کارگردانی با تمام سلولهای وجودش نمایشنامه مورد علاقه اش را که به زعم خودش روح زمانه در آن وجود دارد را به اجرا درمیآورد و در این میان با مشکلات
... دیدن ادامه ››
اجرایی روبرو میشود. از دخالتهای تهیه کنندهای که از هنر سرشته ندارد تا عدم همراهی بازیگر خودشیفته و یا ناکارآمدی دکور طراحی بیاستعداد . انتخابها انتخابهای غلطی است و یا خواسته هایش نامعقول ، هرچه که هست امور کار از دست در می رود و در نهایت از نمایش خودش اخراج شده و به جای اجرایی فاخر نمایشی هزل زاده میشود.
لذت شنیدن موزیک دلنشین تیتراژ که نشان از سلیقه انتخاب دارد با بی سلیقگی دیالوگ گویی پشت به تماشاگر و محل نامناسب بازیگر باتوجه به شیب سالن و در نتیجه درست دیده نشدن بسیاری از صحنه ها مضمحل میشود. ریتم خوب و حرکات درگیرکننده تا لحظاتی بیننده را با قصه همراهی میکند اما این همراهی در میانه راه با اضافه شدن صحنه ها و دیالوگهایی که گویی برای گرفتن خنده طراحی شده و تنه به فیلمهای گیشهای سینمای این روزها میزند و سهمی در بهبود روند اجرا ندارد پایان می یابد. توجه مرد تهیه کننده به زن طراح لباس ، فرمانبرداری غلوآمیز نابازیگر و ضربه های چندباره بر میله در و چندین نمونه دیگر نقاط انفصالی است که اجرا را به فضایی متفاوت از آنچه نیاز یک اجرای یکپارچه و هدفمند است پرتاب می کند به نحوی که انسجام کار خارج شده و کار به بلاتکلیفی و پراکنده گویی دچار می شود. این بلاتکلیفی حتی با ورود نقش دستیار کارگردان بهتر نشده و ایجاد تمایز بین یک کار جدی و کمدی مشکل میشود مشکلی که خود نمایشنامه نیز مبتلا به آن است، این عدم انسجام تا جایی پیش میرود که حتی در صحنه هایی که قرار است اجرایی جدی و سنگین دیده شود مثل سخنرانی آلنده با بازی دیدنی و جذاب اسماعیل گرجی و آزاده صمدی، دلچسب و حقیقی در نمیآید. همچنین است صحنه تقابل کارگردان و نابازیگر و طرح سگ چنان گنگی و پیچیدگیای میافزاید که چنانچه مفسری نباشد برداشت دقیق و صحیح دشوار مینماید.
پ.ن: من اجرای پیشین سمندریان رو ندیدم ولی با توجه به نظرات دوستان و کارهای خوبِ قبلی کارگردان انتظار اجرایی مشابه شاهکار "زندگی در تئاتر" را داشتم ولی متاسفانه این اجرا خسته کننده، کشدار و بلاتکلیف بود.