ابتدا تقدیر از موسیقی سنجیده و تاثیرگذار فرشاد فزونی،ایده جالب روسری(سانسور یا رد تمییز جنسیت و یکسان سازی) و بازی گیرای نوید محمدزاده.
دل سگ روایتی است از جست و خیزهای انسان در داشتن هرچه بیشتر و نوعی اراده قدرت که در لفاف هرنوع مکتب سیاسی وفق کرده و این بار گریبان موجودی بی آزار"یک سگ" را گرفته درگیر تمامیت خواهی خود می کند. درواقع بورژوازی حاکم بر جامعه(به نمایندگی پرفسور) تمایل به قدرتی والاتردارد،خلق کردن و آفریدن یک انسان کامل!
تصور کنید در جامعه ای که هرچه بیشتر داشتن ملاک برتری شماست،وقتی دارایی شما یک انسان باشد،به چه مرتبه ای خواهید رسید! و این چیزی است که آلبرت شوایتزر در دهه 60 هشدار می دهد، انسان به سوی ابرمرد شدن است و آزمایش قدرت لایتناهی خود. در این بین هرگامی که به سوی آن برمیدارد،غیر انسانی تر می شود. و این هولناک است. چنین خالقی منش خود را در مخلوق باز تولید می کند، شاریک مرحله ای از تکامل انسانی خود را تجربه می کند که دردسر ساز شده همه چیز را برای خود می خواهد: مالکیت، ودکا، سوسیس و زن (سرپناه،خوراک و جفت) جهت ارضای امیال هر جاندار زنده.
درواقع دل سگ گمانه ظریفی به سرانجام منحرف شده تفکرات مارکس می زند، درحالی که وی از بنیان های اقتصادی نوین فراتر رفته به پژوهش انسان روی آورده و ظهور انسان جدید را نوید می دهد، سوسیالیسم و کمونیسم به سرعت از جنبش جامعه جدید و انسان جدید به حرکتی بدل می شود که آرمان آن زندگی بورژوازی برای همه است. و اینجاست که شاهدیم این قدرت سهم همه، وقتی در اختیار موجود ضعیف و استحاله یافته ای چون شاریک قرارداده می شود، وی نیز تمام دشمنان خود را تار و مار می کند،تمام گربه های شهر را!
اریک فروم در کتاب "داشتن یا بودن" فرق انسان حاصل از این دو تفکر را شرح می دهد ، داشتن قدرت،سواد، فکر،ظاهر
... دیدن ادامه ››
آراسته همه تلاش برای اثبات انسان تر شدن است و این راهی است که با فراموشی مفهوم "بودن" به بیراهه رفته و نتیجه آن یقینا "انسان" نخواهد بود، بلکه موجود عقیمی است که هر نامی بر آن بگذاریم در نهایت به شاریک اف ختم می شود....