبا در جریان است. دکور زیبا و استفاده از منزل معشوقه ی پی یر در زیر این تخت و اتاق خواب، نهایت سلیقه در نوشتار و اجرا می باشد. جایی که تخت بلند می شود و در پرده دیگر شما شاهد زندگی دیگری هستید که پی یر با معشوقه خود مخفی نموده بود. حالا پی یر مرده است و وقت آن است که این زندگی شخم زده شود و حقایق به روی زمین بیاید! به عقیده من استفاده از این نماد ها یکی از مهمترین نقاط قوت داستان و کلید اصلی نمایشنامه است.ستاره پسیانی با بازی زیبا و خیره کننده خود در نقش معشوقه ی نویسنده، زیر این تخت زندگی می کند و هر از گاهی با بالا پایین شدن دکور شما را به جهان خود و شیطنت های عاشقانه زندگی مخفی پی یر می برد. زمان بین گذشته و حال دائم عوض می شود و این سیالیت زمان و مکان، "تئاتر" را به هنری تبدیل ساخته است که شما را وارد دنیایی می کند که در هیچ هنر دیگر قابل تصور نیست. همچون دالان های مغز خودتان در زمانی که چشمهایتان را می بندید ، خیال می کنید و در گذشته و حال سفر می کنید، در تئاتر نیز همین اتفاق قابل انجام است و در این نمایش به زیبا ترین شکل ممکن اتفاق می افتد. بی آنکه پرده ای باز و بسته شود و یا کاتی به نمایش داده شود، شما همراه بازیگران نمایش در گذشته و حال در گردش هستید و حقیقت نیز با شما در گذشته و حال ،در ذهن بازیگران ، در حتی شاید نوشته های پی یر در آخرین داستان ناتمامش در حرکت است و لذتی محسور کننده را به زیر پوست مخاطب تزریق می کند. به عقیده من این سیال بودن حقیقت که در نمایشنامه و اجرا به زیبایی در آورده شده است نقطه قوت اثر می باشد و قدرت تفسیر و تاویل را برای تماشگر دو چندان می کند. به راستی پی یر معشوقه ی دیگری داشت؟ در تمام این دوازده سال زندگی عاشقانه، نفر دیگری زیر تخت خواب دونفره پی یر داشت زندگی می کرد؟ یا در راهرو های مغز این نویسنده، معشوقه خیالی داشت قدم می زد و نوشته می شد. شواهد و خط روایت نشان می دهد هم داشت و هم نداشت! آیا شواهدی که توسط خاطرات همسر بیوه ی پی یر یکی یکی ردیف می شود و چون کاراگاهی خبره در واکاوای این ماجرا پیش می رود، بافته ذهن خیال پرداز و بیمارگونه ی زنی است که عاشقانه همسرش را دوست داشت و حال نمی تواند جهان بعد از او را تحمل کند؟ شما را ارجاع می دهم به یک دیالوگ کوتاه از دوست پی یر که خطاب به همسر پی یر به وی می گوید:
"تو پی یر رو دوست داشتی . اونم تو رو عاشقانه می پرستید الانم هم تو چون نمی تونی فراموشش کنی داری دنبال چیزی تو زندگیش می گردی که دیگه دوستش نداشته باشی !"
آیا به راستی ورودی های مغز این همسر عاشق دنبال دلیلی برای فراموشی این نویسنده است؟ آیا واقعا معشوقه ای وجود داشت و پی یر تمام این سال ها آن را پنهان کرده بود؟ آیا این معشوقه خیالی کاراکتر داستان نمیه کاره پی یر بود که در داخل مغزش زندگی میکرد و آرام آرام نوشته می شد روی کاغذ و حالا این همسر که یاداشت ها را خوانده است دارد قصه پردازی می کند تا از حقیقت فرار کند؟ حقیقت کدام روی قصه است؟ شاید اصلا کل ماجرا آخرین نوشته خود نویسنده باشد که جهان بعد خود را در قالب یک داستان روایت می کند و ما در حال تماشای آن هستیم! روایت دو گانه معشوقه (ستاره پسیانی)از رابطه خود با نویسنده که انگار گاهی دروغ می گوید گاهی حقیقت تا فقط همراه همسر بیوه ای شود که می خواهد داستان را آنگونه که خودش می خواهد بشنود، ماجرا را پیچیده تر هم می کند. آنقدر پیچیده که شما تا انتهای ماجرا نمی فهمید که حقیقت کجاست و این سیالیت حقیقت تا انتهای قصه پیش می رود تا جائیکه وقتی از صندلی خود بلند می شوید ، می بینید که هر تماشاگر برداشتی داشته، عده ای می گویند پی یر خیانت کرده است، عده ای بر این باورند که ذهن خسته و غمگین همسر بیوه و تنهای پی یر در حال داستان سرایی است و می کوشد پازل ها را آنجور کنار هم بچیند که دوست دارد. بعضی ها هم کل ماجرا را داستان سرایی پی یر می دانند داستانی که فقط ناشی از ذهن یک نویسنده است. بازی اینگونه با حقیقت، لذت دیدن نمایش را صد چندان می کند. از سوی دیگر نمایشنامه سرشار است از دیالوگ های دوست داشتنی و نماد های بی نظیر. قرار گرفتن آقای بهبودی( پی یر) در پشت آینه هنگامی که در قالب مرگ فرو می رود و کم کردن نور روبروی آینه به نحوی که می توانیم پی یر را ایستاده درون آینه ببینیم به نحوی که انگار درون آینه داریم خودمان را در نقش پی یر نگاه می کنیم، سقف آینه ی اتاق معشوقه ی پی یر، وقتی که دکور بالا می رود ، قرارگرفتن اتاق معشوقه ی پی یر زیر تخت خواب، یعنی قرار گرفتن یک دنیای دیگر زیر یک زندگی دیگر، بالا و پایین شدن دکور و حرکت در دو دنیا، زمانی که همسر پی یر سعی می کند زندگی پی یر را شخم بزند و ده ها مورد دیگر، نکاتی است که دیدن نمایش را جذاب و قابل تامل می کند.
نکته آخر که به نظرم خیلی جالب بود این است که نویسنده ها همواره با نوشته هایشان در حال قضاوت شدن هستند و این بزرگترین درد نویسندگی است. دردی که فرار از آن امکان پذیر نمیباشد. شعر می نویسند، همه دنبال مخاطب خاصش می گردند، داستان می نویسند، می کاوند تا نقش رگه های روانشناسانه را در زندگی تان پیدا کنند! هر خط که می نویسند تفسیر می شوند و قضاوتشان می کنیم. همانطور که الهام کردا با چرک نویس های همسر فوت شده اش کرد و از دل داستان نیمه کاره اش معشوقه ای درآورد که روبروی مان ایستاد و شروع کرد به اغوا گری و شیطنت های دخترانه که دنیای خیالمان را به دنیای واقعیت درهم آمیخت و حقیقت را مجهول کرد.
نمایشنامه آنچنان زیبا نوشته شده است و آنچنان تاثیر گذار کارگردانی و اجرا گردیده است که انگار شما چند روایت از یک موضوع را شاهد هستید. چند روایتی که می تواند هرکدامش حقیقت باشد بستگی دارد با کدام مغز به تفسیر آن نشسته باشید!
در پایان جا دارد از عوامل نمایش تشکر نموده و دوستداران تئاتر را به دیدن این نمایش دعوت کنم.

آقای علیزاده اگه صلاح دونستید اون هشدار "احتمال افشا یا..." واسه نوشته‌تون فعال کنید. من البته نمایشنامه رو [گلناز برومندی نه ترجمه خانم فلاح‌فرد] خونده بودم و در جریان ماجرا بودم ولی ممکنه کسی دوست داشته باشه بکر کامل بره تو سالن.
تو نمایشنامه قدمت زندگی مشترک پی‌یر و آن بیست ساله بود گویا یه هشت سالی تعدیل شده، شاید به خاطر سن و سال دوستان بازیگر. ولی حسن دریغ و حسرت برای زندگی بیست ساله اصولا باید بیشتر باشه.
چقدر خوبه که این‌قدر لذت بردین کاش دوستان مرحمتی کنن دست‌کم یه شب اجرای بدون میکروفن بذارن تا ما طفلکی‌ها هم بیاییم ببینیم. برای ما مخاطبینی که صدای خود بازیگر رو ترجیح میدن همونایی که وقتی ایرانشهری نبود، زلر و فلاح‌فرد و برومندی و نظم‌جو و بهاالدینی و زندی‌نژادی و بهبودی و کردا و پسیانی و کاظی و تیوالی تو عرصه تئاتر نبود؛ تئاتر می‌دیدن و تئاترهای آمیخته به نجوا و واگویه و اینترلوگ و "یواشکی‌طورحرف‌زدن" و ... هم کم ندیده‌ان به این سوی چراغ.
۱۶ مرداد ۱۳۹۶
درود.نقد جامع و مبسوطی بود.در حوزه ی هرمنوتیک یا علم تاویل و روش شناسیه فهم پدیده یا ایجاد موقعیتی برای فهم همگن توسط بیننده ی اثر هنری، باید کار رو دید که متاسفانه بنده ندیدم..ولی دریافت چندین معنا از حقیقت در واقع نتیجه نیست و موافقم با جنابعالی که حقیقت با توجه به مطالبی که فرمودین احیانا به گونه ای برای مخاطب تبیین شده که هر کس انچه دوست دارد را درک.کند و لاغیر..شایدددددد
۲۸ بهمن ۱۳۹۶
آقای عبدالله زاده عزیز
ممنون از اینکه وقت گذاشتید و مطالعه فرمودید.
۲۸ بهمن ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید