در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال کیارش | درباره فیلم ماهی و گربه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:46:31
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ماهی و گربه، گربه و ماهی
بررسی فیلم ماهی و گربه
ساخته شهرام مکری
(قسمت سوم)

زیبایی شناسی ماهی و گربه

از نظر فلسفه، زیبایی شناسی یک اثر هنری آن دسته از مسائلی را شامل میشود که احساسات مخاطب را برانگیخته و درگیر خود میکنند.
ماهی و گربه ... دیدن ادامه ›› به آن اندازه که در انتقال مفهوم تهدید موفق عمل میکند در برانگیخته کردن احساسات موفق نیست. مرگ مارال با آن نحوه سرد روایت شدنش در نریشن کوچکترین تراژدی ای نمی آفریند. از میان احساسات آدمی تنها احساس ترس است که ممکن است گاه و بیگاه با دیدن این فیلم نزد مخاطب بیاید.
حتی به صورت جزئی اگر به این فیلم نگاه شود حس حسادت در بازی و نقش مینا و نادیا مشاهده میشود اما آن حس حسادتی که باید گریبان مخاطب را بگیرد و حسادتش را تحریک کند خیر. پس صرفا میتوان گفت این اثر فقط در بیان احساسات کاراکترها موفق عمل میکند نه در انتقال آن به مخاطب.

تقلید در ماهی و گربه

عنصر تقلید در این فیلم نیز به هیچ عنوان دیده نمیشود و منطق روایی حاکم بر ماهی و گربه خاص خودش و دنیای ساخته شده توسط نویسنده آن است. حتی اگر تقلید را در بازسازی فضایی فراطبیعی در نظر بگیریم باز هم شبیه هیچ یک از جهانهای تعریف شده معروف ساخته نشده است. دنیای ماهی و گربه یک دنیای بسته و حلقه گون است. دنیایی که اتفاقات طی یک سیر ناشناخته ای در آن دائم در حال رخ دادن است. ترس، توهم های دژاوو گونه، گم شدن اشیائی خاص، صدای شکسته شدن یک تکه چوب زیر پا و همه و همه در دنیایی زاییده افکار و تخیلات نویسنده پشت سر هم اتفاق میافتد.

بنابراین تنها رکن اساسی و شاخص که در ماهی و گربه دیده میشود فرم آن است پس باید از همین منظر نیز نقد و بررسی شود.
با توجه به فرم ماهی و گربه مساله زیبایی شناسی آن نیز به شکل دیگری تغییر میکند. چراکه ماهی و گربه شاید در انتقال احساسات به مخاطب عقیم است اما در انتقال تجربه کاملا موفق عمل میکند و با تغییر نگرش زیبایی شناسانه از احساس به تجربه میتوان به این اثر نگاه کرد.مثلا کدام فیلم است که بتواند به این خوبی تجربه دژاوو را برای مخاطبش در فیلم بازسازی کند؟

همچنین این فیلم مخاطب را خواه ناخواه مجبور به قرار گرفتن در دنیای یک شخصیت شیزوفرنیک مانند نادیا، قرارگرفتن در دنیای عسل و ابتدا دیدن چیزهایی که او میبیند و دوباره خارج شدن از دنیای او و مثالهایی اینچنینی میکند. مخاطب را مجبور میکند در طول دیدن فیلم خودش را جای همه کاراکترها بگذارد و به همین دلیل است که ماهی و گربه شخصیت اول و دوم ندارد.
حتی کاراکتر حمید که در انتهای فیلم به او پرداخته میشود موضوع بحث بابک و همراهش است و مخاطب خواه ناخواه با تعاریفی که از جانب این دو میشنود برای خودش از حمید یک شخصیت خیالی میسازد و درنهایت حمید، قاتل مارال و قصاب اصلی داستان دیده میشود.
مطرح شدن مسئله کنیبالیسم و خورده شدن گوشت انسان در ابتدای فیلم در طول کل فیلم در پس زمینه ذهن مخاطب میماند.مثلا دیده شدن تله هایی که در جنگل کارگذاشته شده فورا این ذهنیت را پدید می آورد که آنها جهت شکار انسان تعبیه شده اند یا نایلون گوشتی که بابک همراه خودش دارد این ذهنیت را پدید می آورد که این گوشت و خون انسان است که او با خودش حمل میکند.

در نهایت باید گفت یک فرم خوب در سینما فاقد یک دستورالعمل از پیش تهیه شده است و ذات هنر سینماست. شهرام مکری که در ماهی و گربه اش اثری از تقلید دیده نمیشود نیز هنر خود را با فرم این فیلم نشان داده و شاهکاری فراموش ناشدنی خلق کرده است.

(پایان)
سپاسگزارم بابت توضیحات ( 3 بخشه ) جامع و رسا و روان.

مفاهیم تازه ای رو یاد گرفتم . :)
۳۰ مهر ۱۳۹۳
به نظرم دقیقن بازی نسبتن ضعیف بازیگرا دلیل عدم انتقال صحیح احساس هاست و بدیهیست که بعضن بعضی از این حس ها تصنعی و غیر قابل باور می شود و چون هیچ کاتی در کار نیست گریم هم نمی تواند به بازیگرا کمکی کند و یا صحنه دوباره گرفته شود، فقط بعضی جاها شهروز خوب بازی می کند و حتا چشمهایش پر اشک می شود...
با بعضی از بازیگرا و صحنه ها هم به کل نمی شه ارتباط گرفت مثل نادیا و روانشناسش که اصلن شبیه یک مشاور یا پزشک نیست و رفتار کودکانه و مسخره ای دارد و روبه رو شدنشون با دوقلوها و اون حرفای عجیبشون...
کلن اون صحنه رو اصلن نمی فهمم!!!
۲۵ خرداد ۱۳۹۴
از اطلاعاتی که در اختیارمون گذاشتید متشکرم.هر سه قسمت خیلی برام آموزنده بود.
ممنون
۲۵ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ماهی و گربه، گربه و ماهی
بررسی فیلم ماهی و گربه
ساخته شهرام مکری
(قسمت دوم)

جنبه موسیقی در فیلم

کریستف رضایی با استفاده از موسیقی خاصی که برای متن این فیلم میسازد نیز کمک بسزایی در انتقال مفهوم تهدید میکند. همچنین ماهی و گربه اسم ... دیدن ادامه ›› موسیقی ای است که مارال، قربانی نهایی این داستان، آنرا بسیار دوست دارد. اجرای گروه پالت نیز در انتهای فیلم نشان میدهد که مساله موسیقی در این فیلم میخواهد به ما پیامی را برساند.
این پیام در طول فیلم در دو صحنه به صورت خاص مشاهده میشود. اول جایی که پروانه به داخل ماشین میرود که سی دی موسیقی مورد نظرش را پیدا کند و ناگهان بابک به شیشه ماشین میزند و سرآغاز ماجرایی میشود که پروانه و بابک به درون جنگل میروند. بابک به پروانه میگوید شما رو صدا کردم اما نشنیدید. بابک به منزله یکی از پارامترهای عنوان کننده تهدید در فیلم است و با این برداشت میتوان گفت با شنیدن موسیقی انگار که پروانه به دنیای دیگری منتقل شده است و وجود تهدید را متوجه نشده است. دقایقی جلوتر درهمین صحنه زمانیکه دوربین میخواهد جای پروانه به دنبال جمشید،شخصیت شیزوفرنیک نادیا، برود پروانه از درون ماشین برای جمشید دست تکان میدهد و این مسئله را قوت میبخشد. از طرفی هم نادیا پشت سر جمشید قرار گرفته و ممکن است دست تکان دادن پروانه برای نادیا باشد نه جمشید. حال اگر دست تکان دادن پروانه را برای جمشید در نظر بگیریم این نظریه قوت بخشیده میشود که موسیقی در این فیلم کاراکترها را از دنیای خودشان خارج کرده و آنها را نسبت به وجود تهدید بی اطلاع میگرداند.
اما در صحنه پایانی زمانیکه حمید به سراغ مارال می آید ابتدا یک چوب را به درون دریاچه پرتاب میکند اما مارال در حالی که هدفون در گوشش است و چشمانش بسته است باز انگار در دنیای دیگری است و این تهدید را متوجه نمیشود. جمشید جلوتر می آید و ناگهان مارال متوجه او میشود. نهایتا باز هم مارال آهنگ مورد علاقه اش، ماهی و گربه، اینبار برای حمید میگذارد و باز با شنیدن موسیقی به دنیای دیگری میرود و حمید هم ازین موقعیت استفاده کرده و او را میکشد و پس از کشته شدن مارال "همه اتفاقات از اینجا شروع میشود" و با گفتن این جمله گروه پالت شروع به نواختن موسیقی میکند. انگار این اجرای موسیقی در دنیای دیگری در جریان است، در دنیایی که اکنون مارال به آن پیوسته است!

جغد، ماهی و گربه: سینمای کالت چیست؟

کالت واژه ایست که به گروهها و دسته های اجتماعی گفته میشود که عقایدی خلاف رسم و سنت جامعه دارند. این واژه در هنر زمانی که به اثری اطلاق شود جنبه مثبت دارد.
سینمای کالت هم مطابق تعریف واژه ای آن درست به همین معناست. یعنی فیلمی که خارج از عادات و رسوم همیشگی سینمایی ساخته میشود. فیلمهای تارانتینو بالاخص داستانهای عامه پسند، فیلمهای استنلی کوبریک به ویژه 2001 یک ادیسه فضایی و فیلمهای اسکورسزی بالاخص راننده تاکسی از دسته فیلمهایی هستند که به آنها سینمای کالت اطلاق میشود. به شخصه فیلمی به جز هامون در سینمای کالت ایران سراغ ندارم اما اگر هم باشد قطعا هامون شاخصترین میان کالتهای سینمای ایران است. ماهی و گربه هم اکنون فیلمی است که میتواند در این مقوله رقابت تنگاتنگی با هامون داشته باشد.

داریوش مهرجویی درباره فیلم هامون گفته بود که این فیلم را متاثر از بوف کور صادق هدایت نوشته است. اما ماهی و گربه نیز به طرز عجیبی یادآور بوف کور است. در بوف کور نیز پارامترهای خاصی از داستان دائما تکرار میشوند فضای داستان نیز به همین شکل معماگونه است. اینکه آیا مکری هم متاثر از بوف کور بوده در ساخت این فیلم یا خیر سوالی است که باید خود او پاسخ بگوید اما مسلما نمیتواند تکرار شدن عینی صحنه ها و آمدن صدای دیالوگهایی که قبلا شنیده شده در طول فیلم بوف کور خوانده ای را به یاد این داستان نیاندازد. اینکه دو کالت برتر سینمای ایران نیز بوف کور را در ذهن تداعی میکنند نشان دهنده این اثر مهم هدایت است که خود این اثر چه در زمان خودش چه تاکنون با روایتی بسیار خاص و خارج از عرف های همیشگی نویسندگی نوشته شده و در نوع خودش کالت محسوب میشود!

نمایش نسل جوان دانشجو

گاهی اوقات واژه دانشجو با واژه روشنفکر اشتباه گرفته میشود و در برخی موارد این دو واژه یک چیز را در ذهن تداعی میکنند. شاید در گذشته ای دور دانشجویان روشنفکرانی آگاه از اطراف خود بودند و شاید انقلابها و جنبش هایی را نیز همراهی میکرده اند.
اما در ماهی و گربه مکری نسل جوان دانشجویی نمایش داده میشود که یا متوهم هستند، یا به دنبال رفتن هستند، یا درگیر عشقهای ناکام و عدم توانایی در بروز عشقهای خود هستند، یا درباره استقلال یابی با والدین خود دچار مشکل هستند. جوانانی که نه تنها روشنفکر نیستند بلکه درگیر افسانه های مادربزرگ دوستشان گشته اند و به روایت آنها میپردازند.درحالیکه تهدیدی بزرگ در نزدیکی آنها وجود دارد این دانشجویان جوان به دنبال سی دی و فانوس بادبادک خود میگردند یا دیگری دنبال تکه چوبی است که به کمک آن بتواند بادبادکش را سرهم کند و کاملا ناآگاه از اطراف خود و خطراتی هستند که آنها را تهدید میکند. نسل جوانی که به دنبال موسیقی میگردد که با آن از این دنیایی که درش قرار دارد خارج شود و قاتلینی که برای رسیدن این جوانان به این مهم آنها را کمک میکنند و آنها را به دنیایی دیگر میفرستند!
درباره مارال....بااینکه از زبان مینا و به شوخی ماجرای گم شدن مارال به این شکل بیان میشود اما موضوع گم شدن مارال اصلا موضوع بحث در فیلم نیست. در فیلم درباره الی ساخته اصغر فرهادی، الی گم میشود و ناگهان همه دیالوگها و موضوعات بر سر الی و اینکه او کجاست کشیده میشوند. برعکس در ماهی و گربه به طرز عجیبی گم شدن مارال خیلی برای افراد مهم نیست و انگار نه انگار که یکی از خودشان گم شده است!
بیفکر، متوهم، ترسو، ناآگاه، ناتوان و شکست خورده در عشق و امثال اینها جلوه هایی از نسل جوانی است که مکری در فیلم خودش نشان میدهد و نمایش چنین نسلی در فیلم بسیار ناامید کننده است.

ادامه دارد...
ممنون از نوشته خواندنی و مفیدت کیارش نازنین. حقیقتا دیدبخش بود برام و استفاده کردم. فقط در مورد مفهوم کالت تا اونجا که به شخصه می دونم بیشتر از خلاف جهت بودن و نامعمول بودن به نوعی محبوب بودن(که قطعا با پرطرفدار بودن محض فرق داره)، کلاسیک و معیار شدن بر می گرده که دقیقا همونطور که اشاره کردی فیلم "هامون" بهترین مثالیه که برای فیلم "کالت" میشه تو سینمای ایران زد. هرچند روی مفهوم دقیق واژه "کالت" در کانتکس سینمایی توافق جامعی وجود نداره ولی تا اونجا که من می دونم معمولا از فیلم "مطب دکتر کالیگاری"/روبرت وینه/1921 به عنوان اولین فیلم کالت تاریخ سینما یاد میشه که یکی از ادله ای که براش ارائه می کنند بر پرده بودن بی وقفه هفت ساله ی این فیلم در سینمایی در پاریس می باشد که در سایت آی ام دی بی هم به این مساله اشاره شده:
http://www.imdb.com/title/tt0010323/trivia?ref_=tt_ql_trv_1

سپاس
۰۱ آبان ۱۳۹۳
واقعا مفید بود
بعدازدیدن این فیلم ابهامات زیادی برام بوجود اومد که نقد شما به خیلی از سوالاتم جواب داد
اشارتون به بوف کور عالی بود... درست میگید آدمو یاد اون میندازه هرچند بوف کور بسیار پیچیده تر از ماهی و گربه است...
۰۹ آبان ۱۳۹۳
مرسی
مطالبی که در مورد نسل جوانِ مورد بحث در فیلم مطرح کردید بسیار عالی، بجا و ملموس بود.
۱۷ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ماهی و گربه، گربه و ماهی
بررسی فیلم ماهی و گربه
ساخته شهرام مکری
(قسمت اول)

فرم در سینما چیست؟

فرم در حقیقت تکنیکی است که سینماگر از آن استفاده میکند برای روایت فیلم تا مخاطب را با اثر خود همراه کند.
فیلم ماهی و گربه ساخته شهرام ... دیدن ادامه ›› مکری ازین نظر بسیار قوی پرداخته شده است. فیلم 130 دقیقه است و روایتی گنگ و نامفهوم دارد. داشتن یک پلان سکانس تنها و تمام نشدنی به همراه تکرار شدن صحنه هایی از فیلم برای بار دوم و سوم به ظاهر میبایست مخاطب را سردرگم،گیج و بی حوصله کند. در صورتیکه تماشاگران در طول نمایش فیلم با کنجکاوی خاصی آنرا دنبال میکنند و در دوباری که من این فیلم را در سینما دیدم ندیدم کسی از سالن بیرون برود.
اما شهرام مکری با انتخاب یک فرم بسیار سخت و پیچیده به چنین مهمی دست یافته است و فیلم او مانند بسیاری از فرم های ساده سینمایی نیست که یک خط سیر ساده را طی کنند و مخاطب به سادگی بتواند به خودش اجازه دهد که هر گوشه ماجرا را حدس بزند.
درام های ساده سینمایی که در سینمای ما فراوان یافت میشوند همگی چنین اند. آنها به مخاطب اجازه میدهند در مورد فیلم قضاوت کند و آنرا حدس بزند و پیش بینی کند. حال این پیش بینی میتواند درست یا غلط باشد و حدس زدن مخاطب در اینجا حتما به این معنا نیست که حدس او درست است.
اما فرم ماهی و گربه چنین اجازه ای به مخاطب نمیدهد. یک کارگردان با ذکاوت از همه ابزارهای در دستش استفاده کرده است که فقط مخاطب را کنجکاو کند و او را نسبت به گوشه گوشه ماجرا کنجکاو نگه دارد. این کنجکاوی موجب میشود که فیلم از مخاطب جلوتر برود و اجازه حدس زدن به تماشاگر داده نمیشود.
در هر دوباری که فیلم را دیدم از فیلم عقب تر بودم و این خاصیت اصلی فرم ماهی و گربه است که مخاطب در طول تماشای این فیلم دائم دارد به خودش میگوید که "چی شد؟" و تلاش نمیکند که جلوتر را حدس بزند و این "چی شد؟" ها انقدر زیاد میشوند که بالاخره مخاطب تسلیم میشود و فقط سعی میکند ببیند تا بتواند نتیجه گیری کند.
همان اتفاقی که با دیدن Inception برای مخاطب میوفتد در اشل دیگری در ماهی و گربه رخ میدهد. با این تفاوت که ماهی و گربه به ظاهر بسیار ساده تر از Inception روایت میشود.

محتوا چیست؟

محتوا در اصل همان چیزی است که مخاطب به تحلیل آن میپردازد و از فرم جدا نیست. همواره در تحلیلهای سینمایی فرم و محتوا را با هم میسنجند و نسبت آنها را با هم در نظر میگیرند.
میتوان گفت این محتوای یک سینماست که فرم آنرا میسازد. یعنی کارگردان با توجه به محتوا دست به ابزارهای سینمایی خود میزند و فرم را ایجاد میکند. درست مانند مکانیک یا تعمیرکاری که با توجه به وسیله ای که در اختیار دارد ابزار مناسب را انتخاب میکند. مثلا هیچ کس برای بازکردن پیچ از سیم چین استفاده نمیکند اما اگر جایی یک پیچ با هیچ پیچ گوشتی ای باز نشد و تنها راهش استفاده از سیم چین بود تعمیر کار ماهر و زبردست آنی است که به این فکر بیوفتد که از سیم چین نیز میتواند استفاده کند.

حال فارغ از همه برداشت های فلسفی و سیاسی از این فیلم میتوان محتوای آنرا در یک جمله خلاصه کرد: "وجود تهدید" .
با این تفسیر دیگر مهم نیست این تهدید سیاسی است یا اجتماعی یا تهدید ماورایی! از نقطه شروع داستان تا انتها این "تهدید" است که وجود دارد و نهایتا هم توسط حمید عملی شده و مارال قربانی میشود و در قسمتی از منولوگ مارال گفته میشود "همه اتفاقات از اینجا شروع میشود" که این جمله میتواند در فهم بهتر کلیت ماجرا به مخاطبین کمک کند.

حال اگر محتوای ماهی و گربه را در وجود تهدید خلاصه کنیم میبینیم که فرم این فیلم به شدت با محتوای آن سازگار و متناسب است.
انتخاب موسیقی، استفاده از نریشن در روایت فیلم، استفاده از افکتهای سینمایی، بازی بازیگران و لحن دیالوگ گویی آنها و از همه مهمتر انتخاب لوکیشن همگی ابزارهایی است که دست به دست هم میدهند با به آن محتوای تهدیدآمیز فیلم برسند.
اما خارج از این حوزه ها،وظیفه اصلی کارگردان دادن میزانسن میباشد. شهرام مکری در انتخاب میزانسن ها و جزئیات صحنه نیز بسیار دقت کرده است و از این منظر نیز بهترین استفاده ار مهمترین ابزار سینمایی خود یعنی دوربین کرده است. در اینجا البته نباید از هنرمندی محمد کلاری فیلمبردار این فیلم نیز غافل شد که در این یک سکانس پلان طولانی همه نماهای دور و نزدیک را به خوبی به تصویر کشید.

اما در مورد میزانسن مثلا وجود یک نایلون گوشت و خون فاسد شده در بسیاری از صحنه ها و حتی تمرکز دوربین در یک صحنه روی گالن نفت، چوبدستی و نایلون گوشت مصداقی از استفاده از میزانسن در انتقال مفهوم تهدید به مخاطب است.
استفاده از عنصر تعلیق نیز در روایت این فیلم بسیار استادانه است. اوج این هنرنمایی در قسمتی که پروانه و بابک برای بستن شیر فلکه آب به داخل جنگل میروند دیده میشود.
به طور کلی فیلم در انتقال مفهوم تهدید بسیار هنرمندانه عمل میکند.

ادامه دارد...
چه جامع و مفید .... ممنونم کیارش :)
۳۰ مهر ۱۳۹۳
بسیار عالی آقا کیارش...
۰۹ آبان ۱۳۹۳
میتوان محتوای آنرا در یک جمله خلاصه کرد: "وجود تهدید"
این قسمت عااالی بود و از همون لحظه اول که بابک با گمشده ها اونشکلی رفتار می کنه حس میشه...
۲۵ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید