در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال کاوه ت | درباره نمایش شکلک
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:19:36
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چرا شکلک


سر کوچه ملى یه مردِ یه مرد
که سى سال پیش ساعتش یخ زده


با نگاهى به نظریه ى فوکویاما در فلسفه ى تاریخ، در میابیم که او نگاهى بینهایت گونه به تاریخ را به سمت نگاهى غایتمند سوق داده و این نوع ... دیدن ادامه ›› پردازش جداى صحت و سقم آن، موجبات آفرینشهاى هنرى نابى را فراهم آورده است. یکى از معمولترین این شکل نگاه، دیدگاهیست که من آنرا دیدگاه فنرى میگویم. تاریخى که میچرخد و به جاى قبل در هر مرحله باز میگردد با اندکى تفاوت ارتفاع در بُعدى دیگر. هنرى اول همان ریچارد دوم است، هیتلر، ناپلئون و ناپلئون، اسکندر و ... آنچه در آفرینش هاى هنرى با این زاویه ى دید مهم است، تکیه ى آفریننده بر تکرار شدنى نه عین به عین که نوعیست. یکى از بارزترین آثار در این رده همان "صد سال تنهایى" حضرت مارکز است.
از طرف دیگر تیپ تراژیک افتادن قهرمان داستان در یک دور تسلسل زمانى نیز به سالیان سال پیش از بررسى هاى تاریخى و بهتر بگویم به یونان و مصر باستان باز میگردد. شاید از این جنبه که از منظر ناظر بیطرف و بیغایت، معناى زندگى تکرار چرخه ى مرگ و زندگى موجوداتى غایتمند است و همیشه انسان در جستجوى زندگى ابدى بر آن بوده تا این ویژگى را با توصل به رفتارى که اسیر انتها نیست، به نمایش بگذارد. (فیلم مرد ٢٠٠ ساله را بیاد آورید، روبوتى که عاشق دخترى میشود و در پایان فیلم با نتیجه ى او ازدواج میکند).

نغمه ى ثمینى در این شاهکار خود، به حذف تاکیدات بعضا بیمورد این روند تکرار فنرى تاریخ پرداخته و پرسناژهاى خود را در یک فضاى بسته در یک آن روبروى یکدیگر، ظاهر میکند. نمایش از چهار شخصیت در دو فلش زمانى متفاوت و در فضایى واحد شکل گرفته است. شخصیتهایى با تعاریف متفاوت از مفاهیم زندگى، عشق، سیاست، مرام و مردانگى و ... و رابطه و دیالوگى گنگ با یکدیگر. از این تفسیر که یک نسل نمیتواند تصورى از آینده داشته باشد یا یک نسل گذشته ى خود را نمیشناسد میگذریم. حتى از اینکه بچه ى زاییده شده، هر تکه اش به یکى از اعضاى غیر زمان بند این خانه میماند و تصویرى از آینده اى موهومى و ترسناک براى آینده را نشان میدهد -که بسیار زیبا به مانند فیلم "بچه ى رزمرى" بدون نشان دادن هیچ "شکلى" از کودک، تنها نقل میشود- هم میگذریم. مطلب شاید کم اهمیت، اما بنظر من کاملا کلیدى، وجود یا عدم وجود آب درون حوض است. هر پرسناژ فراخور موقعیت زمانى حوض را خالى و یا پر از آب میبیند و جالب اینجاست که رستاخیز دراکولاوار حسن شکلک و عالیه نیز از همین حوض شروع گردیده است.

فضاى اجرا، خانه اى نوستالژیک: حیاط خانه اى نه چندان شیک، مربوط به معمارى دهه ى ٢٠، فضاى اجراییست که بعنوان مدیوم اتصال این چهار شخصیت -به بیانى دو زمان حال و گذشته- بصورت محورى، دنیاى علّى نمایش را برمیسازد. بیرون بودن "فضاى خارج" خانه از منطق داستان یکى از نکات جالب این خانه است که مثال بارز آن قسمتیست که شریف، براى آوردن ترمز دستى ماشینش از خانه، خارج میشود. پیچیدگى فضاى درونى خانه از منظر ناظر زمان حال -چیزى که در زمان آب قند آوردن حسن شکلک براى نقره نمایانده میشود- نیز گنگىِ نهفته در تحلیل چرایى حرکات گذشتگان را براى ما واشکافى میکند.
خانه در داستان نقشى دومى نیز دارد. حیاطى که گاه سن اجراى "معرکه" توسط حسن شکلک میشود و یا در قسمتى حضور تماشاچیان را بصورتى فعال -با اشاراتى که عالیه به چهارقد دختران تماشاچى میکند- در درون نمایش با نگاهى برشتى به بازى میگیرد. جالب اینجاست که در برخى زمانها این حس و حال به تماشاچى منتقل میشود که اوست بازیگر و حسن شکلک و عالیه تماشاچىانى بیخبر از زمان حال هستند.

جفت گذشته: حسن شکلک و عالیه که فضاى داستان را در حدود ٢٨ مرداد ٣٢ تصویر میکنند و داستانشان، تراژدى اى ست که با ربودن معشوقه ى "شعبان" -نقره- توسط حسن، شروع شده و در شب زایمان بچه ى نقره، با به قتل رسیدن توسط یکى دیگر از نوچه هاى شعبان، به پایان میرسد. کسى نمیداند برسر نقره و فرزندش چه آمده، اما عدم حضور او در میان ارواح ١٣٣٢ این خانه میتواند امتداد زندگىِ بسیار غم انگیز او را نشان دهد.

جفت زمان حال: شریف و نرگس. داستانى نه چندان دور از ذهن براى سالهاى دهه ى هشتاد که در آن سعى شده، با درآمیختن دیالوگهایى که اشاره به سیم کارت اعتبارى یا اصطلاحات دیگر اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود دارد، داستان را به این دوره انتقال دهد. دخترى فرارى که شریف عاشق او و بچه اش شده است -که البته بچه ایست از خودش که مانع سقط آن گردیده- و حالا بعد از حدود نه ماه به خانه اى نمور و قدیمى و متروک نقل مکان کرده اند تا زندگى خود را همچون دیگر جفتهاى معمولى، بسازند. شریف دانشجوى سابق و راننده آژانس امروز که براى هیچ کتک میخورد و عالیه و حسن شکلک او را توده اى مینامند، یادآور شعرى از شاملو با این مطلع است: جخ از مادر زاده نشده ام ... .

حوض: نقش حوض خانه از جهاتى متناظر و نه مشابه ستاره پسیانى، یک میانجى دو زمانه است. حوض که به نوعى قتلگاه حسن شکلک و عالیه محسوب میشود، تنها المان این خانه است که از منظر دو زمان به دو شکل پر و خالى نمایانده میشود، یکى دیگر از المانهاى تعین بخشى به اصالت زمان حال بوده چرا که تماشاچى نیز با بمانند شریف و نرگس، آنرا خالى میبیند.

شکلک: یا غربی آن، ماسک، تعمیم محتوایى وجود حسن شکلک را در تصاویر و صورتهاى مختلف نشان میداد. همانطورى که از پوستر زیباى این اجرا صورتى با زخم و بدون "شکل" میتوان انتظار داشت.

کلیه ى این المانها با خدمت به مفهوم زیباى رو برویى دو زمان مختلف، در صدد هستند تا حاصل وصلت دو بازه را به صورت فرزندى دیو سا نمایش دهند. نتیجه گیرى اینکه چرا باید این فرزند، از طرفى بچه ى نامشروع حسن شکلک، در کالبد معشوقه ى شعبان بوده و از طرفى دیگر کودک یک جفت نه چندان بعید امروزى، جاى تفکر بسیار دارد. اینکه همه "شعبان" هستند و او هم شبیه شعبان است.

در خصوص فرم هر چند چیزهایى براى نقد وجود دارد، اما بصورت کلى یک کار حرفه اى از منظر بازیها، میزان سن، موسیقى و دینامیک داستان را میتوان مشاهده نمود. هرچند شخصا بصورت سلیقه اى تکه ى از خواب بیدار شدن شریف و نرگس را به اندازه ى باقى قسمتهاى داستان دوست نداشتم. بازى معرکه ى پانته آ بهرام و نوید محمد زاده و امیر جعفرى -به ترتیب و با فاصله- ستاره پسیانى را دوست داشتم و استفاده ى دلنشین از خنده هاى بعضا عصبى جهت کاستن از عمق تاثر لحظه اى مخاطب نیز برایم آموزنده بود.
موسیقى سنتى و تنبک و زنگ زورخانه اى و افکتهایى که با کمانچه و تار به هرچه غنى تر شدن محتوى اثر بهمراه طراحى لباس به جا کمک میکردند نیز از نکات مثبت این نمایش هستند.

در پایان از تمام عوامل تشکر میکنم.
کاوه ت عزیز
درود
مثل همیشه دقیق و دلنشین
تکه ی از خواب بیدار شدن نرگس تحت عنوان یک زن تازه فارغ شده را میتوان راحت تر هضم کرد ولی در مورد شریف با شما موافقم.
کمی ناگهانی بود و ترجیح میدادم یه چیزهای نامفهومی تو ذهن شریف میموند.
۱۷ بهمن ۱۳۹۲
راستش آخر ساله و حسابى کار رو سرم ریخته و نمیرسم همه رو ببینم. ولى خوشحال میشم اگه دیدید و خوب بود به من هم خبر بدین. :-)
۱۸ بهمن ۱۳۹۲
کاوه جان نقدتون عالی بود. در ضمن متن هاتون نسبت به قبل خیلی روان تر شده و واقعا از خواندنشان لذت میبرم.
۱۰ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید