در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال کاوه علیزاده | درباره نمایش آهواره
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:09:13
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
به احترام آیین تئاتر!
نام هایی همچون الهام کردا و نگار جواهریان می تواند به اندازه کافی وسوسه کننده باشد برای اینکه وقتی شما بنر یک نمایشنامه ... دیدن ادامه ›› را در تیوال می بیند، بر رویش کلیک کنید و با اشتیاق بلیط آن را تهیه نمایید. من نیز چنین کردم. روز اول نمایش را انتخاب و یکم مرداد ماه در میان روشنایی و گرمای یکروز گرم گرم تابستانی درست ساعت 19 نشستیم روبروی چهار بازیگری که اصرار داشتند بگویند "بازیگر نیستند و در توهم ما زندگی می کنند!" خانم برومند عزیز که دیدنشان در سالن انتظار ، ذوق زده مان کرده بود بخشی از نمایش اند . بی بی ای که فقط صداست و در تاریکی محض تاپایان نمایش اصلا دیده نمی شود شروع می کند به صحبت کردن با مخاطبان و تا پایان نمایش این صدا ادامه دارد .حتی بعد از مرگ همه ی بازیگران. شاید به ما یاد آوری می کند "تنها صداست که می ماند".
به عقیده من بخش اعظم تئاتر روی نمایشنامه می چرخد. یک نمایشنامه قوی حتی با بازیگران متوسط قابل تحمل و لذت بخش است اما یک نمایشنامه ضعیف حتی با اجرای بهترین و بزرگترین بازیگران ایران و جهان هم می تواند ملال آور و خسته کننده باشد. تئاتر و صحنه تئاتر به سبب ویژگی های ذاتی آن می بایست با یک بن مایه و یک شالوده خوب و یا حداقل قابل قبول، روی صحنه بیاید و مهمترین این بن مایه و شالوده، نمایشنامه است. به عقیده بنده ادبیات داستانی و نمایشنامه نویسی در ایران، همچون بسیاری از کشورهای دیگر جهان، توانایی نگارش شاهکار را نداشته و این در ذات تاریخ ادبیات ایران نهفته است. شاید به علت تاریخی که ما و نیاکان ما در آن زندگی کردیم (و به قول یونگ میان ذهنیت مشترک تاریخی ما)، این جریان چندان در ایران نتوانسته است شکل بگیرد.( منظور تاریخ ادبیات داستانی). چند نمایشنامه و کتاب سراغ داریم در ادبیات داستانی ما که بتوانیم از ان به عنوان شاهکار نام ببریم؟ چند نمایشنامه می شناسیم که بتوان بارها و بارها با گروه های مختلف نمایشی آن را روی صحنه برد؟ چند فیلم نامه می شناسید که توانسته باشیم بارها از آن اقتباس کنیم و فیلم بسازیم؟ شاید به تعداد انگشت های یک دست هم نتوانیم کتاب نام ببریم که حاضر باشیم چندین بار آن را بخوانیم و دائم به دیگران پیشنهاد کنیم! شاید این دیدگاه اشتباه باشد. شاید این دیگاه برخلاف نظر خیلی از بزرگان و دوستان عزیزی که این یاداشت را مطالعه می کنند باشد اما به عقیده من واقعا ما در این بخش همیشه ضعیف بودیم. به عقیده من در ادبیات داستانی ایران، عموما ایده ها و ایده پردازی های زیبایی داریم. به عبارت دیگر موضوعات داستانی زیبایی داریم که وقتی نوشته می شوند به تمام و کمال نمی تواند آن ایده زیبا را بازگو کنند. وقتی روی کاغذ می آیند ، داستان و نمایشنامه می شوند نمی توانند حق مطلب را ادا کنند ( البته استثنا همیشه وجود دارد). به عقیده اینجانب خواندن زیاد و دانستن تئوریهای مختلف فلسفی و اجتماعی به تنهایی نمی تواند نویسنده را به خلق یک اثر شاهکار و ماندگار راهنمایی کند. به ویژه ما ایرانی ها که اصولا ادم های عجولی هستیم. کمیت برایمان همیشه بهتر و مهمتر از کیفیت می باشد. شاید نوشتن یک ایده در قالب یک کتاب مثلا 50 صفحه ای برای اینکه به شاهکار تبدیل شود، نیاز به زمانی بیشتر دارد. نیاز به تحقیق بیشتری دارد. نیاز به زندگی کردن با آن ایده و آن اندیشه دارد.
با این توضیح به عقیده من نمایش آهواره یک کار کاملا متوسط است که ایده زیبایی را مطرح می کند و در برخی از موارد دیالوگ های زیبا و ماندگاری را خلق می نماید. نمایشنامه ای که مانند قطعات مختلف یک پازل گاهی کنار هم آنقدر خوب چفت می شود که شما احساس می کنید با یک شاهکار روبرو هستید و گاهی هم آنچنان غیره یکدست و خام جلوه می کند که شما از خود خواهید پرسید که چرا اصلا به دیدن این نمایش آمدید؟ این نکته را در یاداشت های دوستانی که این نمایش را دیده اند و یا کسانی که بعد از نمایش، از سالن بیرون می آیند می توانید کاملا مشاهده کنید. یا خیلی شاهکار می دانند و یا اینکه می گویند نمایش کاملا ضعیفی بود!
به عقیده من آهواره ایده زیبایی دارد. چهار نفر از دنیای مردگان هر کدام از یک سوی جهان زیر نور هایی که ما بدان ها می تابیم از دنیای تاریک مردگان جدا می شوند و هر کدام روایت شان را برای مان بازگو می کنند. روایتی که به کمک آیین تئاتر شکل می گیرد و هم شما را پرت می کند به دنیای مردگان و هم آنها را پرت می کند به دنیای شما. مردگانی که در انتهای نمایش ملتمسانه از شما می خواهند اگر آن ها را می بینید دستان تان را بلند کنید. جالب اینجاست با اینکه همه ی سالن آن ها را می بینند، در جهان شک برانگیز خلق شده جادویی تئاتر ، نیمی از انها از این کار امتناع می ورزند ، دستانشان را بلند نمی کنند و به قولی گمان می کنند که انها دیده نمی شوند و در جهان توهم و خیالپردازانه خودشان قرار دارند! این از دیگر نقاط قوت نمایش است. صحنه و بازیگری آنقدر خوب پیش می رود که شما قطعا این همذات پنداری و این باور پذیری را در تمام طول نمایش همراه خواهید داشت. از نکات قوت دیگر این نمایش ،بعضی از دیالوگ های نمایش است (که کم هم نیست) در برخی از موارد واقعا شاهکار است و به دل می نشیند. به عنوان مثال جایی الهام کردا می گوید : "همسرم هفت سال پیش شهید شده" و بازیگر دیگری می گوید : "عجب شرابی شده تا حالا!" یک بازیگر دیگر که از روسیه آمده می گوید: "تو روسیه سربازا که شهید میشن ودکا میشن!" این دیالوگ مرا یاد شعر زیبای شمس عزیز لنگرودی انداخت:
دلتنگی
دانه انگور سیاه است
لگد کوبش کن
لگد کوبش کن
بگذار ساعتی بگذرد
مستت می کند اندوه!
داغی که هفت سال از آن گذشته است و تو هر شب از آن می نوشی و هر شب مستت می کند اندوه! حتی اگر این داغ 7 سال از آن گذشته باشده تازه اندوهناک تر هم می شود. هفت ساله می شود! و چه استعاره زیبایی.
جایی دیگر بازیگران خطاب به تماشاگران یاداور می شوند که "ماده از اتم است و 99/9 درصد اتم، فضای خالی است و انسان از میلیاردها ها میلیارد اتمی تشکیل می شوند که 99/9 درصد فضای آن خالیست و ماده فقط نتیجه همون یک دهم درصد است که بر اثر تابش نور دیده می شود!" آدمی یک لحظه می ماند چه بخش هایی از ادم هست که دیده نمی شود؟ آیا بعد از مرگ در تاریکی بر اثر تابش چیزی غیر از نور غیر از آن چیز هایی که علم مان در جهان بدان رسیده است، بخش های دیگر مان از خفا در می آید؟
نگار جواهریان که در نقش دختری افغان ظاهر شده است هم داستان جالبی دارد و دیالوگ های ماندگار خودش را. جایی میگوید باید براشون برقصم آنقدر قشنگ برقصم تا که شاید این زیبایی رقص توجه آنها رو از برجستگی های اندامم کم کنه! یاد مائده ی این روزهای اینستا گرام افتادم! واقعا شاید هنر بتواند چشم های هیز جنسیت گرای این روزهای دوستان را نجات بدهد!
در یک جمع بندی به عقیده من نمایش آهوراه یک ایده بسیار زیباست که به صورت متوسط نوشته شده است. و شاید با عجله. با یک عالم دیالوگ های دوست داشتنی و بازی های تقریبا متوسط.( البته شاید در اجرای روز اول اینگونه به نظر رسید) که می ارزد حتما به تماشای آن بنشینیم. تماشا کنیم و لذت ببریم و آرزو کنیم نمایشنامه هایمان قویتر و نمایشنامه نویس هایمان کم عجله تر و عمیق تر و با طمانینه تر قلم بزنند تا ما هم شاهکار های ماندگار تر خلق کنیم.
با تشکر از گروه اجرایی و همه ی دست اندرکاران این نمایش که ساعتی ما را از دنیای زندگان درگیر دلار بیرون کشیدند و پرت کردند بین مردگانی که هیچ دغدغه دلار ندارند! شاید ما هم از جهانی که درونش هر روز میمیریم خسته شدیم! شاید ما هم در توهمی عمیق سالهاست که مرده ایم و گمان می کنیم که زنده ایم!
جناب علیزاده گرامی
پیشنهاد میکنم از آیکون احتمال لو رفتن داستان استفاده کنید
۰۳ مرداد ۱۳۹۷
من الان که نمایشو دیدم، متنتونو کامل خوندم. عالی نوشته بودید
چقدر خوب مینویسید.
باتشکر
۱۵ مرداد ۱۳۹۷
خانوم ندای گرامی
ممنون که وقت گذاشتید و مطالعه کردید. خوشحالم که دوست داشتید.
سپاس از لطف شما
۱۵ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید