(گروه شیراز)
مرگ رویاها در روزمرگی و عدم مدیریت
جناب معجونی همیشه قابل احترام و کارش دیدنی است ، دغدغه مندی برای تعلیم و تربیت و حرکت وی
... دیدن ادامه ››
در استفاده از بازیگران شهرستانها در جهت رشد استعدادهای این سرزمین ارزنده و تحسین برانگیز است.
حرکات ریتمیک ورود و خروج پیش خدمتها و موزیک همراه و همینطور ایست ناگهانی و ادامه گوشه ای از بازی ، جریانی دیدنی از هنر تئاتر را به رخ می کشد.
طراحی صحنه قابل قبول است گرچه در جاهایی مکالمه های آن سوی میز برای تماشاگران این سو سخت شنیده می شد(مثال :صحنه آماده کردن سینی سالمون توسط پیتر و حرفهای کشدار و با طمأنینه وی). دِبیِ فحش و ناسزا یک مقدار زیاد بود، بازی ها اغلب هماهنگ از کار درآمده بود از جمله مازیار سیدی و حسین حسینیان و دوست دختر پیتر ، و کم تجربگی برخی هم مثل خانم مدیر آشپزخانه و دستیار قناد کاملا واضح بود.
نمایشنامه آشپزخانه انتخاب خوبی برای اجرا در ایرانِ امروز محسوب می شود. جملۀ "چرا ازینجا نمیری؟" و رفتن هایی تحمیلی به دنبال نجات زندگی که این روزها زیاد می شنویم . نمونه های پیتر(مطرح ترین کاراکتر) را هم زیاد دیدیم کسی که اختلاف درون و برونش، او را به مرز جنون می رساند. او که از درون عاشق ، لطیف ، دلسوز و انسان است و از بیرون ناکامی ها و سختی ها و فشار زندگی او را عصبی ، بد قلق و بیشعور می نماید. همه کاراکترها هم با وجود کمرنگ بودن تاحدی بازشناخته می شوند که نماینده تک تک افراد جامعه هستند. اما آنچه فقدانش در این آشپزخانه حس می شود عدم مدیریت صحیح است ، چیزی که در جامعه ایران بسیار قابل مشاهده است و نتیجه آن کارکنان ناراضی و سرخورده و مردمی بدون احساس مسئولیتند که رویای خود را در خارج از شرایط کنونی جستجو کرده ، همواره گذشته و یا آینده خود را مطلوب دانسته ، آنچه اکنون در اختیار دارند را نمی بینند. همدلی ضعیف کارفرمایان و حاکمان و درنتیجه احساس خمودگی و سکون در جامعه موضوعی است که نمایش آن را نشانه رفته است. شاید نظارت نزدیکتر و همراهی بیشتر با کارکنان در رسیدن به رویاهایشان و ایجاد فرصت رشد در ایشان باعث نجات رستوران و منبع روزی همه می شد.