در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مریم خیابانی | درباره نمایش مرگ فروشنده
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:11:29
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
"در سرزمین کوتوله ها، جایی برای سوت زدن نیست"

مرگ فروشنده روایت زندگی انسان هایی است که در مقابل جامعه سرمایه داری هر چقدر که دست و پا می زنند قامتشان خم تر و کوتاه تر می شود. در شهری که اثاثیه خانه هایش، کافه ها، شرکت ها همه و همه بر مدار خرید و فروش است، هیچ ثبات و مالکیتی در زندگی مردم کوتاه نیست، بر چمدان های کالا که هر لحظه یاداور شرایط موقت زندگی شان است می نشینند و سر میزهای مهر شده به نام صاحبان سرمایه غذا می خورند. در شهر ویلی لومان همه چیز به حراج گذاشته شده، انسانیت، شرافت، حقیقت... در این بین صاحبان امپرایالیسم مدرن، هاوارد و هاواردها نردبان هایی هستند دست نیافتنی.انتخاب بهرام افشاری در این نقش با همان قامت بلند و تجلی نگاه از بالا وی، بسیار هوشمندانه و صحنه ای است بیانگر تقابل دو قشر اصلی این جامعه.
در خانه لومان ها، هیچ کاشتی را محصولی نیست چرا که آفتاب مدت هاست به آن نمی تابد. از زمانی که تغییر آغاز شده، برج ها و آسمان خراش ها این خانه محقر را احاطه کرده اند و سایه شان بر سر این زندگی که مردش در توهم دیروز زندگی می کنند بسیار سنگین است و تلاش بیهوده ویلی در کاشت بذری جدید در این زمانه را بی حاصل باقی می گذارد.
زندگی خانواده لومان در زمان ایستاده است، از لحظه ای که کسی پشت در در می زند، از لحظه ی آشکاری فریب، دروغ، خیانت، تنها زندگی بیف نیست که ... دیدن ادامه ›› به تباهی می رود، هر کسی را توان فهم حقیقت نیست، ذهن ویلی هم در همان اتاق هتل، پشت در، قفل شده، در باقی عمر می رود که در را به روی پسرش باز کند، ویلی همیشه در توهم در زدن و منتظر بازگشت زندگی به لحظه ای است که تباه گر زندگی اش بود.
و این آدم های منتظر تحول به شکلی که می خواهند و ناتوان از همراه شدن با تغییر جامعه و شکننده زیر سایه مدرنیته با کنار گذاشته شدن سنت های بازار، آدم هایی که نماد آرمان آزادیشان "سوت زدن" است، بیف لومان محروم از این آزادی در آسانسور شرکت به مزرعه پناه می برد، همه به خود وعده تمول می دهند و در نهایت در تصوراتشان به کسب و کار آزادانه خود می رسند که کسی بر سوت زدنشان مزاحم نیست و در تقابل این رویا، از ضبط صوت هاوارد من باب سرگرمی صدای صوت زدن جسورانه ی فرزندان خردسال بلند قد ها به راحتی پخش می شود. صحنه ای تاثیرگذار و تاسف بار از ناتوانی این بزرگسالان کوتاه قامت جامعه که در خفا در تنهایی خود از آزادی تا حد یک سوت زدن هم محروم اند، و در سویی آزادی یک خردسال چرا که از بلند قامتان است.
گفتگو با روح بن، رویای همیشگی ویلی است و افسوس هایش که در جستجوی رهایی و هجرت از این شهر، دل خوش می کند به کاشت سبزیجات و تا لحظه ی آخر هنوز فکر می کند می تواند در مقابل این تغییر نظام حاکم بر زندگی اش بایستد، راه حل های ویلی همیشه محقر است، مانند زمانی که برای جلوگیری از ساخت برج ها پسرانش را مجبور به دزدی مصالح می کرد، حال با هویچ و کاهو در فکر بازگرداندن جنگلی است که سایه درختانش خانه اش را نوازش می کردند به جای این برج ها که می خراشند...... نا امیدد که می شود، له شده، تمام شده، درمیابد انسان باید بسیار مقاومت داشته باشد تا بتواند یک جنگل را شکست دهد، دنیایی که حالا جنگلی است و ویلی آگاه به ناتوانی خود در مقابل آن، از ادامه راه انصراف داده برای بازمانده هایش به امید حداقل مرگی باشکوه که آن هم توهمی بیش نیست.....
.................................................
اجرای مرگ فروشنده به هیچ وجه ناامیدم نکرد، علی رغم نگرانی از خراب شدن تصوراتم از یکی از نمایشنامه های مورد علاقه ام، سنجیده و تاثیرگذار اجرا شد و هوشمندی کارگردان در بسیاری صحنه ها مشهود بود. چیدمان صحنه ساده اما رسا در حال و هوای بستر مکانی اثر و حضور نظام سرمایه در زمان و مکان، نورپردازی دقیق، موسیقی که مکان را به درستی با ظرافت تعریف می کرد، برای مثال در کافه هرچند ویلی به گذر خاطرات اقامتش در هتل و روزی که زندگیش ایستاد می رود، اما تداوم موسیقی کافه مکان را یاداور می شود و به مخاطب میفهماند که هنوز در مکان کافه است. بازیها قابل قبول بودند با بالا و پایین هایی که در هر حال جناب آذرنگ فوق العاده عمل کردند. دوستان دیگر هم اشاره کردند کمی در لباس بیف ناهماهنگی بود، این پوشش هرچقدر هم معرف قشر کارگر باشد، نهایتا کارگر کارخانه ی انقلاب صنعتی است و نه مرد طبیعت و مزرعه لذا در معرفی ماهیت بیف خلل وارد می کرد. در صحنه کافه و اسباب نوشیدنی هم کاش به جای بطری خالی حداقل شربتی استفاده می شد و از تصنع خارج می شد. اولین حضور بن از یخچال که یاداور آلاسکا بود هم بسیار دلنشین بود.
در نهایت ورای بحث پیرامون نمایشنامه که اثری است فوق العاده، اجرای تاثیرگذار مرگ فروشنده نمایشی است که در طی دو ساعت گیرا و خلاقانه بود مانند ایده موازی بازی کردن ها و این تداخل زمان ها بسیار موفق اجرا شد. کما اینکه جناب نصیریان که حضورشان در بین تماشاگرها در اجرای دیشب بسیار دلنشین بود اشاره کردند، اثری است دشوار که اجرای موفق آن نشان از حرفه مندی گروه دارد.
سپاس بسیار از گروه عزیز این اثر و خرسندم از اینکه باز هم اثر دوست داشتنی جناب برهانی مرند، برایم ماندگار می ماند و به امید سلامتی دوباره ایشان.

بسیار خوب مریم خیابانی عزیز؛

"اجرای مرگ فروشنده به هیچ وجه ناامیدم نکرد، علی رغم نگرانی از خراب شدن تصوراتم از یکی از نمایشنامه های مورد علاقه ام، سنجیده و تاثیرگذار اجرا شد و هوشمندی کارگردان در بسیاری صحنه ها مشهود بود."

سپاس
۳۰ آبان ۱۳۹۳
جناب کامران، اگر در چنین شرایطی کار رو دیدید، حتما پیشنهاد میکنم دوباره تشریف ببرید. من جمعه گذشته این کار رو دیدم و خبری از اشکالات فنی نبود و همه چیز روان و عالی بود. البته نمایش با ۱۰ دقیقه تاخیر شروع شد که فکر میکنم امری عادی باشه.
۰۴ آذر ۱۳۹۳
جناب حریفی گرامی ممنون از لطف شما
مریم عزیزم بسیار با محبتی و از حسن نظرت تشکر میکنم
کامران عزیز اجراهای نخستین غالبا این چالش ها رو با خود دارن، من هم امیدوارم دوباره به تماشای این اثر بنشینین و لذت ببرین
۰۴ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید