هیپولیت را دوست دارم با سه "کاشکی"
اول اینکه کاشکی ویدئو آرت در اثر گنجانده نمی شد چراکه به نظر من وصلۀ ناجوری بر کلیّتِ کار بود و درست در اوجِ داستان، مخاطبان را از فضایی که با زحمتِ بسیارِ بازیگران ساخته شده بود ناگهان به بیرون پرتاب کرد بدون آنکه حاصلِ خاصی داشته باشد. حتی اگر قصد داشت به تکرارِ هیپولیتهای معاصر اشاره کند همچنان غیرضروری و ناموفق بود و بدونِ آن نیز مخاطب مرتکب تعمیم می شد.
دوم اینکه کاشکی طراحی لباس و گریم با حوصلۀ بیشتر و به نحو شایسته تری صورت می پذیرفت. فکر می کنم این مهم بخصوص در مورد افرودیته و آرتمیس که از عالمِ معنا بودند ضرورتی روح افزا برای نمایش می توانست
... دیدن ادامه ››
باشد.
سومین و مهمترین کاشکی به متن بر می گردد که ای کاش نویسنده به تبعیت از اوریپید پرسوناژِ آرتمیس را زن می نوشت! چراکه او الهۀ نجابت است و او بود که موردِ عشقِ هیپولیت واقع شده بود و همین پیوند باعثِ پشت کردنِ هیپولیت به افرودیته و فدر بود. در واقع آرتمیس نقطه مقابلِ افرودیته است ولی متن آرتمیس را تغییر جنسیت داده بود و نجابت را به جوانمردی بدل ساخته بود و بدینوسیله برجستگیِ عشق میان او و هیپولیت را از میان برداشته بود درحالیکه وجهِ تمایزِ قصۀ هیپولیتِ اوریپید با سیاوشِ شاهنامۀ فردوسی در همین ایفای نقش و نبرد میان الهگان است و نه فدر و تزه به مثابه سودابه و کیکاووس! این اتفاق در دراماتورژی را من اصلاً نپسندیدم.
با همۀ آنچه عرض شد، و در روزگاری که برخی هنرمندانِ عزیز حاضر نیستند به ایفای نقش هایی که 50 کالری از ایشان بسوزاند، به احترامِ هنرمندیِ بازیگرانِ سختکوش و متعهدِ هیپولیت و موفقیتِ متن در مواردی، سعی می کنم نمایش را دوست بدارم و از تمامیِ عوامل سپاسگزارم.