در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال کاوه ت | درباره نمایش دوست کافکا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:37:22
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
کافکا در گور میلرزد؟ کافکا! در گور، میلرزد؟

در قبرستان ژیژکوف پراگ وقبرستان پق لاشز پاریس امشب جشن و پایکوبی مردگان با ١٢ ضربه ی ساعت شروع میشود. همه ی اتفاق ها دست به دست هم داد تا آن جمله ی "ک" در کتاب "قصر" که اتفاقن در آلمانی Das schlosse "قفل" هم معنی میدهد، در اینجا تمام شود.
فرانتس و صادق دست در دست هم گره کرده و میرقصند و میخندند به ریش همه ی انجمنهای منتقدین و ...

"هر چیز سیاه و تیره ای رو میگن کافکایی!!!!"
این آقای دوست عزیز کافکا، کلّاش دوره گردی که از قضا خوب هم میخنداند، گریه ای عمیق را بی اشک بر کف کافه تریا ی تئاتر شهر میریزد. امشب او آمده است تا بگوید "سیر تکامل داروینی" حرفی که از دهن درآمده، قادر به "شدن" به چیزهاییست که بعضی وقتها حتی "جرأت نداری برگردی نگاش کنی". و خیلی زیبا ... دیدن ادامه ›› "ابتذال عمیق" را میفهماند. زمانی که در تئاتر قبلی این بزرگوار "ننه دلاور بیرون پشت در"، ماجرا به "نحوه درست کردن قرمه سبزی" وسط یک جدیت عمیق کشیده میشود، این ابتذال خرد و خاکشیر میکند لغتنامه ی با کلاس فیلسوف مآبانه را و اینها سیگنالیست "قوی" از "تفکر".
در این اجرا رنگ "بمرانی" جای خودش را به ویوسان و رادیو نفتی داده و آن جمعیت سرگردان، خود شمایی ست که بدنبال صندلی برای نشستن میگردید.

نیمه اول نمایش قابلیت پیشبرد تماشاچی ای که یاد گرفته "سیب را هم با فلسفه بخورد" را تا مرز عصبانیت دارد، اما از نیمه دوم که طوفان دیالوگها (نه منولوگها) از این طرف و آن طرف در گوشت میزنند و مهلت نمیدهند و امان میبرند، انسانی از تو میسازند که وقتی که این اجرا تمام میشود کلی خندیده ای، در فکر فرو رفته ای و برنامه های بعدی شب را کنسل کرده و سیگارت را میکشی.

از لحاظ فرمیک میتوانید هزار ایراد بگیرید مثل سفت بودن صندلی، زیاد بودن نور پرژکتور و غیره و غیره چرا که "کساییکه خیلی میخوان به درد جامعه بخورن خودشون میشن درد جامعه". و یا هزار خوبی، اما چیزی که مهم است اینست که دیدن این تئاتر به افرادی که خیلی غرق در کمالات خود هستند "مثل شلدون کوپر سریال بیگ بنگ تئوری" اصلا توصیه نمیشود چرا جاده بدجور لغزنده است و ممکن است لیییییییز بخورند.

هیچوقت فکر نمیکردم یک اثر کافکایی مکرر، اینهمه بخنداند (البته بعضی جاها جو بود و بعضی جاها واقعا معرکه) و یا اینکه جادوگری و معجزه هم داشته باشد. و فقط میتوانم بگویم :

آقای افشاریان عزیز، خسته نباشید و از اینکار من "آموختم" و با تمام وجود لذت بردم.


-----
پ.ن. قسمتهای داخل گیومه معمولا با حافظه ای ضعیف، مونولوگهای این نمایش هستند
ای جووونِ دل به شما و نگاه ظریف و نکته سنجتان کاوه عزیز :-*
۱۵ آذر ۱۳۹۲
جناب سجاد افشاریان بزرگوار،
خوشحالم که حضور فعال و صمیمی و دلگرم کننده ای دارید، برای منِ در حال آموختن.
همیشه برقرار باشید در این "بدنه تئاتر"ی که آنرا می آرایید تا بیشتر و بیشتر بیاموزیم. :)
۱۵ آذر ۱۳۹۲
حالا که کار رو دیدم با اکثر نظراتت موافقم بخصوص با قسمت "لغزنده بودن جاده" و در آمیختگی غریب طنز و فضای کافکایی برای من هم خیلی جالب بود.
۲۹ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید