مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی میرسد اجرای همه نمایشها و برنامههای هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیلها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
اول بگویم که فیلم را دوست داشتم.
از نظر من داستان فیلم درحد یک فیلم کوتاه بود که کش داده شده تا به یک فیلم بلند تبدیل بشود. رفت و آمدها و قدم زدنهای طولانی در راهروهای زندان را که حذف میکردی همان میشد. منطق داستان یک جاهایی لنگ می زد از نحوه ارتباط رئیس زندان و خانم مددکار که انگار تازه همدیگر را دیده اند گرفته تا تصمیم نهایی .شخصیتهای داستان خوب پرداخته نشده بود.
خوشحال بودم که بالاخره یک بازی متفاوت از نوید محمدزاده میدیدم گرچه به نظرم هنوز خیلی راه دارد که به یک هنرپیشه تمام عیار تبدیل بشود. بازی پریناز ایزدیار ضعیف بود. دیدن حبیب رضایی همیشه و همه جا شیرین و جذاب بوده و هست از دلایل اصلی من برای دیدن فیلم بود.
چیزی که توجه من را به عنوان بیننده جلب کرد تصاویر زیبا و پوستری و موزیک همراه با صحنه ها بود. هر تصویری با وسواس گرفته شده بود و آدم را یاد فیلمهای مخملباف یا فیلم "ماهیها عاشق می شوند" رفیعی می انداخت. تصویر نیمکت دونفره، چوبه دار زیر بارون ، کودک گوشه سلول زندان، سنگ بزرگ تنها وسط بیایان، ... همه و همه تصاویری با رنگ و لعابی جذاب و دیدنی و چشم نواز ساخته بود که کار را متفاوت و قابل قبول کرده بود.