در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مریم خیابانی | درباره نمایش هیولا خوانی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:13:23
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
و ابراهیم این به زعم خود دربان خدا! از ابتدا میداند مرضیه، دختری حاصل پیوند عاشقانه، بیش از این تاب اطاعت ندارد، مرضیه می شنود و ابراهیم میگوید "صدایی جز صدای تو نیست" ، دیگری ،آنچه در ابتدای نمایش نشان داده میشود، برای مرضیه و همه ما در همین نزدیکی است. همین اطراف، جایی که یونس در خواب است، وی که باور دارد انگشت سامان خداست! "هیولا چنین می غرد و تنها درازگوشان و کوته بینان نیستند که دربرابرش به زانو می افتند". در خواب است و رنج آن را نشخوار می کند و پدرش در بیداری، کوری را.پس بنگرید این دگم اندیشان را که آفریده های دیگری را خط می کشند و از دید خود آنچه می کنند نجات بشر و فرهنگ و انسانیت می دانند، اینها که خط کشیدن را از خود شروع کردند!
پس همه چیز در دستانشان به بیماری و بلا بدل می شود، همیشه بیمارند.....
اما درهای زندگی آزاد به روی جانهای بزرگ گشوده است،مرضیه سعی در بیداری یونس دارد، درحالی که ابراهیم هرگونه میل به تغییر را "کرم تغییر" مینامد، مرضیه خواست بر دیدار رودرروی دیگری، صدای خفته خود دارد، ترانه بامداد، آواز صبح و نوید بخش فراخ بینی هر آنچه هست، پلیدی یا زیبایی، حقیقت
مرضیه میابد سر در پای حقیقت درپی ابراهیم رفته اما وی بر سرش پای کوفته و دروغ را شالوده زندگیش ساخته، وای از این جستجوی سامان خویش... مرضیه از تراشاندن مدادهای قرمز، از خط کشیدن ها خسته است و این خواستار حقیقت از درون یک نقاب فریاد می کشد بنیادی ترین نیاز بشر را؛ عشق را، بیداری همسرش را

همسری که گاهی بیدار میشود و اصلا چرا دوباره به خواب میرود؟ بی دلیل خوابیده یا شاید بناست دیگری از شر حضورش در امان باشد!
بیداری های کوچک ... دیدن ادامه ›› حاصل می شود و درون مرضیه چیزی رشد می کند، بزرگ می شود، "ای آفرینندگان ای انسانهای والاتر،در شما بسی ناپاکی است،باید که مادر شوید" زایش شما راه رهایی است،زایشی حاصل همه ناگفته ها: شک،واگویه ها و عشق...