در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مریم شریعتی | درباره نمایش چیدا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:47:27
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
 


یادداشتی بر نمایش "چیدا" به کارگردانی احسان ملکی

” چیدا “، خوش ساخت با نگاهی بومی


“چیدا” نمونه ی موفقی از بومی سازی ... دیدن ادامه ›› یک متن غربی است ، البته بیشتر در متن ، نه در اجرا .

این نمایش نگاه تازه ای به نمایشنامه ” شهریار ادیپ” ، شاهکار سوفوکل دارد که حدود پانصد سال پیش از میلاد مسیح نوشته شده است . که در آن تمامی اتفاقاتی که قرار است برای ” ادیپ” پرسوناژ اصلی این نمایشنامه رخ دهد در این اثر برای ” اوور” رخ می دهد .

تقدیر چنین مقرر می کند که پسر پادشاه بعد از به دنیا آمدن ، از دستور همگانی پادشاه برای کشتن تمامی پسران جان سالم به در می برد و بعد از بزرگ شدن او ، عاشق مادرش می شود و از پادشاه عقده به دل می گیرد و او را می کشد و با مادرش ازدواج می کند .

ویژگی مثبت این نمایش ، اضافه کردن و تطبیق یک باور باستانی بومی لرستانی به فرم اجرایی -طراحی حرکات موزون ، لباس و… – این نمایش است که بر اساس این باور تقدیر انسان ها پیش از به دنیا آمدن شان نوشته می شود . در اینجا هم تمامی اتفاقات در درون رحم مادر ” اوور” اتفاق می افتد و حضور دائمی پرسوناژ جنین در گوشه ی صحنه نیز نشانه ی این موضوع است . بازی خوب مسعود شاکرمی هم در نقش ” اوور” به خوبی ، سرگشتگی این پرسوناژ را نشان می دهد .

اگر چه صحنه ای که دو بازیگر ، لُری صحبت می کنند برای تماشاگرانی که لُری نمی دانند ، مفهوم نیست ولی اضافه شدن درست موسیقی لرستانی با ضرب آهنگ های خاص خود و طراحی حرکات موزون لری به اجرای موفق “چیدا ” کمک کرده است .

طراحی لباس این نمایش هم یکی از قوت های این اثر نمایشی است . طراحی خاص لباس پرسوناژ ” اوور” شبیه یک تابلوی نقاشی است و از المان های بومی در طراحی لباس مادر هم استفاده شده که هم زیبا است و هم به کمک کامل تر شدن این پرسوناژ آمده است .

اگر از فراگیر شدن “سطح شیبدار” در طراحی صحنه نمایش ها فاکتور بگیریم ، که با ربط یا بی ربط به اثر در آثار نمایشی این روزها (مثل نمایش “ماراساد” و… ) به نوعی اپیدمی شده است ؛ و در این نمایش هم دیده می شود ؛ ولی خوشبختانه طراحی صحنه در این نمایش در خدمت اثر است و فرم کلی صحنه تداعی گر معماری “معبد اوور” باستان است و با کلیت اثر تناسب دارد .

اگرچه “چیدا ” نسبت به “هزار شلاق” که نمایش پیشین ملکی است ، گامی رو به عقب برای این کارگردان محسوب می شود و “چیدا ” نتوانسته است پیوستگی ، قدرت ، تاثیرگذاری و انسجام متن و اجرای”هزار شلاق” را داشته باشد اما هر تماشاگری با دیدن این نمایش سالن را ناراضی ترک نمی کند .

آرزو شفق – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال
  

یک "اودیپ شاه" ایرانی و نمایشی / نگاهی به نمایش "چیدا" به نویسندگی مسعود شاه کرمی و کارگردانی احسان ملکی

حسن پارسائی: ... دیدن ادامه ›› نمایش "چیدا" از نظر کاربری عناصر ساختاری اجرا، نمایشی بودن بازی‌ها و به جلوه درآوردن داشته‌های دراماتیک، اجرایی زیبا و دیدنی است.
 انتخاب متون نمایشی شاخص و کلاسیک و رویکرد خاص به آن‌ها و نهایـتاً تنظیم و آدابته کردن‌شان برای یک اجرای نسبتاً متفاوت، ابتکاری هنرمندانه و درخور تحسین است؛ البته شروطی هم دارد: اول این که علت‌های معینی برای این کار وجود داشته باشد که به زیباتر و مضمون‌دارتر شدن اجرا بینجامد؛ از نظر داده‌های دراماتیک هم ذهن و احساس تماشاگران را با داشته‌های بدیع و غیرقابل انتظاری رو به رو سازد؛ ضمن آن‌که از سبک و سیاق اجرایی متفاوتی هم برخوردار باشد. اگر چنین اصول مهمی محقق نشوند، هیچ الزامی برای اقتباس یا اجرای دیگرگونه‌ای از یک اثر کلاسیک وجود نخواهد داشت.

نمایش "چیدا" به  نویسندگی مسعود شاه‌کرمی و کارگردانی احسان ملکی که هم اکنون در تماشاخانه سنگلج اجرا می‌شود، با نگاهی نسبتاً متفاوت به تراژدی "اودیپ شاه"  اثر "سوفوکل" برای روی صحنه تدارک دیده شده است. نویسنده متن این اجرا علاوه بر حفظ خط کلی داستان نمایش "اودیپ شاه" به طور همزمان قائل به حضور یک "نوزاد جنینی" شده است که در همان حالت جنینی به گونه‌ای انتزاعی با لکنت زبان قادر به حرف زدن با پدر آینده‌اش (اودیپ) است و ذهنیات و تقاضاهایش را بر زبان می‌آورد. این کودک که حضورش در متن عملاً سبب شکستن زمان شده و حالتی تمثیلی دارد، برداشته‌های محتوایی و نمایشی اجرا افزوده و حتی منجر  به نتیجه‌گیری متفاوتی از ماجرای ناخودآگاهانه "ازدواج اودیپ با مادرش" شده است؛ در نتیجه در کنار شباهت‌هایی که نمایش به اصل متن دارد، تفاوت‌های معینی هم دیده می‌شود؛ این تفاوت‌ها هرگز سبب  نقض محوریت موضوع نمایشنامه اصلی به قلم "سوفوکل" نشده، فقط تاحدی "اختیار" را هم بر وجه جبرآمیز "جبر سرنوشت" که در نمایشنامه مورد نظر بر آن تاکید شده، افزوده است.

از نظر اجرایی باید اذعان داشت به رغم هماهنگی و تناسب کلی صحنه‌ها و رعایت ریتم و ضرباهنگ روند پیش برد مضمون، در یک مورد اصرار کارگردان برمتمایز و حتی نامتعارف نشان دادن یک صحنه، آسیب جبران ناپذیری به کلیت و انسجام نمایش زده است: باید یادآوری شد امروزی کردن مضمون یک صحنه از نمایشی که متن آن اساساً غیرمدرن است، هرگز نمایش را به اجرایی مدرن تبدیل نمی‌کند؛ مثلاً در صحنه‌ای خدای  اسطوره‌ای نمایش با  فندک‌اش سیگاری روشن  می‌کند که عملاً همه هماهنگی و سنخیت ساختاری، موضوعی و ژانری نمایش را دچار اختلال کرده و حتی باورپذیرشدن حوادث نمایش را کاملاً زیر سؤال برده و آن را به صحنه‌ای کمیک و بی‌ربط تبدیل کرده است. ناگفته نماند که داده‌هایی فانتزیک به متن تراژدی "سوفوکل" اضافه شده که عملاً داده‌هایی ابتکاری محسوب می‌شوند.

نویسنده متن برای برخی از مضامین و رویدادهای نمایشنامه "اودیپ شاه" قرینه‌های موضوعی متفاوتی درنظرگرفته است و پرسوناژ اصلی براساس یک "علت روایی" و"پیگیری چرایی وضعیت فعلی‌اش" پیش می‌رود و حین این جلو رفتن، با حوادثی مشابه آنچه در اثر "سوفوکل" آمده است، روبه‌رو می‌شود. ضمناً "نوزاد جنینی" هم  نشانگر امیدواری و اختیار در آینده است تا بلکه بعداً زایش یک نسل نو هم شکل بگیرد (زیرا نوزاد جنینی مورد نظر، دختر است و می‌تواند خودش در آینده مادر نوزادانی دیگر باشد).

بخش زیادی از دیالوگ‌های نمایشنامه اصلی به تناسب مضمون‌های مکمل جدید تغییر کرده‌اند و در مواردی حتی تمثیلی‌تر و استعاری‌تر شده‌اند: "هراسم از موهایی است که به رنگ آسمان درآمده است"، "این بیماری لذت بخشی است"، "اینجا هر پادشاه فقط ده سال عمر می‌کند"، "هیچ خدایی با هیچ انسانی حرف نمی‌زند" و...ضمناً در چند دیالوگ مقوله عشق نوعی بیماری تلقی شده که می‌تواند حتی از طاعون هم خطرناک‌تر باشد.

نمایش از لحاظ اجرایی در کل قابل تاًمل و تعمق است؛ طراحی صحنه که حاصل ابتکار روح‌الله امامی است از قابلیت‌های نمایشی کاربردی و کارکردی خوبی برخوردار است: به تناسب موضوع، عملاً قابلیت‌های لازم را برای شکل‌دهی میزانسن‌های مناسب و هرچه دراماتیک‌ترکردن نمایش ایجاد کرده است. در همین رابطه سازه‌های دکور که متحرک و قابل جابه‌جا شدن هستند، در حصول این مهم تاًثیرات فراوان داشته است. طراح گریم (زهره قنبری) در رابطه با چهره‌پردازی‌ها موفق عمل کرده، زیرا چهره‌های پرسوناژها با اجرای فانتزیک و اسطوره‌ای نمایش تناسب دارند؛ در همین رابطه، طراحی لباس هم که در جاهایی با الهام از لباس‌های کردی توسط سمانه احمدی مقدم انجام شده، با نوع و تعریف پرسوناژها  هماهنگی و همخوانی سنخیت داری پیدا کرده است. کاربری نور موضعی و نور رها که نشانگر ذوق و کارایی علی کوزه‌گر است با جای گیری و مفهوم حضور پ پرسوناژها و موجودیت کل صحنه تناسب دارد. در موسیقی نمایش که حاصل ابتکار علی سینا رضیا است، از "آواز– مویه"های  کردی و در جاهایی از ریتم رقص محلی و ساز و دهل استفاده شده که به تناسب تغییرات نسبی موضوع متن، دارای کارکرد نمایشی است.

بازیگران: مسعود شاکرمی، شیما ملکیان، نیکان راست‌قلم و سعید زارع همگی در ارتباط با نقش‌هایی که به عهده دارند، خیلی خوب و زیبا بازی می‌کنند و بازی آن‌ها یکی از جذابیت‌های اصلی نمایش به شمار می‌رود. بازیگران جنبی که در شکل‌دهی‌ها و حرکات کوریوگرافیک گروهی سهم  نمایشی دارند، نیز به فضاسازی محتوایی و بصری اجرا کمک کرده‌اند.

اغلب میزانسن‌ها خوب، نمایشی و زیبا هستند و از چارچوب محتوا و الزامات عینی صحنه فراتر نمی‌روند، فقط یکی، دو میزانسن، از جمله میزانسنی که در آن یکی از پرسوناژها از بالای پلکان با پرسوناژ اصلی حرف می‌زند، دارای تناقض و ناهماهنگی است: چهره بازیگر فوق روبه جهت مخالف و چهره بازیگر اصلی هم در پائین روبه تماشاگر است: این صحنه که در اصل به حرف زدن آن‌ها با هم (نه با تماشاگران) دلالت دارد غلط است، زیرا هیچ کدام رو به چهره هم ندارند؛ این ترفند، عملاً به هم زدن ترکیب موقعیت و حالت واقعی ژست پرسوناژها است؛ کارگردان این صحنه را صرفاً سلیقه‌ای شکل‌دهی کرده و توجیه ساختاری و کارکردی ندارد.

به جز دو موردی که در بالا و طی متن به آن اشاره شد، در بقیه صحنه‌ها توانمندی و کارایی هنرمندانه احسان ملکی در کارگردانی نمایش و شکل‌دهی میزانسن‌ها و مخصوصاً کمک به ارتباط و هماهنگی کاربردی عناصر ساختاری اجرا و همزمان هدایت بازیگران بسیار شاخص و ستودنی است. ضمناً نمایش "چیدا"، حین حفظ ژانر تراژدی نمایشنامه "اودیپ شاه" اثر "سوفوکل" تاحدی نقد ضمنی اثر مورد نظر را هم به همراه دارد: مسعود شاه‌کرمی در پایان و بعد از شکل‌گیری تراژدی، نوعی اختیارمندی و حق انتخاب هم برای پرسوناژ اصلی قائل شده است و این، عملاً نوعی پارادوکس هم به پارادوکس‌های دیگر نمایش افزوده است.

نمایش "چیدا" به کارگردانی احسان ملکی از نظر کاربری عناصر ساختاری اجرا، شامل طراحی صحنه، طراحی چهره‌پردازی، لباس و کاربری نور، موسیقی و نمایشی بودن بازی بسیار زیبای بازیگران و کارگردانی خوب و هنرمندانه نمایش که عملاً سبب به جلوه درآمدن داشته‌های دراماتیک موضوع و محتوای متن شده، اجرایی زیبا  و دیدنی است.