در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال کاوه علیزاده | درباره نمایش خانواده دوست داشتنی من
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:29:27
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
کاش زندگی دکمه بازگشت به عقب داشت
دکتر یوسف اباذری در نشستی که پیرامون مرگ مرتضی پاشایی در دانشکده علوم اجتماعی برگزار شده بود از کوره در می رود و خطاب به یکی از دانشجویان که گفته بود ((ما علایق مون رو خودمون انتخاب می کنیم و خودمون انتخاب می کنیم که چه موسیقی ای گوش دهیم)) فریاد می زند: ((شما فکر می کنید که انتخاب می کنید! شما انتخاب می شوید! سلیقه ی شما را انتخاب می کنند و به نام انتخاب به شما می دهند!)).
اشاره اون روزهای اباذری را ، این روز ها خیلی ملموس می توانیم ببینم. صاحبان رسانه و مهندسان افکار عمومی، در تولید فرهنگ به مانند یک کارخانه تولیدی عمل می کنند و در این بین سلایق را می سازند، به خوردمان می دهند و ما گمان می کنیم که انتخاب کرده ایم و از آن لذت می بریم!
"نمایش دلنشین خانواده ی دوست داشتنی من" مرا یاد صحبت های استاد عزیزم، یوسف اباذری انداخت. تحلیل محتوای فیلم ها و نمایش های بیست سال اخیر می تواند این نظریه را در پیش روی قرار دهد که چگونه می شود در فرایند مدرنیزاسیون، سلایق مردم را تغییر داد و مدرنیته در ذات خود چگونه همه ی سطوح زندگی مان را دگرگون ساخته است. ثمره این تلاش های بیست ساله را می توانید در تمام سطوح فرهنگ مشاهده کنید. در سینما ، فروش چند ده میلیاردی نمایش های نظیر هزارپا، تگزاس، سالوادور، پنجاه کیلو آلبالو، مصادره، لانه زنبور، رحمان 1400 ، در موسیقی، ماکان باند، هوروش باند، حمید هیراد، مرحوم پاشایی، تتلو، در تلویزیون دورهمی مهران مدیری، خندوانه ی رامبد جوان، برنده باش رضا گلزار ، در تئاتر انواع نمایش نامه های طنز که در گوشه و کنار شهر برگزار میشود، همه و همه دو وجه مشترک دارند: یکی مخاطب زیاد و استقبال بی نظیر و دیگری ابتذال! ابتذال به معنی کامل کلمه. و عجیب اینکه این ابتذال بسیار خواستنی شده است. اگر نگاهی ... دیدن ادامه ›› به فیلم های نامبرده شده داشته باشید، خواهید دید که تمام شان پر شده است از یک سری شوخی های عمیقا جنسی که عمیقا مخاطب را میخنداند و آنگاه کسی که نقد می کند هم اگر بر این نکات اشاره کند با پاسخی دندان شکن روبرو میشود! می گویند: مخاطب دارد پس می سازیم! شما نگاه نکن! البته در این بین استثناهایی نیز وجود دارد. که حسابشان جداست. جایی که فیلم غلامرضا تختی با آن همه تکنیک های کارگردانی و فیلم برداری و داستان و... به زور دو میلیارد می فروشد رحمان 1400 در یک هفته اکران 22 میلیارد می فروشد و مخاطب به سینما جذب می کند! تئاتر به اصطلاح موزیکال بینوایان با صد ها میلیون تبلیغ، بلیطش می رسد به دومیلیون تومان . مهران مدیری صاحب سبک از تلویزیون پیک ساعت مخاطب را می گیرد و دورهمی میسازد و مخاطبانش منتظر می نشیند تا ایشان با آن فن بیان زیبا و طنازی شان یک شوخی و یا متلک جنسی بکنند که برایش کف و سوت بکشند و در شبکه های اجتماعی فایلش را به اشتراک بگذارند! به راستی اگر این قهقرا نیست پس چیست! اگر این ساختن سلیقه مخاطب نیست پس چیست؟ اگر این صنعت فرهنگ نیست پس چیست؟
اما "خانواده دوست داشتنی من" حسابش فرق می کند! آقای رفیعی عزیز با یک داستان طنز زیبا (که ظاهرا خودش هم نوشته است)، به کمک گروه بازیگران توانمندش، لحظه های را خلق می کند که شما فکر می کنید زمان برگشته است به عقب و هیچ یک از این اتفاقات صنعت فرهنگ و فرایند مدرنیزاسیون رخ نداده است. هنوز خانواده همانقدر گرم است. هنوز پدر خانواده وقتی از در وارد خانه می شود دختر یکی یکدانه بابا، سراغش می رود، نان از دستش می گیرد و کت اش را برایش آویزان می کند، هنوز عمو با برادرش و خانواده برادرش زیر یک سقف زندگی میکنند، هنوز مادر و دختر می نشینند روبروی هم و سبزی پاک می کنند و حرف می زنند. و چقدر دلمان برای همه ی این هنوز ها تنگ شده است. ماجرا ، نمایش زندگی یک خانواده پنج نفره است که کارخانه ای دارند و خدا را شکر از راه حلال وضع شان هم خوب است. پدرشان هنوز معتقد است که روی کارگر نباید منت گذاشت و نباید ازش سو استفاده کرد. هنوز سجاده درون خانه پهن می شود و هنوز مادر خانه وقتی مستاصل می شود می نشیند روبروی خدا! رفیعی هم از لحاظ متن ، هم از لحاظ اجرا و هم از لحاظ طراحی میزانسن ها، یک نمایش دوست داشتنی را روی صحنه میبرد. نمایشی که به اندازه خانواده دوست داشتنی اش برای ما دوست داشتنی می شود. نمایشی که در آن کارگردان ، بی آنکه به شوخی های مبتذل جنسی متوصل شود، یک ساعت و نیم، هم ما رو می خنداند و هم ما را با داستان همراه می سازد. شما با نمایشنامه ای روبرو هستید که هم شاکله داستانی مناسب دارد و هم مملو است از بازی های کلامی و ثانیه های خنده دار که به شما اجازه نمی دهد چند دقیقه تامل کنید! به همه ی این ها، یک تیم بازیگر پر توان و پر انرژی را نیز اضافه کنید که با حرکات سخت و نفس گیرشان، طنز موقعیت را چند برابر می کنند.
به عقیده من "خانواده دوست داشتنی من" مرثیه ای خنده دار است برای خانواده های دوست داشتنی ما که در فرایند مدرنیته کوچک و کوچک تر و غیر صمیمی و غیر صمیمی تر شده اند! خانواده هایی که آرام آرام از هم گسسته شد و افسوس که خود کرده را تدبیر نیست. چند مدت پیش درباره اینکه چرا ایرانی ها اینقدر سخت زندگی میکنند و چرا هیچوقت از هیچ چیز راضی نیستند صحبت می کردیم. واقعا این فرهنگ ما از کجا نشات می گیرد؟ چرا همیشه دنبال بدست آوردن و اندوختن بیشتر و بیشتر و بیشتریم ؟ کی می خواهیم از این اندوخته های مان استفاده کنیم؟ لذت زندگی را چه وقت می خواهم بچشیم؟ بچه که بودم دوست داشتم یک ماشین داشته باشم. هرچه که باشد! ماشین خریدم، دوست داشتم یک خانه کوچک بخرم، خانه خریدم، دوست داشتم یک ماشین بهتر بخرم، ماشین بهتر خریدم دوست داشتم خانه ام را بزرگتر کنم، خانه ی بزرگتر خریدم به سرم افتاد ماشین خارجی بهتر بخرم، آن را هم خریدم هوس خریدن ویلا کردم، ویلا خریدم، هوس خریدن چند تا خانه کردم که اجاره بدهم..... چرا این مسابقه خریدن تمام نمی شود. یک بار چشم باز می کنیم می بینیم جهان مان تمام شده است و هیچ لذتی را تجربه نکرده ایم! چرا این حرص در ما ایرانی ها تمامی ندارد؟
پدر "خانواده دوست داشتنی من"، در سن حدود پنجاه سالگی همه چیز دارد،کارخانه، تولید خوب،خانه خوب، سفرخارجی، ماشین خوب، حتی می تواند برای تفریح دخترش اسب بخرد و پسرش را بفرستد دانشگاه کلمبیا که درس بخواند، اما این حرص تمام نمی شود و می خواهد کاندید شورای شهر شود و با ورود به شورا، با درامد دو -سه میلیونی، به قول خودش، به مردم خدمت کند. و همه ی ماجرا از همین جا شروع می شود. رفیعی این موضوع را دستمایه کارش قرار می دهد و طنزی را می سازد که شما را یک ساعت و نیم در سالن تئاتر محراب می خنداند و انگاه که از سالن بیرون می آیید انگار آینه ای جلوی شما گرفته باشند از خود می پرسید واقعا چرا؟ آیا زندگی واقعا ارزش این همه دویدن را دارد؟ این حرص کجا تمام می شود؟
به نظر من " خانواده دوست داشتنی من" را هم می شود عمیقا نگاه کرد و از معنا های نهفته در اعماقش لذت برد و هم می توان خیلی تفریح وار و صرفا برای خندیدن به تماشای آن نشست. نمایشنامه ای که هم بی استفاده از کلمات پر طمطراق، دغدغه ای مهم را پیش روی مان قرار می دهد و سوالی اساسی از ما می پرسد و هم بی بهره گیری از کلمات و شوخی های متداول این روزهای صنعت فرهنگ، ما را حسابی خوش و خندان می کند بی انکه ترس از این داشته باشیم که روح مان از ابتذال کلمات درد بگیرد. خانواده دوست داشتنی من یک مرثیه خنده دار است برای خانواده دوست داشتنی من که به مدد مدرنیته و صنعت فرهنگ، حالا سال هاست که از هم پاشیده است و دلم برای لحظه لحظه هایش تنگ شده است. کار آقای رفیعی شاید هم اندازه ی رحمان 1400 و یا بینوایان و سلیبرتی هایش مخاطب نداشته باشد اما صمیمیتی دارد بی مقدار که سعی می کند بدون آنکه پندی را به زور وارد گوش مان کند، با لحظه های شاد و خنده دار، به ما یاداوری کند که چقدر دلمان برای خانواده دوست داشتنی مان تنگ شده است. به ما بگوید چه چیز هایی را داده ایم تا چه چیز هایی بگیریم و کاش زندگی همانند سکانس های آقای رفیعی عزیز دکمه بازگشت به عقب داشت.
هرچند تئاتر و اصولا هنر امر سلیقه ای است و نمی توان خیلی به کسی توصیه ای کرد، اما پیشنهاد می کنم حتی اگر می خواهید اندکی از دغدغه های روزمره راحت شوید و از غم نان فاصله بگیرید، کار آقای رفیعی عزیز را به تماشا بنشینید و یک ساعت و نیم تمام بخندید و لذت ببرید.
با آرزوی موفقیت برای گروه پرتلاش این نمایش
خریدار
محمد رفیعی (mohammadrafiee)
سلام جناب علیزاده عزیز. واقعا ممنونم از این همه لطف و مهربونی شما. بیشتر از هر چیزی از این خوشحالم که همه مواردی که در مورد نمایشنامه فرمودید انگیزه هایی بودن برای نگارشش و چقدر خوب شما دلایل بنده رو برای نوشتن این متن دیدید. سراسر نوشته تون حالم رو دگرگون کرد و اشکم رو درآورد........ نمیدونم چی بگم اما حال خوبی بود..... بسیار خوب. نقد شما رو برای گروهم خوندم.... تمامش رو... اگر شما از دیدن نمایش ما حالتون خوب شد پس بی حساب شدیم ما هم همین حال رو بعد از خوندن مطلب شما داشتیم...... به امید دیداری دوباره. ممنون بابت این همه مهربونی و زیبایی که به ما هدبه کردین.
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
خریدار
محمد رفیعی (mohammadrafiee)
جناب کارآمد عزیز من دیدم نوشته بودید که به دلیل مشکلات میخواین بلیط 5 شنبه رو با جمعه عوض کنید و بعد دیدم پیامتون پاک شده اگر موفق به تغییر نشدید و مشکلتون پابرجاست بنده میتونم ببلیطتون رو تعویض کنم. 09123367995
۰۲ خرداد ۱۳۹۸
سلام جناب رفیعی خوشبختانه مشکلم حل شد و امشب میتونم خدمت برسم. ممنون از لطف و محبتتون
۰۲ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید