در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال مریم خیابانی | درباره نمایش هم هوایی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:27:34
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بازی های تاثیرگذار و روایتگری همراه کننده هر سه زن، محسور کننده و شاید بتوان گفت بی نقص، و در این بین روایتگری عشق بی انتهای ستاره اسکندری که چقدر عمیق تا پای مرگ بر آن پافشاری می کند و بیش از هر چیز دوباره مرا به یاد بازی ایشان در "عشقه" رحمانیان انداخت
در برداشت از اجرا، خانم نجاتی و جناب رحمتی و مفصل تر از همه نوشته آقای طاهایی برای هر مخاطبی واکاوی جامع روایت این سه زن بود، لذا به بخش دیگر و سوالات و چالش ها اشاره می کنم: اساسا چرا این سه زن؟ بدون توجه به شخصیت های واقعی در پس این این روایت ها، نمایش را بر اساس آنچه دیدم بازنگری می کنم چرا که اگر بنا بود غیر این باشد، از نام های متفاوت استفاده نمی شد. به طور اجمالی الهام کردا، زنی از نسل دیروز از جنس مادرانه و همسرانه یک زن ایرانی همساز با سنت های نسل خود، ستاره اسکندری از نسل دیگر، هیجان زده، بی فکر، احساساتی و با اشاره به آن کفش های قرمز و فوت و فن و آرایشگری، به هر حال تجلی گر یک دختر فریب خورده عاشق با روابطی ناشایست اگر نخواهیم از لفظ پتیاره، زن صیغه ای و هر اصطلاح منفور در جامعه ای استفاده کنیم. و در آخر سارا بهرامی دختری سرکش و با استعداد که با همه قدرت، نهایت او نیز با شکست عشقی و یاس به زندگی پایان می دهد.
هم هوایی این سه زن شکست خورده که هر یک به دلیلی، انتخاب شده یا تقدیر، در فضای آشپزخانه تاکید بر عرصه زنانگی است؟ آشپرخانه؟ در کل انتخاب این سه شخصیت و این مکان برایم تلخ بود...جذابیت نمایش، تاثیر گذاری آن، بازی های خوب، نورپردازی و فضاسازی مناسب، همه مشوق بود این نمایش را دوست داشته باشم، اما، بر خلاف نوشتار خانم ماهیان، کاملا در جایگاه قضاوت قرار گرفتم، خصوصا در مورد خانم اسکندری.به هر حال بشقاب خالی زنان جوان و تمایز آن با مادرانه سنتی زن ایرانی، صحنه ای تراژیک و سوال برانگیز برایم باقی گذاشت.چرا این سه زن؟!
بیتا نجاتی (tina2677)
خانم خیابانی عزیز
با شما هم نظرم و این پرسش را از نویسنده اثر دارم.بواقع، سرگذشت همه زنان ِ ما که 3 نمونه از آنان ، اینجا نقل می شود، اینچنین تلخ نیست.ما ، زنان موفق ، شاد و راضی کم نداریم، شاید لااقل سرگذشت یکی از آنها هم در کنار اینان، بهتر بود روایت شود.
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۳
ممنون جناب ابرشیر از نوشته شما، روایت خانم اسفندیاری در خاطرم هست، اما در کل در مورد این اجرا ترجیحا شخصیت های واقعی این سه روایت را در نظر نگرفتم، نمایش هم هوایی را با تمام اتفاقاتی که در صحنه روایت شد و نه چیزی بیش از آن و نه مستندات و واقعیات، بازنگری می کنم، در این صورت خانم بهرامی هم چندان بیش از سرخوردگی با وجود تمام موفقیت ها و فتوح، در آخر، مانند اشاره خانم نجاتی به ظرف دور ریخته غذا، ماحصلی نداشتن
و قرارگیری سه ظرف، دو تا خالی با حلقه های رها شده، یکی لبریز از حلوای شیرین، صحنه قضاوت شده ای است
و شاید هم نویسنده و کارگردان همین هم هوایی سرخوردگی ها و حزن ها ها را خواستند روایت کنند که در این صورت موفق عمل کردند، اما با قضاوت!
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
بیتا نجاتی (tina2677)
جناب ابرشیر
تعبیر من اینست که وقتی شخصیت لیلا اسفندیاری و شهلاجاهد از بهم خوردن رابطه شان با معشوق خود سخن گفتند،حلقه را از دستشان درآوردند و درون بشقاب انداختند.
مسلما هدف غایی هر انسانی با دیگری توفیر دارد،وقتی این دو زن از عشقشان به مردان زندگیشان با اشتیاق و شورسخن می گفتند،حاکی از این بود که آرزو و هدفشان، رسیدن به وصال آنهاست ولی اگر نویسنده یا کارگردانی این نماد حلقه را جایی به کار می برد،بمعنای تعبیر کلی او از "ازدواج"به مثابه تنها راه "خوشبختی" نیست.
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید