در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مریم خیابانی | درباره نمایش پسران تاریخ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:29:55
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
"کالاشدگی ِ زمان"

ایروین در خودگویی هایش معترف است و خوب هم می داند که این آزادگی است که برای دست یافتن به آزادی قربانی می شود، این نگاه شاید پی رنگ ِ همه ی اثر باشد. به صحنه نگاه می کنم، در نگاه اول تابلوی دیوار سمت راست مخاطب را به یاد شام آخر می اندازد، اما هر چه دقت می کنی چهره ها مغشوش اند، دقیق هم معلوم نیست مقابلشان میزی هست یا نه، تقدس واضحی هم نیست، همه چیز مبهم و مخدوش است حتی در چهره ی فرشتگان دیوار روبرو، هیچ قطعیتی نیست!
فضای آموزش این مدرسه نیز بی شباهت به کلیسا نیست و آموزگاری چون هکتور، یاداور کشیشان شاعر مسلکی است که حواسشان، لطافت روحشان، باورشان و در کل"همه ی غرایزشان" در خدمت خلق است! اما این ها در طبقه بندی فرموله شده ی مدیر نمی گنجد، شاعرانگی های هکتور قابل طبقه بندی نیست اما فسادش چرا، اینگونه است که پسران در همراهی وی، ادبیات را بازی می کنند، انقدر غرق در این بازی هستند که اعتراف می کنند نمی دانند زمانی که با هکتور هستند چه می کنند.
پس پذیرش در دانشگاه چه می شود؟ نظام ِ موفقیت گرای آموزش، جایی است که در پایان هر ذکر به جای تثلیث، لغات مقدس ِ آکسفورد، کمبریج ادا می شود، خدایگان ِ نظام آموزش نوین چنین اند. بیهوده نیست که مدیر به دنبال کارامدترین روش ها و مقبول ترینشان برای رسیدن به نتیجه است. دعوا بر سر قدرت همیشه بین اصناف رایج بوده، صنف معلمان، صنف مدرسه داران و صنف مبلغان مذهبی، وقتی نزاع صنفی است، دعوا بر سر قدرت ِ برتر برای بقای آن الزامی می شود.
اینجاست که ... دیدن ادامه ›› فرق است بین این دو معلم از دو نگاه و دو صنف، دوگانه ی عقل و احساس، پسرانی که در ابتدا هر یک تکه ای از هکتور را گرفته بر تن می کنند و می خواهند چون اویی شوند، کمی بعد شیفته ی ایروین هستند. کسی که برای هیچ چیزی اصالتی قائل نیست،کارکردگرایی را خوب آموخته، همه چیز را به دید کاربرد آن می نگرد. او می داند تکه پارچه ای که حضور محقری در توالت یک خدمتکار قرون وسطایی داشه، اینک بدل به عتیقه ای در پس ِ ویترین های گران قیمت ِ موزه ها است. اینجا اتصال ِ تاریخ است به بازار، جایی که با کالا شدگی همه چیز مواجه ایم. جایی که چیزها بیش از انسان ها حائز اهمیت اند. بله انباشت ِ زمان (به تعبیر فوکویی آن)، کالاشدگی تاریخ را نیز میسر کرده!
حال سوال اینجاست، اصلا می توان مرز قاطعی بین حقیقت و غیر آن کشید؟ وقتی شی ای در موزه ای مجلل، کالایی است گران قیمت، اصلا چه تفاوتی دارد در ابتدا کجا از آن استفاده می شده؟! ایروین آداب ِ موفقیت در دنیای ارزش های نوین و رقابت ها را خوب می داند، لذا آموزشش را اینگونه آغاز می کند، جایی که قدرت تخیل و دروغ به حد اعلایش می رسد، پسران در پی توپ خیالی می دوند و باورش به قدری پذیرفتنی است که از ضربه ی این شیء خیالی، آسیب هم میبینند! در این بین سرگردانند، هر جا که می خواهند شجاعتی کنند، عمیقا موجوداتی مضطرب اند. در طراحی لباس هم قطعیتی، جامعیتی در کار نیست، حتی یک شلوار کامل نمی بینید! یکی مثل دیکن راسخ تر با آستین های کامل مصمم است جا پای ایروین بگذارد، یکی مثل اسکریپس در این میان مانده، تک آستین، در مانده، می خواهد در دوستی یکطرفه اش با خدا تجدید نظر کند. در این میان راج است که رهاست از این آستینک های محصوریت، همان که از ابتدا جواب سوالی را می داند و در آخر به بهانه ی یک تیم ورزشی از طریقی به ظاهر غیر متعارف در اکسفورد پذیرفته می شود. پازنر اما جوانک موفقی است، هولوکاست در حافظه اش نزدیک است و قدرت ثبت شدن در تاریخ را بسیار می فهمد، همه چیز را از آغاز ضبط می کند، از لحظه ای که هکتور گیومه را باز میکند، پازنر دهان بازکرده کلمات را می بلعد، او خوب می داند با محصول آمیختگی این کلمات چه کند!
در نهایت ایروین، این آموزگار ویژه در بند ِِ کارکردگرایی، که به جز لحظه ای، راه رفتن فرموله اش را فراموش نکرده به روال عادی حرکت نمی کند، انقدر تلاشش این است که متفاوت باشد، که جایی که در پیچ جاده همه به جلو خم می شوند و تکیه بر سکان دار می کنند، وی به عقب خم شده و تعادل وسیله را بر هم می زند، اقدامی که منجر به مرگ است و معلولیت و سقوط!
و درخشان تر اینکه بار ِ اتصال دردناک سقوط ها و پاره های صحنه های این تراژدی را "موسیقی" به دوش می کشد، که اول گویی حاشیه است اما در انتها به متن بدل می شود. هر بار که نوازنده از در وارد می شود، با خستگی نگاهی به صحنه می کند، گویا رسالتش ترمیم این زخم هاست، میاید و این وصله های ناجور زمان را با صدای پیانو به هم می دوزد و در آخر نوایی سر می دهد از جنس آواها و نت ها، حقیقتی که هیچگاه تاریخ را با نوای آن نمی خوانند
.............................................................................
سپاسگزارم از جناب خیل نژاد و گروه عزیز و حرفه ای شان که پس از مدت ها هیجان نابی در من ِ مخاطب ایجاد کردند که به دنبال گزینه ی بسیار مشعوف شدم ذیل گزینه های تیوال بودم : ) و تشکر فراوان بابت اجرای این متن ِ سرشار
و شاید این حجم از هوشمندی ناگزیر نباشد زمانی که نگارنده ی اثر فردی است انگلیسی که شکسپیر، تاریخ، آکسفورد، پسران و حتی کلیسا را خوب می شناسد!
...........................................................................
پی نوشت1: الن بنِت ، نویسنده ی انگلیسی این متن در دوران نوجوانی در مدارس مذهبی تحصیل کرده، دانش آموخته ی رشته ی تاریخ از دانشگاه آکسفورد است و بر موضوع تاریخ قرون وسطی کار کرده
پی نوشت 2: بخش زنانه ی اثر قدرت و وزن باقی بخش ها را نداشت، اطلاعی ندارم که در نمایشنامه ی اصلی چقدر این مهم مقصود بوده ولی برای من ِ مخاطب به قوت ِ باقی بخش ها به چشم نیامد، به نظر میاید رویکرد انتقادی در نگرش به زنان(خصوصا با اجراهایی از شکسپیر) هم بخشی از دغدغه ی این اثر باشد ولی با چند پله اختلاف پایین تر از باقی موارد در این اجرا در ذهن مخاطب می نشیند، انگار کمی در سنگینی بار ِ باقی داستان گم شده باشد! هر چند، این اثر را دوباره باید دید
مریم ارجمند و خردمند لذت بردم از نوشته فهیمتان ...
عنوان درخشانی را برای نوشتارتان انتخاب کردید..
کالاشدگی تمامی عرصه ها در دوران نولیبرالیسم و سرمایه داری هار.... کالاشدگی همه چیز....انباشت زمان و اتصال حتی تاریخ به بازار... بازتعریف تاریخ برای فروش....دنیا برای فروش.. کارکردگرایی اروین بر این دیدگاه دلالت دارد..
درود بر آقای خیل نژاد عزیز که با پسران تاریخ باعث شده حس مشترک‌شعف و خوشحالی ناشی از یک تاتر ناب را همراه با دیگر دوستان فرهیخته ام‌در تیوال تجربه کنیم.
خوشحالم بعد از مدتها دوباره قلم زیبا و پربارتان را خواندم مریم گرانمایه
۰۱ شهریور ۱۳۹۶
"هیچ قطعیتی نیست"
به به ،لذت بردم از این تحلیل و بررسی زیبا ، چقدر خوشحالم از این لذت مشترک با شما و دیگر دوستان عزیز
و من علی رغم شیطنت و شرارت ظاهری،شیفته شخصیت ایروین با بازی تحسین برانگیز حامد رسولی شدم، ایروین ذات تاریخ ،زندگی و دنیا را خوب می شناسد
ممنون مریم ارجمند
۰۵ شهریور ۱۳۹۶
درود بر پرندیس جان، با نظرت در مورد شخصیت اروین موافقم، دارای تحلیل های عمیقی است و حقایقی را می داند و از سوی دیگر آگاهانه برای رسیدن به اهدافش آن ها را طور دیگه نشان میدهد، کارکرد برایش مهم هست به بهای قربانی شدن حقیقت، لذا در فرمولی که از این دنیا فهمیده و پایند به آن هست، این قربانی شدن اهمیتی نخواهد داشت
۰۷ شهریور ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید