در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال کاوه ت | درباره فیلم پل چوبی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:51:28
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
عمل هضم بعد از خوردن یک غذای خوب به ترتیب انجام میشود. اول پروتئین ها و قند ها و چربیها جدا شده و هریک به ترتیبی جذب میشوند. هجمی از زمان که یک اثر دوست داشتنی نیاز به جذب دارد گاهی شاید هفته ها بطول انجامد و آن اثر از رده ی در حال اجرا به رده ی گذشته در تیوال نزول یابد.
این فیلم را 3 بار اکران کردیم و در هر مرتبه اش نخی را یافتیم جدید که به گره ای منتهی میگشت که شاید ناشی از جو، اداره سانسور و یا حتی برخورد ساده با یک اثر تو در توست. بله این اثر چند لایه بسیار زیبا به کنکاش غمی پرداخته و آن را با یک نگاشت به رابطه ای تاویل میکند که شاید منظر فیلمی خانوادگی با الگوی فیلمهای کلیشه ی یک مرد و دو زن را داشته باشد. شاید علت بیربطی خلاصه ی فیلم به خلاصه ی فیلم نیز همین باشد.

«رفتن دلیل نمیخواد، موندن دلیل میخواد»
{مهران مدیری}
به علت معذوریاتی که شاید هنوز رفع نشده و موجب دردسر میگردد، شاید نتوان واشکافی کاملی از این فیلم ارائه داد. اما یک صحنه فقط یک صحنه را میگویم و میروم.

سکانس قبل: قهوه خانه دایی جوانهایی که دایی میگوید 10 سال پیش امیرند وارد میشوند و با ذوق از ساعت 4 صبح پل پارکوی میگویند.
سکانس بعدی: ... دیدن ادامه ›› امیر با سردار است و سعی در پیدا کردن خواهرش دارد.

سکانس اصلی: شب است و امیر غذای حاضری را گذاشته و تلویزیون روشن نیست و تلفن پشت سر هم زنگ میزند. اول شیرین، امیر خیلی نمیخواهد صحبت کند. دوم دوست امیر از دبی که آتش میزند به امیر (اگر بخواهم قضاوت کنم این یعنی هنوز ساعت 11 شب نشده ولی آتش گرفته ایم همه) امیر آتش گرفته سراسیمه به شیرین زنگ میزند، صدایی شبیه به صدایی که در بیسیم پخش میشود میگویید «امیر صدا نمیاد» بله شبیه به صدای بیسیم است (شاید قضاوت کنم که اکنون دقیقا ساعت 11 است) امیر جیغ میزند، سرش را به دیوار میکوبد (خیلی ها کوبیدند نه؟ خیلیهامان کوبیدیم نه؟) داد میزند گریه میکند مخلوطی از غرور شکسته ی مردی که زنش را به ناحق (به ناحق) از او دزدیده باشند آنهایی که «قدرتشان» تمسیل نوازش شیر است. مردی که از او چیزی دزدیدند.
بگذریم
«یه وقتایی برای آدم پیش میاد که دلش معجزه میخواد ولی کمکم نا امید میشه و روشو خاک میگیره ولی همیشه امید به معجزه از خودش مهمتره»
{امیر}

(شنبه همه معجزه میخواستند نه؟)

این شابلون زیبا که برای بیننده فیلم را «الاحساس و المشاهده»» میکند بهمراه بازی های ناماهرانه سرهنگ بازداشتگاه که میگوید «پیداش کردی دیگه برو» مثل جوهر نمک است که خورده باشی. مهدی کرم پور با نقشهایش قهر میکند بعضی ها را له کرده با بازی بد.

«پل چوبی همیشه همین بوده»

به تمام معنی هنرمندانه بود مرسی زیر و رویش مملو بود از معنی مرسی
«تو چرا حرف نمیزنی
چی میتونم بگم
وقتی کسی تو ذهنت تموم نشده
به زور نمیشه تموم کرد
چیکار میخوای بکنی؟
- حالم اصلا خوش نیست»

فیلمش در مغازه ها موجود است، یکبار باید سکانس به سکانسش را دید. شاید تنها سکانسهایی که واقعیت اتفاق می افتند همان سکانسهای ویلای شمال است.

«مینداختیم ته کوچه، اینقدر میرفتیم که اینگار ته این کوچه ته دنیاست»
منم دوست داشتم یک بار دیگه ببینمش. واقعا فیلم به جاییه
۱۷ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید